چهارشنبه ۱۰ بهمن
درد عشق شعری از یاسر قادری
از دفتر امتداد نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ ۲ روز پیش شماره ثبت ۱۳۵۴۹۹
بازدید : ۵۸ | نظرات : ۱۹
|
آخرین اشعار ناب یاسر قادری
|
درد عشقت می کُشد، آخر دل و جان مرا
تا خیالت ، می کَند ،از ریشه بنیان مرا
حکمت دلدادگی و هجر را با من نگو
مرگ آخر می دَرد از هم، گریبان مرا
در طوافم روز و شب ،ای شمع جان سوز حَرم
آتشِ عشقت بسوزاند، که دامان مرا
صید چشمانت شدم ،مشتاق تیر کارگر
وه چه شوقی می خَرد، حال پریشان مرا
دوش در میخانه می زد، طبل رسوایی من
بُرده مِی از دفترم غم ، دین و ایمان مرا
بی خیال از خاطرم نگذر ، ببین دلداده ام
رقصِ حسرت می کُند هر چشم، عصیان مرا
می گذارم در طَبَق، این جان ناقابل ولی
ترسِِ دست رَد بلرزانیده، ارکان مرا
سینه ام سرشار درد است و ندارم مرهمی
ابتدا گفتم که "یاسر"،می کُشد جان مرا
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
عیدتان مبارک