چهارشنبه ۲۸ آذر
|
آخرین اشعار ناب عنایت اله کرمی
|
قاصدک می گوید:
پرِ پروانه اگر می لرزد
چون به پایندگیِ شمع نمی بندد دل
گاهی افراط، ضمادِ یأس است
از همین روی نمک،
از سرِ شوریِ بسیار،
مصون از گند است
بلبل از فصل خزان می نالد
چون به زیبایی پاییز ندارد باور
بی سبب نیست اگر
موقعِ کندنِ یاقوت،
دلِ سنگ، بسی آرام است
سنگ، دریافته است
هر کجا شور و ترنّم برپاست
هر کجا عرصهٔ حسّی پویاست
کانِ یک گنجِ به غایت زیباست
قاصدک می پرسد:
چه کسی گفته که یار،
مهربان است، ولی
ضامن حلقهٔ عشق است فقط؟
چه کسی گفت شفق
نیمه شب مُرد و سحر
حاملِ حسّ برانگیختگی،
دیگر نیست؟
چه کسی گفت که ارعاب،
سکون می زاید؟
گم شدن،
حاصلِ پروازِ کبوتر در شب
و قفس،
مزد عقابی است که رفعت خواهد؟
قاصدک می گوید:
زندگی،
دفتر بی جلد و جلایی است
که هر برگ از آن،
حاملِ قصهٔ تلخی است پر از شیرینی
زندگی مثلِ حبابی بر آب
گرچه زیباست، ولی پایا نیست
نورِ پاشیده ز پیشانی حق بر عالَم
گرچه پایاست، ولی پیدا نیست
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و خوش آهنگ بود