پنجشنبه ۱۹ مهر
شمعِ شبهای سیه شعری از محمد شریف صادقی
از دفتر بیدل بوی دلبرم نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۲ ۲۰:۴۴ شماره ثبت ۱۲۸۴۳۹
بازدید : ۲۸۹ | نظرات : ۱۹
|
دفاتر شعر محمد شریف صادقی
آخرین اشعار ناب محمد شریف صادقی
|
شمع شبهای سیه تا صبح، جانفرسا بسوز
ور نیامد شب به سر، از فرقِ سر تا پا بسوز
چشمها را جمله خیره ساز و برقآسا درخش!
گوشها را ولوله انداز و رعدآسا بسوز
چون سرِ سودست در سودای عشق اندر سرت؟!
سود و خسران را گذر؛ آسوده زین سودا بسوز
سرنوشت ار ساز را بر پردهٔ غم کوک کرد
ساز بنواز و بساز و بی دم و اما بسوز
سربگرداندند بس، گرداند سرگردانشان!
گر گمان جز این بری، گردانه گردون را بسوز!
زین هوای بیهوا، آتش نیفروزد هوا
این هوا در هیچ جا، در وادیِ بیجا بسوز
یوسفی گمگشته در بازار عشق است ای عزیز
عشق یک شمسی بخر با شعر مولانا بسوز
صادقی منگر به شمع شوق، کاین آتشفشان
شعله ای دارد که می دوزد دل و جانها به سوز
|
نقدها و نظرات
|
درود و ممنون بابت نظر شما. پوزش میطلبم که در جواب دادن تاخیر داشتم استاد عزیز. راستش سوختن و نسوختن انتخابیست که هر کسی انجام میدهد. اصلا تفاوت شعر با فلسفه این است: شعر احوالات لحظهای و تجربهٔ حضوری شاعر را گزارش میکند بر خلاف فلسفه که اندیشه است اما شعر ورای اندیشه است و «اصیل» تر از اندیشه و دو دو تا چهار تاست. حالا یکی ممکن است استدلال کند که شمع شبهای سیه نباید تا صبح، جان فرسا بسوزد یا حتی اینگونه حس کند. ببخشید که کلامم نافذ و رسا نیست اما ندانستم چه چیز جز این بنویسم. ممنون از توجه شما🙏🙏🙏🙏 | |
|
درود بر شما. جالبه که اصلا فکر نکرده بودم به این نکته🤣🤣 احتمالا در ضمیر ناخوداگاهم نهفته بوده | |
|
شعرِ شریفِ شیدا، در شأن پادشه نیست...🙂 ممنون از لطف شما🙏🙏🙏🙏 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیباست و متفاوت
شاد باشید