پنجشنبه ۶ دی
آستان مراقبه شعری از اصغر ناظمی
از دفتر سایه نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۰ ۰۹:۵۶ شماره ثبت ۱۰۴۵۷۸
بازدید : ۶۳۴ | نظرات : ۵۲
|
آخرین اشعار ناب اصغر ناظمی
|
شعرمن
سمفونی دل تنگی نیست
شهد شهود ومکاشفه است
یک اتفاقِ بی نفاقِ شادمانِ شگفت
از رنج مهراسید ؛
چارمیخ محاصره را ،
با چلچراغ مشاهده از هم بشکافید
آستین مشاهده را ،
بی برگ وبر کنید از رنگ آمیزی شبانه
آنگاه ،
شادمانه ترین پرنده ی پایدار زمینید .
از رنج مگریزید
گریز رمز ناگزیر زوال است
و ماندن باخویش ،
صفیر وحی نجابت
و کشف فروغ جاودان نجات
ندای خویش شوید ، روال سبز شدن را.
بعداز آن ،
متکلم الوحده اشیایید
در مکان سیروسفر ،
باسلوک و مراقبت
با صلیب صلابت
کلام کامل آینه این است
...........
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام مجدد الان عالی شد شعرتان زنده باد | |
|
۰۰۰۰۰۰۰۰ بدنیست به این نکته اشاره شود ، یکی از مشکلات وتنها مشکل بشر گریز وفرار او از خود است . دربعضی از فیلم ها (گذر از اندوه) ویاسریال های تلویزیونی مثل بچه مهندس ۱ به این موضوع اشاره کوتاهی شده . درفیلم گذر از مه که ترجمه یک فیلم خارجی ست ، می گوید : خوشبختی هرکسی ، در گرو ذهن اوست . وبرای رسیدن به خوشبختی ، باید با شناخت ذهن خود ، بافکردر خود ماند ورویکرد و اعمال فکررا در خود دید . یعنی ما گرفتار یک خطای ذهنی (خطای پندار) در خود شده ایم و آن گریز از یک _ترس موهوم _که در خود کاشته ایم ، است که باعث جدایی ما از خویشتن خودمان می گردد ...برای رهایی از این لغزش باید نسبت به ماهیت ذهن در خود وقوف کامل یافته و با دیدن روشن افعال ذهن/فکر در خود ، خویشتن را از خطای ذهن نجات داد . چون نفس زندگی هرکسی آرامش و طمانینه و شادمانی و خوشبختی است . بلی ، این یک حقیقت است ، اما فرار انسان از ترس و اضطراب ، فرار او از خویشتن است. که در سریال بچه مهندس ۱ . مامان صدیقه به جواد می گوید ؛ برای درست کردن دوچرخه باید در زیر زمین ، باترس روبرو شوی وبا آن مقابله کنی!!؟ تا بتوانی باغلبه برترس ، دوچرخه را در زیرزمین تعمیر کنی . اما مشکل انسان فرار از ترس ، فرار از رنج ، فرار ازاندوه و غم و....و... درخویشتن است که نتیجتا به فرار از خویشتن منجر می گردد ( چون فلسفه زندگی هرکسی فرار از رنج است و ما آدمیان در هرکجای جهان با تمسک به عوامل بیرونی ناخودآگاه سرپوشی بر روی رنج خود گذاشته و از آن بطور مدام دور می شویم که دیدیم فرار وگریز از رنج متعاقبا به فرار وگریز ما از خویستن منجر می شود ) . باید با ترس و بیم ماند ، بارنج در خود ماند وبا آن روبرو شد تا رنج و ترس و اندوه رادر خویشتن به برکت مشاهده ودیدن بی وقفه ی آن در خود متزلزل و تارومار کرد واین راز رسیدن هرکسی به آرامش و خوشبختی است . با رنج وترس ، حتی مقابله نمی توان کرد ، چون دچار یک فریب و خدعه در خود می شویم که رنج وترس همچنان مارا در خود گرفتار می کند . باید ، با ترس ورنج و اندوه و .... ماند وبا مشاهده ی آنها که یک مرکز در ذهن و ضمیر ما بیشتر نیستند ، خود را از اسارت ، رنج و اندوه و نگرانی و ترس رهایی بخشید ....