سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پوست سیاست

        شعری از

        ابراهیم کریمی (ایبو)

        از دفتر همه چیز و هیچ نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۱ ۲۱:۰۵ شماره ثبت ۱۱۰۵۹۶
          بازدید : ۳۷۷   |    نظرات : ۱۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر ابراهیم کریمی (ایبو)
        آخرین اشعار ناب ابراهیم کریمی (ایبو)

        من چلاقم و تمرین دویدن می‌دهم 
        از برای امروز و فردا هی وعده‌های سرخرمن می‌دهم
        کورم و عصا کش دست کور دیگری،
        اما لاف و گزاف بینایی به عالم و آدم می‌زنم
        من همچون وفور تاکسی‌ام،به روز بارانی اما! آب می‌شوم
        چاق شده در سر خانی که به اسم خدا! ادعای استخوانی می‌کنم
        کنگر خورده،لنگر انداخته‌ای که،
        ادعای دو من کره،از دبه ماستی کدایی می‌کنم
        دروغ است!می‌دانم!
        در آستینم احمق معذور مأموری است که ادعای خدایی می‌کنم
        گرگ سرما زده‌ای که گوسفند را، ـ فقط ـ برای پشمش قربانی می‌کنم
        من تمام با مرامان عالم را، سرمشق معرفت می‌دهم
        چه فکر کرده‌ای ؟! مم بعد
        اخلاق لات و لوتی‌گری را، باز دوباره از خودم باز نشر می‌دهم 
        من پوریای ولی‌ام
        بعد این 
        حاتم طائی کشک باید بسابد هر روز،
        آن احنبی‌تر اما! رابین هود! سیخی چند؟!!!
        ولی اما! خودت که بهتر می‌دانید
        دو سه روزی کرسیِ شکسته‌ای داده‌اند و زود پس می‌گیرند
        از قدیم و قدما هم گفته‌اند و خودت بهتر می‌دانید
        صوفی ابن وقت است و قدر وقت را بهتر می‌دانیم
        پس به ما چه؟! دیگری خرش سیری چند
        اصلاً وظیفه مال دیگری است
        سنگ دیگری را به سینه زدن کار دیگری است
        مگر من گاوم به دور از جان! که ما!ما! بکنم؟!!!
        یا که اصلاً مای مانده که من ما!مایی بکنم؟!!!
        مگر غیر این است که در مصاف تن به تن 
        حساب کاکا و برادر!
        چیزی نیست جز حساب سر و دست و تن!!!
        درست است ای برادر
        بجث جان است و گریز از معرکه،
        البته سالم گریختن و جیب پر،
        بهتر از سرو دسته شکسته
        آری ای برادر
        سیاست شوخی بردار نیست
        گاو خر می‌خواهد و شیر خفته‌ی خسته
         
         
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        شنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۱ ۱۳:۳۴
        سلام و درود

        تامل برانگیز سرودید اما عصبانی و تلخ

        یک اعتراضِ منحصر بفرد به فردگرایی های تزویرمملوِ عصر مدرنِ حاضر و دردهای اجتماعِ مُعضل سرشارِ آه نهاد

        مولوی می گوید:

        تو مگو همه به جنگ‌اند و ز صلحِ من چه آید؟
        تو یکی نِه ای، هزاری،
        تو چراغ خود برافروز (مولوی)

        جهان آن اندازه که دوست داریم،
        زیبا نیست،
        آن اندازه که دوست داریم،
        مهربان نیست،
        آن اندازه که دوست داریم،
        روشن و خالص روان نیست،
        آن اندازه که دوست داریم ،
        آبی و زُلال و شعورپرور و دستگیر و همراه نیست،
        آن اندازه که دوست داریم ،
        در آشتی و صفا و احترام و ادای امانت و دِین نیست،
        آن اندازه که دوست دارم ،
        دوست داشتنی نیست؛

        اما اگر چراغِ جان را برافروزند و برافروزید و برافروزیم
        زیبایی، مهربان‌ی و روشن‌ایی، زُلالی و اندیشه
        حس باور نور را خواهد شد.

        خود را ز منبع نور و چراغ ببین ،
        و چراغ خود برافروز به شادی و عزت .



