سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        زیبایی انسان

        شعری از

        حمیدرضا زمانی

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۲۲:۵۷ شماره ثبت ۱۱۹۶۷۹
          بازدید : ۲۴۷   |    نظرات : ۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر حمیدرضا زمانی

        بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
        بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
        ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر
        کان چهره مشعشع تابانم آرزوست
        بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز
        باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست
        گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو
        آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست
        وان دفع گفتنت که برو شه به خانه نیست
        وان ناز و باز و تندی دربانم آرزوست
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        پنجشنبه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۸:۱۶
        صاحب اثر : مولوی
        غزلیات - دیوان شمس
        غزل شماره ۴۴۱


        بنماي رخ که باغ و گلستانم آرزوست
        بگشاي لب که قند فراوانم آرزوست

        اي آفتاب حُسن برون آ دمي ز ابر
        کان چهره مشعشع تابانم آرزوست

        بشنيدم از هواي تو آواز طبل باز
        باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست

        گفتي ز ناز بيش مرنجان مرا برو
        آن گفتنت که بيش مرنجانم آرزوست

        وان دفع گفتنت که برو شه به خانه نيست
        وان ناز و باز و تندي دربانم آرزوست

        در دست هر کي هست ز خوبي قراضه هاست
        آن معدن ملاحت و آن کانم آرزوست

        اين نان و آب چرخ چو سيل ست بي وفا
        من ماهيم نهنگم عمانم آرزوست

        يعقوب وار وااسفاها همي زنم
        ديدار خوب يوسف کنعانم آرزوست

        والله که شهر بي تو مرا حبس مي شود
        آوارگي و کوه و بيابانم آرزوست

        زين همرهان سست عناصر دلم گرفت
        شير خدا و رستم دستانم آرزوست

        جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او
        آن نور روي موسي عمرانم آرزوست

        زين خلق پرشکايت گريان شدم ملول
        آن هاي هوي و نعره مستانم آرزوست

        گوياترم ز بلبل اما ز رشک ِ عام
        مهرست بر دهانم و افغانم آرزوست

        دي شيخ با چراغ همي گشت گرد شهر
        کز ديو و دد ملولم و انسانم آرزوست

        گفتند يافت مي نشود جسته ايم ما
        گفت آنک يافت مي نشود آنم آرزوست

        هر چند مفلسم نپذيرم عقيق خرد
        کان عقيق نادر ارزانم آرزوست

        پنهان ز ديده ها و همه ديده ها از اوست
        آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست

        خود کار من گذشت ز هر آرزو و آز
        از کان و از مکان پي ارکانم آرزوست

        گوشم شنيد قصه ايمان و مست شد
        کو قسم چشم صورت ايمانم آرزوست

        يک دست جام باده و يک دست جعد يار
        رقصي چنين ميانه ميدانم آرزوست

        مي گويد آن رباب که مردم ز انتظار
        دست و کنار و زخمه عثمانم آرزوست

        من هم رباب عشقم و عشقم ربابي ست
        وان لطف هاي زخمه رحمانم آرزوست

        باقي اين غزل را اي مطرب ظريف
        زين سان همي شمار که زين سانم آرزوست

        بنماي شمس مفخر تبريز رو ز شرق
        من هدهدم ، حضورِ سليمانم آرزوست



        صاحب اثر : مولوی
        غزلیات - دیوان شمس
        غزل شماره ۴۴۱
        علی نظری سرمازه
        علی نظری سرمازه
        پنجشنبه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۱:۵۵
        درود
        چه غزل زیبایی از مولوی انتخاب شد
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        پنجشنبه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۶:۵۹
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۲۳:۱۷
        درود بزرگوار
        با تشکر از استاد بانو حسین زاده
        خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۸:۲۰
        دلچسب و زیبابود
        قلمتان نویسا
        در پناه حق
        درود درود
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6