با رنج بمانید ، از رنج مگریزید ، ماندن ومشاهده ی رنج ، این غده چرکین را در شما خنثی وبی وجود می کند . این یک شعار نیست ، بلکه کشف خودآگاهانه خویشتن است. وتنها گمشده ی یکایک مردمان نیز همین است که بابازگشت به خویش فلسفه ی دیگری در زندگی برای هرکسی رقم خواهد خورد وآن کشف حقیقت است... تمام تمایلات و آرزوها در ما ازمرکزی خیالی و رویایی در ما نشات می گیرند که همین مرکز خیالی برای حفظ و استمرار و بقای خود ، مارا به سوی تمایلات بیرونی جذب می کند برای رهایی از این نقطه ی خیالی در ضمیر و ذهن خود با مشاهده ی مستقیم آن ، می توانیم آن را در خود تارومار کنیم .... | |
|
درودها باتشکر فراوان از راهنمایی تان | |
|
ما اغلب انسان ها در هرکجای زمین وباهرفرهنگ و باور وعقیده و آرمانی به دلیل عدم آگاهی از ماهیت واقعی خود ( آنچه هستیم ، وانچه اصل وریشه و فطرت ماست وبا آن آفریده شده ایم ) باچنگ انداختن به تعلقات ودل بستگی های بیرونی از خود دور می شویم واین بیگانگی با خویشتن ما سبب بروز تمام دردو آلام و نگرانی و تیره روزی وجدال و ستیزهای ویرانگر ما می گردد . برای فراموش کردن دردو آلام خود ، سرپوشی از عوامل بیرونی برروی آلام خود می گذاریم . بی خبری ما از خود باعث بیگانگی ما با خویشتن حقیقی خودمان می گردد وما بااستحاله شدن در بیرون از خود واقعی مان قرنها فاصله می گیریم واغلب فرهنگها نیز سعی در حفظ این فلسفه ی انحرافی برای ملت های خود دارند وهنوز چشمی در برابر این خطای محض بشری برای نجات وی باز نیست . اگر روزی بشر بطور جمعی ، ذهن را در خود باجدیت واکاوی کند ، می تواند متوجه نفس خطای خود در خود بشود ....... باورهایی را که ذهن شرطی شده برای هرکسی می سازد ، همه زاییده ی خیال در فرد هستند وراه به دهی ندارند . هرکسی باید ذهن را در خود با مشاهده ی بی واسطه ومستقیم آن در خود نگریسته و آن را با بیرنگ کردن مکرودسیسه های ذهن در خود از انجام هر عملی باز دارد . | |
|
از خود بگریزیم به خود بازآییم بر چرخشِ هستی ، چه گُمان افزاییم؟
ما از ازل اینگونه که گفتی هستیم جز خانه ی دل ، کجا خدا پیداییم؟
بداهه ای ناقابل
سلامت باشید و شاد
| |
|
سلام بانوی گرامی انسان باماهیت دیگری آفریده شده که این ماهیت ویاهویت واقعی وازلی او در دوران کودکی باهرکسی بطور برجسته و آشکار وجود دارد . پیامبران و اولیاء و عرفای واقعی و بعضی از شاعران در طول تاریخ بشری تا به امروز باخودآگاهی به کشف ابن حقیقت در خود دست یافته اند که این نمودار واقعیت انسان است . اما چرا هرکسی از دست یافتن به خودآگاهی و رسیدن به تمامیت خود دوری می جوید ؟.....پاسخ دادن به این پرسش دشوار نیست اما درک عمیق آن و رهایی یافتن از اسارت آن ، دشوار است .... آدمی ناخودآگاهانه در هر سرزمین و کشوری ، بعداز تولد وبخصوص بعداز دوران کودکی ، ترس ونگرانی موهوم ومرموزی را براساس ساختار جامعه و فرهنگ کشور خود وباورهای گریبانگیر خویش در ضمیر و ذهن خود می کارد ودرتمام طول عمرش این ترس ویرانگر را در خود تقویت و فربه می نماید وجرات و شهامت نگاه کردن و اگاهی یافتن از این ترس و اضطراب خیالی را از خود دور می کند وهمیشه این نگرانی و دغدغه را در خود پاسخ می دهد . وهمین "ترس " سبب بروز انحراف انسان ، ایجاد جوامع طبقاتی و بروز جنگهای خانمان سوز میان مردمان شده است . نفس این ترس خیالی و رویایی ست یک توهم و پندار آلوده است وتا زمانی که این نگرانی و اضطراب با افراد باشد راه سعادت واقعی بروی آنها بسته است . برای کشف این "ترس " در خود ، باید صندوقچه ذهن را در خود از هم گشود و ترس را بدون دچار خلل شدن در خود دید که همین "دیدن" آن ترس و ریشه و علت آن را از ضمیرما محو ونابود می کند .... آدمی تا در اسارت ذهن شرطی شده ی خود باشد از شخصیت واقعی وحقیقی خود به دوراست و شخصیتی را که برای خود می سازد یک شخصیت آرمانی ست که شخصیت واقعی او نیست اگرچه این شخصیت برخوردار از بسیاری از ارزشهای نیک وخوب اجتماعی باشد ..... | |
|
شعر بصورت زیر اصلاح می شود
شعرمن
سمفونی دل تنگی نیست
شهد شهود ومکاشفه است
یک اتفاقِ بی نفاقِ شادمانِ شگفت
باشفای دامنه......
از حباب پر لعاب رنج مهراسید ؛
چارمیخ محاصره را ،
با چلچراغ مشاهده از هم بشکافید
آرشیو کهنه را پاک کنید
از نقوش رنگ آمیزی های مشابه
آنگاه ،
شادمانه ترین پرنده ی پایدار زمینید .
از هجوم موج رنج مگریزید
گریز رمز ناگزیر زوال است
در بطن رجوع خویش بیابید ،
زبور تازه شدن را.
ماندن باخود ،
صفیر وحی نجات است
و کشف فروغ جاودان نجابت
بعداز آن متکلم الوحده اشیایید
در مکان سیروسفر ،
باسلوک و مراقبت
کلام کامل آینه این است .......
| |
|
سلام ودرود برشمااستاد گرامی | |
|
سلام دوست گرامی زیبایی در نگاه شماست بزرگوار | |
|
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🥰🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 🌸 🌸 | |
|
باسلام وباتشکرو سپاس از شمابانوی ارجمند | |
|
باسلام ودرود های بیکران | |
|
سلام وعرض ادب | |
|
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🥰🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 🌸 🌸 | |
|
درودهای فراوان برشمابانوی ارجمند و گرامی | |
|
سلام دوست بزرگوارم جناب رضوی ارجمند باآرزوی موفقیت تان | |
|
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🥰🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 🌸 🌸 | |
|
سلام وعرض ادب واحترام برشمابانوی گرامی | |
|
درودهای بیکران بردوست نازنینم جناب معینی ارجمند و بزرگوار | |
|
باسلام وعرض ادب | |
|
درودهای بیکران برشما دوست ادیبم جناب آروین | |
|
سلام عرض احترام و ادب | |
|
سلام دوست گرامی زیبایی وحس از نگاه شماست | |
|
