سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
خیلی بی مقدمه
آیا فیلم ویل هانتینگ ِ نابغه( ویل هانتینگ خوب) را دیده ای؟
اگر ندیده ای حتما این فیلم را ببین
دیگر دوستانی هم که حس میکنند ذوق و استعداد شاعری دارند ،این فیلم باارزش را ببینند.
فیلم در مورد یک نابغه ی بالفطره ی ریاضیست که در یک محله ی پایین شهری خلاف خیز زندگی میکند،نظافتچی یک دانشگاه است،و عموم اوقات فراغتش به اغتشاش ،دعوا و خلاف میگذرد( اشتباه برداشت نکنی محمد جواد!! نمیخواهم بگویم تو خلافکاری 😊)
تمام کلام فیلم و پیام فیلم در مورد استعدادهای عجیب و غریبیست که هرز میروند بدلایل متعدد.
و اما ربطش به محمد جواد عطاالهی چیست؟!
محمد جواد عطاالهی یک نابغه ی بااستعداد معاصر در زمینه ی شعر است( فارغ از هر سبکی که بخواهد در پیش بگیرد)
محمد جواد عطاالهی بدلیل هوش سرشارش با هجمه ی بیرحمانه ای از داده ها مواجه است که این انبوه داده برای او حکم تیغ ِ دولبه را بازی خواهد کرد!
عموم ِ نوابغ در زمان خودشان از نعمت همنشینی با توده ی مردم محروم بوده اند و معمولا ( دور از جان شما) بعد از مرگشان کشف شده اند.چه هنرمند،چه فیلسوف،چه دانشمند که برای هر کدامشان میشود چندین مثال زد( فقط یک نمونه،نیکولا تسلای نابغه در فقر مرد با اینکه در واقع مخترع برق او بود نه ادیسون!)
منظورم از هم نشینی با مردم چیست؟
یعنی اینکه من ِ بخت برگشته بفهمم محمد جواد چه میگوید ،نه اینکه تمام سلولهای خاکستریم را بسوزانم برای دریافت شعر ،چه برسد به مشعوف شدن از شعر در لحظه ای که مشغول خواندنش هستم.
آیا باید شعر را ۳ مرتبه خواند و در مرتبه ی چهارم از آن لذت برد؟ نمیدانم،گمانم نه.
رک و بی پرده بگویم که محمد جواد عزیز شما طیف مخاطب خود را به ۱ نفر از ۱۰۰ نفر رسانده ای.
نامداران معاصر کیستند؟ آیا پیچیده و سنگین سروده اند ؟
به کجا چنین شتابان
گون از نسیم پرسید( جناب شفیعی کدکنی)
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست( جناب ابتهاج)
من اينجا بس دلم تنگست
و هر سازی که میبينم بدآهنگست.
بيا رهتوشه برداريم،
قدم در راه بیبرگشت بگذاريم،
ببينيم آسمانِ "هر کجا" آيا همين رنگست( جناب اخوان ثالث)
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است ،
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است،( جناب بهمنی)
و
و
و
....
مطمئن هستم وقتی شعری در سایت محترم ناب ارائه میکنید با استقبال بسیار خوبی مواجه میشوید ولی آیا بسنده کردن به این استقبال برای راهیابی به قلب مردم کافیست؟آیا به همین میزان بسنده میکنیم؟ آیا دوست نداریم روزی یکی از کتابهایمان را در دست یک دختر دبیرستانی یا یک بانوی خانه دار یا یک جوان دانشجو یا بر لب یک پیرمرد باصفا ببینیم؟
روی سخن با خودم هم هست.
عذرخواهی فراوان میکنم از اساتید چون در این نقد به وزن و عروض و قافیه پرداخته نشد منتها به نظرم این حرف هم ارزشش را داشت که با رنگ سبز به صفحه بنشیند
🙏🙏🙏