...حاصل ای کاش...
از گُل خوشگل خشخاش خوشم می آید
از چه و هرچه و هرجاش خوشم می آید
کِشتم «ای کاشی»و از داشتنش خوشحالم
روزی ام هر چه شد از «کاش»خوشم می آید
سخت معتاد به تریاک خیالش گشتم
به خیالی که رود خاش خوشم می آید
آش با یک وجب ِ روغن ِ بومی پخته
خوب دانسته که از آش خوشم می آید
من که با چوب بلوطش متنبه نشدم
حتماً از تنبیه با راش خوشم می آید
دوریّش را نتوان کرد تحمل یک دم
تا که از بودن باهاش خوشم می آید
من که از دست اراذل ذله ام هر شب و روز
قطعاً از قدرت اِیماش خوشم می آید
کاش ِآن شُله ی ماشَش شُله ماچی می شد
وقتی از شله ی پُرماش خوشم می آید
بسکه درگیر و نمک گیر نگاهش هستم
می برم نام نمک پاش خوشم می آید
نقشی از نقشه ی نقّاشیّ ِ شعر انگیز است
تا که از نقشه ی نقّاش خوشم می آید
آن چه به عشق دهی عشق همانت بخشد
به به ! از نحوه ی پاداش خوشم می آید
گویمش عشق منی ، عشق تواَم می گوید
من از این حاصل «ای کاش»خوشم می آید
علی نظری سرمازه
مضمون خوب بود و زیبا
وزن را دریابید