ازهم جداشده تمام شب من
ای لبخند سرگذشت بی برگشت قلب من
معقول تر شب مشتاق نگاه نافذ است
جدا نمی شود آنچیز که دشوارتر
در شکل وفهم من با گمان دیگری در سازش است
میان کلام ،ای بنیاد سازش نگاه من
ای گناه بخشیده تردید نگاه من
ای مه غلیظ پوشیده هوای بد من
گفته بودی اگر اینجا خورشید مالامال سرازیر شود از شب قبلش
انعکاسی شیرین ولحن طنازی خواهی داشت
چند شب است خجلت زده از مژه ی سیاهم
بی تفاوت پس وپیش بیداری من
در اشکهای دختران زخمی از درد مباش
گاهی فراموش می شود آنکس که بی محابا
برای دوای زخم دردش
چشمهایش را هدیه خواهد کرد
نگو لابه لای خواستن ، سنگ حیا نمی کند
نگومهربانی را چندبار گاز گرفته رها کرده ای
بی تردید تصمیم، کینه توز درد زخمی شده نخواهد شد
آسیب دیدهاز انتظار خود،بگو چه کرده ای؟
هیجانت هیچ وقت در انتظار فریاد نخواهد بود
استقبال وشتافتن درسکوتت کسی یارای مهربانی نیست
ای سرشت به رغم وادار شدن
بگو کدام مقدمه نخستین بار
مهمان شب جداشده از هم شد
وقتی هیچ نگاه نافذی درکار نیست
....................................................
با احترام آوا صیاد
در اشکهای دختران زخمی از درد مباش
گاهی فراموش می شود آنکس که بی محابا
برای دوای زخم دردش
چشمهایش را هدیه خواهد کرد
درودبرشما بانو آوای عزیزم
بسیارزیبابود