پنجشنبه ۱۸ بهمن
اسیر شعری از یاسر قادری
از دفتر امتداد نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ ۲۱ ساعت پیش شماره ثبت ۱۳۵۷۰۶
بازدید : ۲۶ | نظرات : ۵
|
آخرین اشعار ناب یاسر قادری
|
بمان برای دل من ، فقط مرا تو بسی
هوای کوی تو دارم ،نه هر هوای کسی
در آرزوی تو بودم ، به درد دوری و غم
نمانده از من تنها ،برای تن نفسی
️اسیر دست تو هستم ، چو خاک کوزه گری
بنا نکن به اسیری ، برای من قفسی
اگر که لایق نورم،نکن دریغ از من
بدان که شب زده عمری ،به سر زند هوسی
بیا به سوی کویری ، که تشنه مانده به جا
منم چو برکه ی کوچک ، تو مثل آن ارسی
"یاسر" آفریده شده ، بمیرد از غم تو
خدا کند که به زیر تابوت من برسی
|
|
نقدها و نظرات
|
درود جناب صادقی تحلیلتان خواندنی و آموختنی است خداقوت | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
چند پیشنهاد دارم و میخوام به بهانه صفحه سبزی چند نکته جالب را عنوان کنم.
در این بیت:
اگر که لایق نورم،نکن دریغ از من
بدان که شب زده عمری ،به سر زند هوسی
در مصراع دوم ساختار جمله یک مقدار لنگ میزند؛ شاید این بهتر باشد:
برای شبزده عُمرم، سحر سحر هوسی!
(سحر اینجا به شکل قید آمده؛ مثلا: کورمال کورمال می آمد؛ یا پاییز پاییز برگ می ریخت؛ این از آن تکنیک های مدرن در شعر است که اسمهایی را که بر حس های خاصی را دلالت می کنند به شکل قید استفاده کرد؛ مثلا: از آسمان، خورشید خورشید آتش می بارید!).
در مصراع «...تو مثل آن ارسی» ضمیر «آن» بهتر است نباشد چون در سیاق شعر اشاره ای به «ارس» یا رود خاصی نشده. پس بهتر است اغراق کنیم و بگوییم:
تو مثلِ صد اَرَسی!
جدا از اغراق و تاکید واج آرایی صدای س/ص هم بارز می شود و موسیقی کناری (قافیه) با موسیقی درونی (هم نشینی و نغمه حروف) ترکیب میشود. این هم تکنیک مشهوریست مثل این:
پیر ما هر چه کند، «عینِ عنایت» باشد
اینجا «عنایت »قافیه است و« باشد »ردیف. در شعر کلاسیک بعد از وزن قافیه مهم ترین عنصر موسیقیایی ست. حالا شاعر اینجا با آوردن کلمه «عین» که در سه حرف ع ی ن با عنایت مشترک است موسیقی درونی و کناری را ترکیب کرده و آن را قدرتمند تر کرده است. جدا از این عین عنایت ایهام هم دارد: عنایت کامل، چشم عنایت یا چشمه و دریای عنایت (عین چند معنی دارد). پس علاوه بر موسیقی صوتی و کناری شاعر از موسیقی معنوی ایهام هم استفاده است (حافظ و سلمان ساوجی همزمان از این تکنیک استفاده کرده اند). همین نکات به شکل قوی تر درباره «سحر سحر هوسی» هم درست است (خودم خوشم آمد شاید در شعر خودم هم استفاده کردم😁)
در بیت آخر اما وزن شعر مختل شده است در هر دو مصراع: در اولی به دلیل آوردن تخلص در جای نامناسب و در دومی به دلیل واژه تابوت که در موضع مذکور - از نظر وزنی - نمی گنجد.
برای مُردنِ از غم که زاده شد یاسر!
خدا کند که اقلّا به ختمِ او برسی
(خدا کند که به روی جنازهاش برسی... و مواردی هم وزن این موارد). و این مورد ایضا:
بیا که در دلِ قبری اسیر شد یاسر!
خدا کند که اقلا به ختم او برسی
(شباهت اسیر و یاسر خیلی جذاب است😁 در شعرهای بعدی هم می توانی استفاده کنی).
ببخشید بابت طولانی شدن کلام.