چهارشنبه ۵ دی
دهن بیمارم شعری از مرضیه سادات هاشمی
از دفتر تلخ و ترخون نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۱ ۱۶:۲۰ شماره ثبت ۱۱۵۵۳۵
بازدید : ۲۲۸ | نظرات : ۱۰
|
دفاتر شعر مرضیه سادات هاشمی
آخرین اشعار ناب مرضیه سادات هاشمی
|
بس در آتش سوختم رفت از سرم افکار خام
کفتری پر می کشد از ذهنِ بیمارم به بام
بین دستانت کمی گندم برای من بپاش
بند کن روحِ مرا در دام دستانت مدام
هیچ کس درکی از این دیوانگی هایم نداشت
درک مجنون سخت و سنگین بوده بر عقل عوام
باید از شعر خودم خیرات چشمانت کنم
بیت بیتم را کنم با غصه هایت هم کلام
با هجای خیس و واژه های خاکی باز هم
بین قلبم ساختم یک شهر را با خشت خام
عزم کردم تا تو را از قلب خود بیرون کنم
توبه ام حتی ندارد چند لحظه هم دوام
با منِ دلمرده از رویا سخن هرگز نگو
آخر دنیاست بر غم میدهم از دل سلام
#مرضیه_سادات_هاشمی
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود