« كار غلط »
كار غلط ملت ، بـر ما نـدهد سودي
كي كار غلط باشد ، بـر ما ره بهبودي
دنیا که غلط کاری ، دارد ره نابودی
آن مملکت عقبـی ، دارد ره بهبودی
هر كار هوسبازي ، در دايره ي دلها است
اين دل چو يكي دل بست،كآن بود گِل آلودي
از راه هوسبازي ، در راه غلط رفتـي
فرمان هوس بردي ، تا بـر غلط افزودي
در دايره ي دنيا ، هـر چند كه گرديدم
ديدم كه غلط كاري ، دارد ره نابودي
در مملكت دنيا ، صد راه غلط باشد
بـر مملكت عقبـي ، دارد ره بهبودي
در کار گلاب و گل ، گُل شاهد دیدارس
بویی زِ گلاب آید ،گر شامه1 تو بگشودی
يارب تو ترحّم كن ، ما جمله غلطكاريم
كار غلط از ما بود ، رحمِ تو نكو بودي
یارب به بـرت شبهـا ، از غُصه بـنالیدم
بندِ نفسم آخـر ، از غصـه بـفرسودی
فکر غلط مردم ، در راه هوسها2 بود
یک معجزه ي ثابت ، ضدش تو که ننمودی
از غفلت فکر خود ، این نکته بـفهمیدم
گر فکر تو غفلت داشت، کی معجزه بنمودی
در باطن هر چیزی ، صد معجزه ات باشد
بر ظاهر یک چیزی ، یک معجزه نـنمودی
کار غلط از دستم ، گر سر زد و یادم رفت
تا یاد تو بـنمودم ، بهـرم گره بگشودی
در دايره ي حيرت3 ، گرديدم و فهميدم
بـر ديده نـمي آيي، هر جا كه تو موجودي
از بت شكن ابراهيم(ع) ، آن معجزه ات ديدن
او معجزه اش كي بود ، آن بود تو بنمودي
در عرصه ي فرعونی ، دینت به خطر افتاد
از دست همان موسی(ع)، صد معجزه بنمودی
از حرف سیاوش ، آن معجزه دیدن خلق
از راستـی حرفـش ، می بود که بـنمودی
در محضر اهل دل ، هر چند که بـنشستیم
ظاهر که نـدیدیمت ، گر معجزه بـنمودی
در مرکز دولتها ، کس معجزه کی دیدس
در کار قلندرها ، هـر معجزه بـنمودی
در راه همین دنیـا ، صد راه تجمّل بود
ثابت به ره عقبی ، یک راه که نـنمودی
از رنجـش کار خود ، سنجیـدم و فهمیـدم
روزی که نـبودم من، آن روز تو می بودی
در میهـن اسلامـی ، هـر جـا به خطر بودم
بهـر خطر جانـم ، خود حافظ من بودی
در دوره ی عمر خود ، آثار تو می دیدم
این عمر حسن طی شد، بازم که تو می بودی
٭٭٭
1- قوه ي بويايي 2- خواهش- آرزو- شهوت 3- سرگرداني
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
کی کار غلط باشد بر ما ره بهبودی.
درودها .
سلامت باشید.