يکشنبه ۲۷ آبان
|
دفاتر شعر الناز حاجیان (مهربانی)
آخرین اشعار ناب الناز حاجیان (مهربانی)
|
شایداگه بودم کسی
با کیسه پر از زری
با یک لباس اطلسی
می ساختندازمن تنی
اماندارم من زری
یا یک لباس اطلسی
تنهای تنهایک دلی پراز صفا وهمدلی
اما اگر دارم دلی
با این چنین برجستگی
آیا تو می دانی چرا من مانده ام در بی کسی؟
دربی کسی وا مانده ام ،
ازمهرسیلی خورده ام
ازدوستی فصلی کتک
ازعشق هم جامانده ام
یاران رها کردند مرا
دشمن سپر کردسینه را
آمد به میدانگاه رزم
کشتندبسی دل را به خشم
گشتم زخود بی خود ولی!
بهرچه من تنهاو تک
تنهای تنها بی کمک
کوبدبه جانم این فلک
هردم بسی خاروخشک
آری بدانم من چرا
این روزها درمانده ام
من عاشق میخانه ام من از،خودبی خودمانده ام
ای جان من ،جانان من ای یاور ودلدارمن
کوچیده روحم از زمین،
برخاک مانده این تنم
لطفی بکن برمن زِ رَحم
جانم بدرکن ازتنم
جانم بدرکن ازتنم...
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام استادارجمندم صددرصدنقدتان برایم ارزشمنداست من سالیانیست شعردیگرباقلمم انس چندانی ندارد واین شعربرای دوره یِ اول دبیرستانم است ومن بدونِ ذره ایی ویرایش های نگارشی اورا اشتراک گذاشتم بعدازگذرِچندسال خودم هم متوجه تکراری بودنِ بعضی کلمات شده ام اما این شعربرایِ همان احساسِ دوره هایِ انس باشعربوده واگربخواهم دوباره ویرایشش کنم غریب خواهدبودبرایم مراببخشیداگرگاه بدونِ وزن وگاه دوراز ظرافتِ یک شعرمعنادار قلم زده شده... سپاس ازنگاهِ ارزشمندتان استادِارجمندم نقدتان منگنه شددرگوشه یِ دفترِتجربه هایم | |
|
دنیایی سپاس استادارجمندم زیباخواندید | |
|
سلام عزیزم بانوی ادیب زیباخواندی مرسی ازدعای قشنگت تنت سلامت،دلت شاد | |
|
سلام جناب آزاد من همیشه بروزن سروده ام اگردرصفحه اشعارم نخواندید بدانید درگوشه ایی خاک میخورند یا در فراموشی ها به سر میبرند هنرآن است که باچشمِ دل به محفل رویم بزرگوارجناب آزادازاین پس اگربرایم آیه ارزشمندی درکنارنقدتان گذاشتید حتما تفسیرشم هم بگذارید زیرا من تفسیرات آیه هارا از دلِ انسانها دلم میخواهد محک زنم و بدانم ...دنیایی سپاس | |
|
سلام ان شاء الله توفیق حاصل شود تا آن آثار را نیز بخوانم باری تفسیر را مفسران گفته اند ولی هنوز قرآن کریم رازها دارد اگر درین عالم حقایق را ندیدیم در آن عالم نیز نخواهیم دید | |
|
سلام شیما جانم مهربانوی ادیب دخترکِ دردانه یِ شیرین زبان واژه هایم تورا خوب میشناسندازبس خالص هستی درابرازِ احساست نسبت به شعر | |
|
سلام استادبزرگوارم تنتان سلامت دلتان شاد خدایمان نورباشدبرزندگیتان | |
|
سلام بزرگوار مثل همیشه زیباخواندید تنتان سلامت دلتان شاد | |
|
دنیایی سپاس بزرگوار زیباخواندید عالی نگرهستید | |
|
سلام جناب آزادبخت دنیایی سپاس ازحضورتان درصفحه اشعارودلنوشته هایم لطف داریدبزرگوار حضورتان گلباران | |
|
سلام استادخزایی بزرگوارخوشحالم دوباره نقدِپرباروارزشمندتان را درصفحه ام میخوانم مراببخشیداگرقلمم برایِ شعرهنوزقویی نشده ان شاءالله باتجربه کسب کردن درکنارشما بزرگانِ ادب وشعرماهم بهره هابریم در جنبشِ قلممان درشعر دنیایی سپاس استادارجمندم ازاینکه بادقت ووقتِ گرانتان برایم نقدی ارزشمندرامنگنه کرده ایددرکنارِتعریفتان | |
|
درودبرحضورتان جناب پرهیزگار زیباخواندیدوناب سپاس ازشمابزرگوار | |
|
دنیایی سپاس جناب محمدی حضورتان همیشگی درصفحه اشعارودلنوشته هایم | |
|
عزیزم مرسی ازمحبتت دلت شاد نگاه زیبایی داری | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
شعر تان زیبا ست ساده لطیف از دل بر امده و دلنشین هر چند جناب سید خزایی بزرگوار جان کلام را بدرستی اشاره کردند اما چون اجازه نقد دادید در کمال احترام و اختصار عارضم که اولا این شعر موزون تر از شعر نیمایی است البته اشکالاتی هم دارد مثل تکر ار در قافیه بعنوان مثال در قسمت اول
( لباس اطلسی) را دوبار بکار برده اید دیگر اینکه بعضی از کلمات و تعابیر لطافت و ظرافت شعر را از بین میبرند مثل جمله ی ( جانم بدرکن از تنم ) یا واژه ی \" کتک\" ضمنا ( خارو خَسَک) هم به اشتباه خار خشک تایپ شده است که البته با اغماض از آن میتوان گذشت دیگر اینکه سروده تان در بعضی از جاها کاملا از عنصر خیال خالی و از شعریت افتاده است شاید موزون باشد ولی خیال انگیزی یک شعر نمیتوان در آن قسمتها یافت مانند ( آری بدانم من چرا ؟ و .....)
در پایان نیز مجددا عرض مینایم سروده تان زیباست و لطیف و از دل برا مده و دلنشین
اطاله ی کلامم را به کمالات خود حتما بخشیده اید
با آرزوی بهترینها برا ی شما