يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر ابراهیم کریمی (ایبو)
آخرین اشعار ناب ابراهیم کریمی (ایبو)
|
سرمْ سرگرم سرگردانی,
مرا چه با شعر زندگانی!
این هم شعری ست لابد ,
برای کار !
همان فریاد بی کاری ؛
مرا در تابوت تن آسانی ,
در این تقویم ملول تکرار ,
جایی نیست !
آن وقتْ که می خلدْ خاری ,
در فردای روشنِ روشنایی
چندی ست هر بامدادم
فریادیستْ تکراری
برای تکهای نان , اجاق زندگانی
هر چلچراغی چراغی بر دوش دارد
من نیز ،چلچراغ محنت لمپای زندگانی
سراب است هرچه گفتن
“بر بساطی که بساطی نیست”
جز آه!
بر سر سفرهی جوان ایرانی
هر کو و کوچه که می نگری
پر است از کلنیهای افغانی
هیچ کجای این آبادی سراغ ندارم
جز ایران
سوار شده باشند بر گرده و پشتش
این همه ریز و درشت افغانی
در صف نانوایی
پانزده بیست بربری برد او و من هنوز
در صف یک تک نانی
غمم از نان نیست به ولله
غصه ام از آب است که او میبندد
بر سر آن بیچاره مرز نیشین بلوچستانی
مثل شاهرگ کار
که بریده و میبُرد از هر ایرانی ...
آه ! فریاد!
شعرست این یا تکرار زندگانی؟!
یکی فریاد می زند,
کو زندگانی ؟!
|