        سلامت باشید و به توکل یگانه خدا شاد
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        شنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۱ ۲۱:۴۳
        سلام و عرض ادب خدمت طاهره خانم عزیز و مهربان ممنونم از این همه لطف
        عصبانی و تلخ ؟! تازه من به فرمایش قبلی شما کمی نه خیلی زیاد از فضای اندوهگینی که گفتید سعی کردم فاصله بگیریم و به جای آن عصبانیت را بکارم در یک جا خواندم رنسانس آدم‌ها وقتی شروع شد که به جای سنگ واژه نثار هم می‌کردند خندانک و اما تلخ گاهی هم خوب است و شفای دردهای بسیار
        و اما مولانای جان
        من از فرمایش ایشان خبر نداشتم ولی قبل تر خودم کوتاه برای خودم نوشته بودم «من مایی هستم که توان برداشتن یکی از خود را ندارم!!!»
        انشالله که با مهربانی و در کنار هم و به قول عزیزی با عشق همه ی مشکلات حل شود.
        باز هم ممنونم که میایید و ما را از نعمت محبتت بهره مند می سازید
        من هم برای شما و خودم و همه شادمانی را می‌طلبم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۱ ۱۹:۵۶
        درود بزرگوار خندانک
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        شنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۱ ۲۱:۴۵
        سلام بر استاد چشمه های مهربانی که با لطف و نگاه بی‌دریغش موجب شادی و شادمانی است
        ممنونم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدحسن پورصالحی
        شنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۱ ۱۱:۳۸
        سلام بزرگوارِ اندیشمند
        این اثرتون واقعا قابل ستایش است
        و من خیلی دوست داشتم
        واقعا لذت بردم با هر سطرش خندانک خندانک
        قلم شما عالیست ماندگار باشد همیشه
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        شنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۱ ۲۱:۵۱
        و سلام و درود بر محمد عزیز، دوستی که بیش از سنش را حمل می‌کند ولله ما در سن و سال تو که بودیم تو کوچه پس کوچه‌ها قایم باشک و فوتبال و هفت سنگ و ... را بازی می‌کردیم خندانک خندانک البته خیلی شادتر از اکنون و...
        روزگار تو هم با قلم گره خورده است قلم اگر چه پول ساز نیست اکنون ولی دوام و قوام همه به کتابت است پس تا می‌توانی بنویس به هر سبک و سیاق و روش که می‌دانید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سارا (س.سکوت)
        شنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۱ ۱۴:۵۴
        درود بر شما بزرگوار
        اثری زیبا وکنایه امیز به تلخی جامعه
        با درونی تامل برانگیز
        لذت بردم از خواندش
        موید باشید وتندرست خندانک خندانک خندانک
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        شنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۱ ۲۱:۵۳
        سلام و درود بر سارا خانم عزیز
        ممنون از لطف و مهربانیتان
        نگاه و لطفتان بر دوام باد
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        رقیه یاوری زاده(ازل)
        يکشنبه ۱۵ خرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۲۴
        سلام و ضمن عرض ادب

        بسیار زیبا و پر عمق

        مانا باشید

        خندانک خندانک
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        يکشنبه ۱۵ خرداد ۱۴۰۱ ۲۰:۲۹
        سلام و درود خواهر ارجمندم
        ممنون از لطف و نگاه و نظرتان
        برقرار و شادکام باشید
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد فاضلی نژاد
        سه شنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۱ ۲۲:۴۶
        آری ای برادر
        سیاست شوخی بردار نیست
        درود به شما جناب کریمی
        برقرار باشی خندانک
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        سه شنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۱ ۲۲:۵۶
        سلام و درود و خدا قوت
        سپاس فراوان جناب فاضلی نژاد عزیز
        ممنون از همراهی و لطفت
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۱ ۲۰:۱۷
        😬 خندانک خندانک

        به همه حمله کردی امروز خندانک خدا بخیر بگذرونه خندانک

        کی می خواد زبان تلخ کنایه برچیده بشه نمی دونم خندانک

        کاش می شد فریاد زد و اینهمه بی گناه هان تاریخ رو به وسط نکشوند خندانک

        بهرحال قلم تون بسیار منحصر به فرده و من دوست می دارم خندانک خندانک خندانک
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        شنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۱ ۲۲:۰۰
        سلام خندانک خندانک
        نگاه و لطف شما هم خیلی شیرین و خاص است
        به کارگیری به موقع این شکلک مکلک ها هم فقط در تخصص شماست خندانک
        چون من گاهی می ترسم از خیلی از این ها استفاده کنم خندانک
        و اما حمله ،من .... بخورم به کسی حمله کنم خندانک
        من و واژگان در حال فریادیم خندانک و البته آن چه به جایی نرسد فریاد است خندانک
        ممنونم از لطف و گرمای حضورت
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        يکشنبه ۱۵ خرداد ۱۴۰۱ ۱۲:۵۴
        درود خندانک

        شما شیرینی بخورید به جای حمله خندانک

        شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند خندانک
        پس قلمشان فریادشان می شود اما فریادی آرام که به مرور زمان در قلب ناملایمتی ها اثر می کند خندانک

        در پناه حق خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        8