پنجشنبه ۶ دی
شعلهی آرزو شعری از علی پورزارع هیچ
از دفتر هیچ نامه نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۳ ۲۰:۲۰ شماره ثبت ۱۳۰۲۳۱
بازدید : ۹۱ | نظرات : ۶
|
دفاتر شعر علی پورزارع هیچ
آخرین اشعار ناب علی پورزارع هیچ
|
«شعلهی آرزو»
من در این باغ پر هیاهو،
میان هلهلهی سار و پرستو،
روحم میکند پرواز،
تا بلندای شادی،
تا بوی خوش شمعدانی.
به این سو،
به آن سو؛
زندگی میشود آغاز.
بوی نعناع، بوی پونه
در هوا پیچیده،
سرمست کننده،
گیرا.
نکند کسی ناغافل
آنرا از ساقه چیده؟
قامت پونه شکسته،
اما بویش در هوا پیچیده!
کودک بازیگوش بیهوا
از میان آنها دویده.
کودک را دیدم،
به مرغکان بازیگوش،
که در پی هم میدویدند،
می نگریست
و خود شاد و خندان،
در پی آنها میدوید،
در چشمانش زندگی را یافتم.
جست و خیز کنان،
رقصان،
تهی از جهان هستی.
گاه از آنها میترسید، میرمید،
گاه در پیشان میدوید،
گاه دان میداد
و گاهی همراه آنان پر میزد،
پرواز می کرد تا بیکران هستی.
نکند که من باشم آن کودک خندان؟
تو گویی که انگارخود را میبینم.
از پشت پنجره آرزوهایم،
هر شب در رویاهایم،
آن کودک شاد را میدیدم،
که بر روی سبزه ها سرخوش میخرامد،
صدای خندههایش را میشنیدم،
اما صد حیف و افسوس،
که فقط،
خواب او را میدیدم.
«هیچ»
|
نقدها و نظرات
|
درود بر شما سپاس از مهرتان مانا باشید | |
|
درود و سرور سپاس از مهر و همراهی همیشگی شما مانا باشید بزرگوار 🌹🙏🏻🙌🏻 | |
|
درود و سرور سپاس از مهر و همراهی همیشگی شما مانا باشید بزرگوار 🌹🙏🏻🙌🏻 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درودبرشما
زیباوخیال انگیزبود