آه و فغان ( غزل دو )
شده شبنم نمایشی ز جهان
و سرشکم جهان غم به نهان
دل قطرک ز بحر برده تبار
و تو نقشی ز مهر و جور زمان
چو به صد یک نفر شود به اضاف
به روابط، دو را یکی به توان
غم و شادی، رفاه و در به دری
ز جماعت فتد به تارک جان
چو حکایت ز طفلکی برود
تو به ناچار به صد شوی نگران
من و مایی تنید بر همه کس
همه از دم شریک سود و زیان
گل حسرت به هر ریاح و گیاه
دل گلگشت می دَرَد زِ میان
و چو طوفان یخ به باغ دَوَد
گل آتش دهد برون ز دهان
من و دلبر ز عشق هم به طرب
چو برفت او چه ماند جز غم آن
نی محزون ببخش بر نفسم
که تو انبانمی بدون گمان
و سبکبار به زیر کوه غمت
چه سراید بگو جزآه و فغان
توضیحی در مورد بیت:
« . . .
چو به صد یک نفر شود به اضاف
به روابط، دو را یکی به توان
. . . »
ساده ترین مدل ریاضی روابط انسان ها را اگر تعداد زیر مجموعه های یک مجموعه صد عضوی فرض کنیم تعداد آن برابر است با 2 به توان 100 و معادل 268/1 ضربدر 10 به توان 30 می باشد. به بیان دیگر 1268 با 27 صفر در مقابل آن . این ساده ترین نوع روابطی است که بین صد نفر ایجاد می شود. اگر یک نفر به 100 نفر اضافه شود این عدد دو برابر می شود. یعنی 2 به توان 101 می رسد.
البته کمی پیچیده تر از این مدل گراف است. که هر نفر را یک نُود یا نقطه فرض کنیم و آنگاه آن ها را با یال هایی به هم وصل کنیم. که در این مدل تعداد یال ها که نشانه ارتباط فرد به فرد این صد نفر است برابر !100 یا 100 فاکتوریل می شود. 100 فاکتوریل معادل 33/9 ضربدر 10 به توان 157 می باشد. یعنی 933 با 155 صفر در جلوی آن که یک عدد نجومی به حساب می آید. حال اگر یک نفر به 100 نفر اضافه شود عدد فوق 101 برابر خواهد شد. تقریبا دوصفر جدید به 155 صفر اضافه خواهد شد. که افزایشی مهیب است. مثل این که بگویند مسافت یک شهری تا شهر دیگر صد برابر می شود که گاهی کافی است که دور کره زمین را بپیماید.
قابل ذکر است که مدل ریاضی خلاصه ترین و ساده ترین شکل ممکن است در حالی که در حالت انسانی حتی رابطه بین دو نفر می تواند هزاران تنوع و بغرنجی را شاهد باشد.
بخاطر همین است که اگر فرد تنها باشد اوضاع تاحدودی قابل کنترل است. اگر با یک نفردیگر محشور باشد اوضاع پیچیده می شود. اما اگر سه نفر شدند دیگر کمتر امکان کنترل و مدیریت این رابطه امکان پذیر می شود و فراز و فرود های فراوانی را شاهد می شوند.
توضیحی در مورد ترکیب « من و مایی » که آشکار است کنایه ایست از روابط و مناسبات فرد و جامعه و تفکر در مورد اولویت بندی این دو وجه رابطه
توضیحی در مورد مصرع:
« . . .
دل قطرک ز بحر برده تبار
. . . »
اقتباسی است از دانشمندی شهیر که حوزه کار او در باب هنر و شعر و شاعری نبود این توصیف شاعرانه را در وصف ارتباط ارگانیک و ساختاری یک عنصر خاص اجتماعی از منشاء کلی آن بصورت یک تشبیه ارائه شده بود. قطره ضمن این که مثل یک عدسی ساده قادر است تمام مناظر اطراف خود و از جمله دریا و اقیانوس را تصویر سازی کند بلکه با خود آن نیز اشتراک ساختاری و ذاتی دارد که هر دو تشکیل شده از مولکول های آب هستند و خاصیت مشترکی دارند. ولی قطره قطره است ( فرد ) و دریا دریا ( جامعه ) این ارتباط به شبنم و جهان بیرون در حالت کنایه فیزیکی یا تصویر سازی شبنم از جهان بیرون و سرشک یا اشک در کنایه معنوی و ناظر بر انتقال و انعکاس غم کلی به نهاد افراد و بر عکس.
توضیحی در مورد « نی و انبان » که سازیست بادی و دو تکه متشکل از نی و انبان یا همان منبع باد. بهنگام سرودن این سروده این واژه ناگهان به ذهنم خطور کرد و بلافاصله به اینترنت رفتم و با دیدن تصاویر گوناگونی از این ساز با اطمینان آن را انتخاب کردم و در دو سروده مثنوی 2 و غزل 2 از آن استفاده کردم و شرح آن را در بستر شعرم خواباندم. مدتی بعد به طبع عادت و شوق همیشگی که برای خواندن اشعار دوستان مراجعه می کنم این واژه را در شعر زیبای دوست عزیز آقای علامیان دیدم و ناگهان تنم لرزید که خدایا اگر این دوست من که اثرش زودتر از سروده های من نشر پیدا کرده حس کند که من این لفظ را از شعر ایشان برداشت کرده ام من چطور به او ثابت کنم که اینطور نیست. ما می توانیم به صداقت و هم اندیشی و هم احساسی خودمان و به فرهنگ زیبای زبان فارسی ببالیم که چنین زیبایی هایی دارد و زیبا گزین هایی مثل خودمان. البته من قبلا در سایت اعلام کرده بودم که مثنوی 2 و غزل 2 را آماده دارم و فقط منتظر نوبت نشر آنان هستم.
توضیحی در باره « نگران » که هر دو معنی « دلواپس » و « نگاه کننده » مورد نظر است که اولی بهانه ای برای صحیح پنداشتن قافیه و دومی برای کنکاش و بررسی شرایط محیط و مختصات جمعی هنگام تولد و تربیت نوزاد است.