درود دفتر جُوازِ یک دست تقدیم می کند
کُچک یا خون دقیقه ها
ای تاریکی
موسوم در شاخه ی ابهام درخت
قیل وقال فرشتگان
وعده گاه اشاره ی محض تدبیر کیست؟
گاهی فرشته ها در چشمه ی خورشید
زخم جراحت بر پیشانی دارند
هیچ شکی
در تقدیر درخت وصلیب نیست
آنگاه که سیب
در آسایش ابدی
پای خدایان را
در اقلیم ها تاول زده خواهد کرد
هیچ ستاره ای ازمشرق
تولدپیامبرش را جشن نخواهدگرفت
وهیچ خدای لب حوض
بر فراز نبض احساس
پلک هایش را نخواهد بست
بی نشانه پریشان می شوم
آنچنان که پدرم
لهجه ی گندم را
بهتر از آدم می فهمید
پشت تدبیر کدام شاخه
نور در مرگ ابرها خواهد گریست
نور پشت کدام سنگ
جهان اسرارآمیز خداست
بی درک می شوم
ازاجاره ی شقایق ها درتبعید
بی درک تر
نفس یک غنچه زیرسنگ فرو ریخته
شبیه غربت خدایی که
مدام در ملایمت کُچک خویش می سوخت
مهتاب سرود کُچک پتجره هاست
مهتاب چمن فروریخته در کُچک تنیایی ست
ای لبخند زده در پستوی عرش خدا
قیل وقال فرشتگان
جنبش پرواز پرنده ای ست
هر لحظه در حضور خود
درخون دقیقه ها
زخم جراحت بر پیشانی دارد
تا واماندگی دردناک ترین آسیب
با احترام محمدرضا آزادبخت
تقدیم به شمشیری که محبوب زخم هایش بود
آنچنان که پدرم
لهجه ی گندم را
بهتر از آدم می فهمید
پشت تدبیر کدام شاخه
نور در مرگ ابرها خواهد گریست
نور پشت کدام سنگ
جهان اسرارآمیز خداست
درودبرشما جناب آزادبخت عزیز
بسیارزیباومتفاوت
آفرین