سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
پنجرهای رو به شعری زیبا باز کردن، حتی اگر شاعرش چندان تمایلی به مشارکت فعال تر ، در سایت محترم ناب نداشته باشد ، و جواب ابراز محبت کاربران را هم تا کنون نداده باشد، باز هم انجام وظیفهایست از طرف کاربران تقریبا فعالتر مانند بنده. به هر حال هدفمان خواندن شعر زیبا و بررسی اندکی دقیقتر شعر است.
وزن شعر با تکرار دوبار " فاعلاتن مفاعلن فعلن" شکل گرفته و چرا عرض نکردم " فعلاتن مفاعلن فعلن" ، به این دلیل که تمامی مصرعها را بررسی کردم و مصرع یا نیم مصرعی ندیدم که با هجای کوتاه شروع شده باشد.
اگر حتی یک مصرع از شعر با هجای کوتاه شروع میشد، آنوقت باید میگفتیم وزن شعر ،فعلاتن مفاعلن فعلن، است که با اختیارات برخی مصرعها فعلاتن به فاعلاتن تبدیل شده.
حتی در نیم مصرع
شمّهای از جمال یار نبود
هم داریم
شِم مِ ای
و باز نیم مصرع با هجای بلند شروع میشود.
وزن از جمله اوزانیست که در یکی دو دههی اخیر با اقبال زیاد شاعران روبرو شده و به نظر بنده ،هم زیباست ،هم قابلیتهای فراوانی دارد.
قافیه های غزل
ظاهر، خاطر،شاعر،کافر،وافر باهِر و طاهر هستند با ردیف " تو"
.
وقتی ردیف یک غزل " تو" باشد ، شک نکنید قهرمان شعر یا بسیار عصبانیست یا بسیار عاشق!!
در این شعر قهرمان شعر را بیشتر عاشق خواندم تا عصبانی منتها شاعر عشق را با اندکی گلایهی زیرپوستی ابراز میکند و احساسات در این اثر بسیار قوی هستند.
سوختن در شراری از لذت!
آخرین چکههای اشک
خیس شدن گونهی غزل
رگبار واژه
موج ناز
انتهای وادی شرک
اسیر شدن در آغوش
و و و همه نشان دهندهی این است که راوی به هیچ وجه اهل تسامح نیست!و آنچه را احساس میکند با ضریبی تساعدی ابراز میکند.
به قول بزرگان
شاعر آنست که خرد را کلان و کلان را خرد بنماید، که توانایی جناب کرمی در این زمینه ستودنیست.
نکته مهم در مورد قافیههای غزل جناب عنایتاله کرمی گرامیست.
مشخص است شاعر با وسواس زیادی قافیههای شعر را گزینش کرده.
دلیل این نظر ، داشتن " الف تاسیس" در تمامی قافیه هاست .
کسره ، و " ر" خود میتواند مبنای قافیه باشد.
یعنی ما میتوانیم مثلا موجر را با عابر همقافیه کنیم
منتها در غزل جناب کرمی تمامی قافیه ها به جز حروف رَوی، الف ِ تاسیس نیز دارند.
طاهر، ظاهر ، کافر و و و
این الف بسیار به زیبایی و رسایی قافیه و شعر کمک میکند و لذت ظاهری و شنیداری شعر را بیشتر.
منتها به شرطی که دست شاعر برای مضمونپردازی و انتقال معنا بسته نشود.
نه اینکه در شعر جناب کرمی چنین شده است
منتها یکی دو لحظهها در خوانش روانی کمتری دارند و به اندازهی سایر قسمتهای شعر دلفریب نیستند
مانند قافیهی " باهر" که با اینکه از نظر معنا هیچ مشکلی ندارد ، اندکی دور بنظر میرسد. باهر ، آنقدرها برای گوش آشنا نیست، چه بسا خواننده را به فرهنگ لغت نیازمند کند.
البته برخی هم مخالفند، و معتقدند شاعر و ادیب باید گاهی برخی از کلمات نه چندان متداول را در شعری شیرین ، باز آفرینی کند و به آن کلمه جان دوباره بدهد.
بنده با هر دو نظر موافقم!!!
گاهی نظر اول را گاهی نظر دوم را انتخاب میکنم.
قافیه بعدی که نظر بنده را جلب کرد " ظاهر" در مصرع اول بود.
آخرین چکه های اشکم را، ریختم پای عشق ظاهر تو
منظور از عشق ظاهر چیست؟
حتی بنده به این فکر کردم که ای کاش شاعر از صنعت تکرار قافیه در مصرع اول و آخر غزل استفاده میکرد که حتی به تعبیری میشد آنرا "ردالمطلع " نیز نامگذاری کرد، و هردو مرتبه میگفت
ریختم پای عشق طاهر تو
.
در واقع اگر شاعر طاهر را در ذهنش برابر با باطن فرض کرده ، یا ظاهر را برابر با ناپاک فرض کرده و قصد دارد از داستانی صحبت کند که با عشق ظاهر شروع و به عشق طاهر یا همان باطن ختم شده داستان چیز دیگریست، منتها در نهایت ادب و احترام، آن استحکام مفهوم و معنا برای بنده قابل پذیرش نبود🙏🙏
.
.
نکته بعدی در مورد انتخاب بهترین کلمهی ممکن در نقاط استراتژیک مصرع یا بیت است.
مثلا چرا بجای " بَفته" از " رشته" استفاده نکنیم؟
پنبه شد بفتههای شاعر تو
پنبه شد رشتههای شاعر تو
.
.
در این مصرع
توسن عشق، پایِ ایمان را، برد تا انتهای وادی شرک
آیا بین " توسن" و " پای ایمان" ارتباط عمیق و درستی برقرار است؟
آیا اسب حیوانیست که پا را از جایی به جای دیگر میبرد یا سوارکار را؟
اگر به انتخاب بنده بود ، " جاده" بدون تشدید را جایگزین توسن میکردم.
یا هر تغییری که نتیجهای دقیقتر بدهد.
.
قصد ندارم عرایضم طولانی شود.
بزرگوار شعرتان بسیار بسیار زیبا بود و بنده آنقدر آنرا دوست داشتم که با وجود نیاز شدید به خواب تحریک شدم پنجرهای رو به آن باز کنم تا دوستان بیشتری مانند بنده در لذت خواندن این غزل زیبا سهیم شوند.
قلمتان نویسا🌺🙏