چهارشنبه ۲۸ آذر
|
آخرین اشعار ناب عنایت اله کرمی
|
منشورِ او تَبَر، من خام و بی خبر
او ریشه می زند، من جار، با خطر
در بام و بومِ شب، او می کشد هنر
من مثلِ شاعری، بی شعرِ پر ثمر
با ناله های من، او خواب می رود
هر گوشه ای ز من، بر آب می رود
هر روز خانه ای، هردم جوانه ای
افسرده می شود، با هر بهانه ای
او رنگ می زند، بر بوی ماندگی
هم کاسه می شود، با موش خانگی
من آسمان جُل و، او آسمان خراش
من رانده از همه، او قاشق هر آش
او شاد میشود، با سوتِ بود و باش
من بیمناک از ، یک جیغِ دلخراش
در پشت پنجره ، او مستِ منظره
ناظر به مجلسِ تیغ است و حنجره
هر رنگِ تازه را، او پاک می کند
من ذوفنون ولی، او خاک می کند
من زنگِ کهنگی، بر روی سکه ام
او سکه می زند، با سقف و چکه ام
از مَشک گفتن و اشکی روان شدن
تا اوج آب و نان، با سر دوان شدن
پایان قصه ای از حسّ تشنگی است
تاوانِ خامی و طشتِ برشتگی است
من جان که می دهم، او جلوه می کند
من نان که می پزم، او لقمه می کند
من نونِ نکته ام، تا نکته مال اوست
من درگذشته ام، تا حال حالِ اوست
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود بر شما