درودبرشما جناب خوشروی عزیز
ممنونم ازلطف همیشه گی شما
وتوجه دقیقتون به شعر
اول بگم که من استادنیستم واین لطف دوستان است
خودمم شاگردی می کنم درکنارشما عزیزان
درمورد مواردی که گفتید
کوچید ازمصدر لازم کوچیدن به معنای کوچ کردن رحلت کردن است وخیلی هم استفاده شده درشعرشاعران قدیم وجدید ومشکلی ندارد
(( کوچیدن
لغتنامه دهخدا
کوچیدن . [دَ ] (مص ) کوچ کردن . رحلت کردن . (فرهنگ فارسی معین ). رفتن ایل و طایفه ای از منزلی برای منزل گرفتن در جای دیگر. از جایی به جایی نقل کردن بنه و کسان . رحلت . ارتحال . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
وفا چو دید که انصاف از جهان کوچید
فغان ز سینه برآورد و گفت کو پدرم .
فوقی یزدی (از آنندراج ).
و رجوع به کوچ و کوچ کردن شود.))
اگر سرچ کنین اشعارزیادی وجود دارد که کوچید درآن استفاده شده است حالا نمی دانم دیگر درست وغلط بودنش را استاد بزرگان می دانند
درمورد کلمه ی قافیه دنیا وزیبا را دربیت سوم وچهارم هم مشکلی نیست چون دنیا با را قافیه شده نه با زیبا من حرف قافیه را الف گرفتم
درمورد مصراع آخرهم کمی سکته داره انگار وزن ولی مشکلی هم فک کنم نداره وازطرفی چون رنگارنگ قافیه ی بیت اول است نمی شود ازلبخند استفاده کرد
دربرخی جاها داره اینگونه سکته ها شعرم
بازم خیلی خیلی ممنونم از دقتتون
شاگردنوازی کردید مهربان
باسلام برتمام عزیزانی که پای این شعرآمدند
خیلی خوش آمدید وممنونم از لطف شما
متاسفانه بازهم به علت عجله ی زیادبرای فرستادن شعر مشکلات ریزی درشعرم هست ازجمله مصرع سوم که را جاافتاده بود واشتباه سهوی است از حواس پرتی وعدم تمرکزم وممنونم ازجناب عزیزیان که اشاره کردند بله جاافتاده بود یک را ....
الان که بهتروبیشتر وبادقت ترشعرم رابررسی کردم
مشکلات دیگه وی هم بود درشعر م ازجمله تکرار بعضی کلمه ها مثل پاییز که این تکرار فک نکنم اونقدربدباشه چون ناگزیربودم کلمه ی گل هم گل ها وگل هایمان باهم فرق دارند کمی واینجا را هم نمیشد دستکاری کنم راستش دوست نداشتم عوض شه چون چشمشو درست می کنم ابروش بازکجه
کلمه ی درد هم دربندششم تکرار ش نازیباست که اینجا دوباره اصلاح می کنم دربعضی جاها هم وزن شاید سکته هایی دارد اما وزنش مشکل خاصی نداردبه نظرم باز هم استادان عزیزوتوانمندسایت اگر نظری دارند باجان ودل پذیرایم شعرم رادوباره ویرایش زدم و کمی اصلاح شد به این صورت :
پاییزخود درکوله اش غم داشت
غمگینترش کردیم ای مردم
شستیم با خون روی زردش را
رنگین ترش کردیم ای مردم
سیمای شورانگیزپاییزاست
زیبا ترین نقاشی دنیا
اما چه آسان خط خطی کردیم
این نقش شعرانگیز زیبا را
ازبینمان رسم محبت را
بادغرورآهسته باخودبرد
رحم ومرام ومعرفت ازدم
درقلبهای سنگی ما مرد
پاییزاز طوفان دلش پر بود
دلگیرترشدازشب نیرنگ
برشاخه ها پروانه می رقصید
بربال هایش مانده رد سنگ
پاییز عاشق راپریشان کرد
گیسوی خون آلوده ی این شهر
سرمی کشد هرلحظه دردی را
مام وطن مانند جام زهر
پاییزخود یک درد سنگین داشت
سنگین ترش کرده است این جان ریز
مانند شاعرهاپراز حرف است
ازبغض هایش می شود لبریز
دستی نمی بندد چرا دیگر
این زخم های باز چرکین را
دستی نمی بندد چرا باعشق
سر پنجه های خونی کین را
پاییزازیادش نخواهدبرد
ضرب تبر بر جان گلها را
تاریخ ازیادش نخواهدبرد
مانندگل پژمردن ما را
روی زمین مانند برگی خشک
گلهایمان نشکفته افتادند
آرامش ازدنیایمان کوچید
اینجا همه بازیچه ی بادند
ای خالق آب ودرخت وبرگ
نقاش این دنیای رنگارنگ
دلهایمان را غرق شادی کن
دلتنگ لبخندیم مادلتنگ
✍ جمیله عجم ( ب.و
✍ جمیله عجم ( ب.و)
پاییزغمگین ۱۴۰۱
منتظرنقدونظرات بیشتر شما عزیزان هستم اگر موردی دیگه ای بود باجان ودل قبولش می کنم وخوشحال میشم که بیشتربیاموزم ازکلاس درس شما استادان عزیزم