سلام دوست بزرگوارم ممنون از حسن توجه وراهنمایی تان اما ، ۱_ شعر فوق شعری نوست که به شعر سپید بیشتر نزدیک است اما من به دلیل ضعف بینایی از رعایت تمام بند وقواعد درج شده در سایت گاه عدول می کنم. ۲ _ چرا من سعی کرده ام علت را صریح وبدون پیچیدن آن در وازه های فریب انگیز بیان کنم ؟....هرچند می دانم این خطایی ست که از ارزش شعر می کاهد . چیزی را که من بطور مرتب می ببنم ، دام ذهن شرطی شده است که هزاران سال بشر را در خود گرفتار کرده واورا افسانه پرداز نموده و ببرحمانه از حقیقت خود دور می کند . که همین نیز نفس خطای انسان است . کلمات آب و رنگ خورده در تشبیه ، استعاره ، و.... ابزارهایی هستند که ذهن شرطی شده را در ما از خواب بیدار کرده و بجان مان می اندازند و نتیجتا همین ذهن مارا از درک حقیقت خود دور می کند ودر مرداب خیال و توهم غرق می کند . که گفتم این مشکل هزاران سال بشر است . به همین دلیل من سعی می کنم بعضی از علت هارا ، بدو ن رنگ آمیزی کردن شان بیان کنم . هرچند این ضعف شعر نیز هست .....برای دریافت و کشف و درک حقیقت ، لاجرم باید ذهن را در خود از هر فعل و انفعالی باز داشت و باعدم حضور وغیبت کامل ذهن ، به حقیقت دست یافت . در غیر این صورت مااسیر ذهن شرطی شده ی خود هستیم و آنچه را ذهن برای ما می آفریند جز رویا و توهم نیست . واین از شگردهای ذهن شرطی شده در هر کسی است که رویابافی اش را ناخودآگاهانه در هرسطحی حقیقت پنداشته و به فرد القاء می کند که همین مشکل قرنهای تمام بشریت است ..... | |
|
سلام وعرض ادب برشمابانوی گرامی | |
|
ساعتی گرگی در آید در بشر ساعتی یوسف رخی. هم چون. قمر دل ترا در کوی اهل دل کشد تن تو را در حبس آب گل کشد دراین شعر مولانا ، ما به یک تناقض بر می خوریم که ناخودآگاه بربشر حاکم گشته وبر وجود او مستولی شده که آدمی دربرابر جبری قرار گرفته که رهایی از آن به سهولت برایش امکان پذیر نیست . درحالی که تمام مشکل آدمی ، ذهن شرطی شده ی اوست که بعداز دوران کودکی ذهن شفاف وروشن و الهام بخش وی تبدیل به سدّی تاریک دربرابرش می شود . وبارهایی یافتن کامل از اسارت ذهن شرطی شده در خود می ببنیم ، هیچگونه تناقض و تضادی بروجود بشر حاکم نیست . شناخت عمیق ماهیت ذهن و مشاهده رفتار وعملکرد فکر در خود می تواند مارا برای همیشه از اسارت ذهن شرطی شده در خود نجات دهد وبه سرزمین روشنایی و نور وارد شویم . وتنها راه نجات انسان بعداز قرنها ملالت و سرگردانی نیز همین است | |
|
سلام ودرودها برشماسرور گرامی | |
|
سلام مااسیر ذهنی شرطی شده در خود هستیم ، یعنی یک رباتیم که بی اختیارتحت فرمان ذهن سرطی شده ایم . ساختار ذهن ما جز بیم و نگرانی و ترس نیست . امانباید از ذهن خود واز ترس و بیم در خود دورشویم . تمام تلاش ما صرف دوری جستن از ذهن و ترس و نگرانی در خود می شود . که همین فعل خطا مارا هرچه بیشتر اسیر ذهن شرطی شده وترس و بیم و نگرانی مضاعف می کند . باید به درون خود عمیقا نگاه کرد و ذهن را در خود بطور مستقیم ، نظاره گر بود . همین مشاهده و دیدنِ ذهن شرطی شده در خود ، ترس و ببم و نگرانی را در ما نابود و بی اثر می کند و به برکت همین مشاهده ، پرده ای تیره از مقابل چشم ما کنار می رود و چشم مان را به افق هایی دیگر باز می کند . ... | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سلام بااحترام
آستین مشاهده را بی برگ و بر کردن !
چه مفهومی دارد ؟