فشار آورده سختی بار دیگر
به غیر از رنج نداریم کار دیگر
در آن جنگل اگر شیری نباشد
حکومت میکند کفتار دیگر
بیفتد تاج شاهی دست کفتار
نشیند روی تخت خونخوار دیگر
بگفت:خرگوش هم بر گوش سنجاب
به جان ما رسد آزار دیگر
الاغ و کرخر گفتند : ای اسب
ببندند بر دهان افسار دیگر
کبوتر غم گرفت و گفت ؛ بلبل
بیا تا پر کشیم گلزار دیگر
همه ناراضی از این حاکم شر
نبودند در پی اظهار دیگر
مصمم گشت و با تصمیم جدی
قلمرو پس بگیرد بار دیگر
کشید دندان بر سندان پنجه
فقط این نعره بود هشدار دیگر
صدای غرّش دوّم بر آشفت
ولیکن بود این اخطار دیگر
چنان غرّش مهیب انداز بودش
مهیب انداخت بر کوهسار دیگر
چنین گفت: بر خودش سلطان یالدار
بخواهد جنگلم سالار دیگر
یلِ یالدار با لش خوار قوزی
نشانی بود از پیکار دیگر
دویدند ، تاختند چنگ بر رخ هم
کشیدند از غبار دیوار دیگر
گرفت از گردن لشخوار لاشی
بزد پنجه به چشم ، شد تار دیگر
گرفت تاج و نهادش بر سر خویش
نشست بر تخت و شد تاجدار دیگر
بیایید شیر باشیم و بتازیم :
بگیریم حق به جانب بار دیگر
غرشسالار
یزدان_ماماهانی
نگارش۱_۹_۱۳۹۶
_🎼🎸گیـــتار بـیتــــار🎸🎼_
یزدان جان جالب بود .
فشار آورده سختی بار دیگر
به غیر از رنج نداریم کار دیگر
در آن جنگل اگر شیری نباشد
حکومت میکند کفتار دیگر
بیفتد تاج شاهی دست کفتار
نشیند روی تخت خونخوار دیگر