سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
|||||||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
و سلام خدمت جناب رضاپور گرامی
فقط مینویسم بدلیل جمله ای که زیر شعرتان نوشتید و این جمله را اجازه ای از طرف شما دوست گرامی برای اظهار نظر فرض کردم.
" پای نقد دوستان بنشینیم"
با چراغ سبزی که دادید نقد بنده به سروده ی شما( که البته تغییر یافت) و به جوابیه ای که در نقد دوست گرامی دادید به شرح زیر است.
از بدو پیدایش،کشف،ابداع یا اختراع ِ شعر ِ موزون و منظم، تا به امروز فقط در کشور ما میلیون ها نفر موفق به سرودن شعر موزون ،در قالبهای استاندارد،با رعایت قوانین حوزه ی شعر ِ کلاسیک شده اند.
در میان این جمع میلیونی صدها هزار نفر موفق به انتقال تمامو کمال و صد در صدی مفهوم،منظور و احساس ِ خود به مخاطب شده اند. و در میان این هزاران هزار نفر جمعیتی مثلا فرض بفرمایید ۲۰۰ نفری ( مثلا برای عدد دهی گفتم) به شهره ی شهر ِ شعر ِ موزون و متوازن ِ ایران تبدیل شده اند.
وقتی شما میفرمایید:
"ولی واقعا من همیشه ردیف قافیه و وزن را زنجیری به دست و احساس شاعر میدانم"
این وظیفه ی بنده و البته دیگر عزیزان است که به بحث وارد شوند.
اگر به جای "شاعر" که مفهومی چند هزار نفری را در کشور شامل میشود میگفتید " خودم"
هیچ بحثی میان ما شکل نمیگرفت.
چون شما کاملا مختار و مدیر ِ فکر و اندیشه و قلم خود هستید.
ولی فهوای کلام شما را اینگونه تفسیر میکنم که میخواهید قاعده ای را که در ذهن دارید به تمامی شاعران تعمیم دهید و به همین، دلیل آنکه موزون و مقفا و قانونمند، در چارت ِ کلاسیک شعری میسراید موظّف به شفاف سازیست.
بنده به عنوان کسی که سعیش در مقفا و موزون سرودنست به شما دوست عزیز عرض میکنم نتیجه گیری ای که برای خودتان کرده اید بنظرم کاملا برعکس است.
قافیه،وزن و ردیف ،عمق و اعتبار دست و احساس ِ شما را بیشتر هم میکند.
مورد دوم اینکه ،شما نمیتوانید موزیسین باشید و بگویید " گام" مرا محدود میکند! شما باید به اصول زیبایی شناسی ِ نُت ها احترام بگذارید چون این ماحصل قرنها آزمون و خطا در موسیقی توسط اندیشمندان ِ این حوزه است. همیشه و همیشه در موسیقی فاصله ی" سوم و پنجم" مطبوع است! چه ما قبول کنیم و چه نکنیم. منتها در حوزه ی موسیقی مباحثی پیش آمده که آهنگ ساز را در جهت ِ بهبود خلق یا همان دست باز بودن کمک میکند ،مثلا : مُدِلاسیون( پرده گردانی) که همان رفتن از یک مرکز تُنال به گام دیگر است.یا حتی بدون تغییر گام مثلا تبدیل مینور ِ طبیعی به مینور هارمونیک و مجددا بازگشت به مینور ِ طبیعی، که تمامِشان به سان ِ ابزاری در دست نوازنده و آهنگساز هستند ،ولی..
" تمام معجزه ی موسیقی با همان هفت است "
یا حتی در گامهای شرقی و پنتا تونیک با ۵ نت!
هیچ موسیقی دانی هنوز ادعا نکرده این نتها دست و پای من را بسته اند و نمیگذارند من حرفم را بزنم.
میلیاردها آهنگ با همین نتها نوشته شده در صدها سبک ِ متفاوت.
حال عده ای هم میخواهند نوآور باشند که در کلیت خوب است اگر ختم نشود به
۴ دقیقه و ۳۳ ثانیه سکوت ِ جان کیج!!!
که البته خواهان و مدافعان ِ سینه چاک ِ بسیاری هم دارد.
عرضم این است که اگر به هنر شعر مانند موسیقی نگاه کنیم در همه جا رعایت قواعد زیباست.
حال عده ای دست به نو آوری هم میزنند
در موسیقی میشود مثلا " پروگرسیو راک"
در شعر میشود " نیمایی" و " سپید"
که همگی ارزشمندند چون به واقع قانون دارند .
در شعر سپید قانون داریم ،به نوعی میتوان گفت، به هم ریختگی ِ منظم داریم!
یعنی برخی قواعد شکسته شده ولی بی قاعده به هیچ وجه!
اتفاقا بنده معتقدم نیمایی سراها و سپید سراهای چیره قلم،بسیار به قواعد ِ ساختاری ِ قالبشان اهمیت میدهند و چه بسا بیشتر از من ِ کهن سُرا از دیدن یک سری جمله که به اسم سپید بر جایی نقش میبندد برآشفته میشوند.
کما اینکه من هم از دیدن اثری که دکوری کلاسیک دارد ولی قانون کلاسیک ندارد ناراحت میشوم.
آنقدر نوشتم که یادم رفت میخواستم چه بگویم!
شعر کلاسیک قطعا ،بی قانون توفیق چندانی نخواهد یافت. و شعر نو نیز قطعا بدون اصول خاص خودش توفیقی نمیابد.
قانون و قاعده دو نعمتند!
نمیتوان پشت خودروی شعر نشست و گفت،کمربند مرا اذیت میکند پس نمیبندم.
چراغ راهنمایی برای من نیست پس از آن رد میشوم.
پول بیمه ندارم پس ماشینم را بیمه ی ثالث نمیکنم.
شب است منتها من چراغهایم را روشن نمیکنم.
از سمت چپ سبقت گرفتن دست و پای من را میبندد پس من بعضی وقتها از راست سبقت میگیرم.
سرعت مجاز حوصله ام را میبرد پس من هر جا دوست داشتم گاز میدهم
و و و .......
در این صورت احتمال رخ دادن فاجعه وجود دارد دانیال عزیز.
در پناه آفریدگار شعر
بسُرای تا که هستی که سرودن است بودن
🌺🌺🌺