سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 24 فروردين 1404
    15 شوال 1446
      Sunday 13 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        هر كه كسي را در گناهي رسوا كند چنان است كه آن گناه را خود كرده است و هر كه مؤمني را به چيزي سرزنش كند از دنيا نرود تا آن را خود بكند.حضرت محمد (ص)

        يکشنبه ۲۴ فروردين

        پرم از قافیه

        شعری از

        افسانه احمدی ( پونه )

        از دفتر آرامش درون نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۹ بهمن ۱۴۰۳ ۰۴:۵۱ شماره ثبت ۱۳۵۵۲۴
          بازدید : ۱۲۷   |    نظرات : ۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر افسانه احمدی ( پونه )

        پّرم از قافیه اما همه بی نظم و ردیف
        نشدم باز به این قلب بَلادیده حریف


        ننوشتم غزلی بعدِ تو و رفتن تو.....
        دلم از گریه شکست از چمدان بستن تو


        نگرفتم سر راهت که بمانی تو به قهر؛
        که رها باشی و من هم شوم آوارهٔ شهر


        نکند آن همه خوبیِ مرا یاد بری !...
        بفروشی و به جایش دل سنگی بخری


        سرم از پنجره و کوچه جدا نیست عزیز
        هدفت از سفر از فاصله ها چیست عزیز؟


        قد این عشق زمینی نشد اندازه ی تو ؟
        لبم از بردن نامت ، نشد آوازه ی تو ؟


        شِکری بودم و در چای تو حل تا به ابد
        نکند لب نزنی و ، بروی سرد شود


        دو سه خط حرف بزن حرف گله ساز نکن
        فقط از رفتنت این لحظه لبت باز نکن


        وسط کوچه مرا یک تنه نگذار و نرو
        نده آزارم و دست از گله بردار و نرو


        گل باران زده ام را ندهی دست کسی
        نخورد بر تن تُردش ، ز غریبه نفسی !


        بتپد دل به هوایت ، بنشین لال شدم
        فقط این لحظه به دل چنگ زدن را بلدم


        می کشم تیغ به رگ ها اگر از من گذری
        اگر این ساعت از اندیشه و قلبم بپری


        خودم از حال و جهانم به خدا سیر شدم
        سَرِ دل زودتر از سنِ خودم پیر شدم


        نبر از خانهٔ تنهاییِ من دلخوشی ام
        برهانم تو از این زلزله و ناخوشی ام


        نفشار این دل دربند و اسیرم به جگر
        به تماشای شکستم ننشین بار دگر


        اگر از مرگ دلم عشق به خونت بدَود
        حتما این خواسته ات ممکن و آسان بشود


        ترَک شیشه ی احساس مرا دست زدی
        خبرم را سر آن کوچه ی بن بست زدی


        برو دیگر که به اصرار دلم خواندن تو؛
        بیشتر باعث رنجش بشود ماندن تو


        سر دروازه ی آن خانه بچسبان عددی؛
        "پونه" تا داغ دلم تازه بماند ، بلدی !؟



        افسانه_احمدی_پونه

        ─┅─═ঊঈ🍃🌸🍃ঊঈ═─┅─
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۳ ۱۵:۱۱
        پر احساس و زیباست خندانک
        ساسان نجفی(سراب)
        چهارشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۳ ۰۶:۱۳
        درود بر استاد بانوی گرانقدر..
        مثل همیشه پر از شهد و شیرینی..
        کامتان شیرین..
        خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        محمد شریف صادقی
        چهارشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۳ ۱۸:۵۷
        درود مثنوی زیبایی بود
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        منیژه قشقایی

        موج در موج اگر شاهد در یا باشی قطره قطره به دل دوست اثر باید کرد از سفر جز هنر عشق نباید آموخت از دل خود به دل دوست اثر باید کرد درود و مهر بر همه ی عزیزان
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        نمانده دیگر از من بجز نوای یادش ااا تپش تپش ترانه دلم به جان نهادَش ااا بداهه سلامم خانم پرستار عزیز مهدیس جان سپاس ارادتمندم التماس دعا در لحظات زیبای اذان ارادت خدمت همگی شما عزیزانم منم دوستت دارم الله بانوی مهربان دل به دل راه دارد مستقیم
        مهدیس رحمانی

        راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست اااا آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست اااا هر دم که دل به عشق دهی خوش دمی بود اااا در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست اااا سلام و درود استادبانو حکیمی عزیزم و استاد بانو کوهواره نازنین
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)

        درود دوستتان دارم استاد بانوی مهرپرور
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        شرابِ ناب می خواهم که مَردافکن بُوَد زورَش ااا مگر یک دم بیاسایم ز دنیا و شَر و شورَش ااا حافظ علیه الرحمه ااا سلام استاد بانو الهه جان روزگارتان در پناه امن الهی خوش بدرود

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1