توی مشتم بلیطی از رویا
ایستگاهِ شهاب بارانی
چتری از جنسِ کهکشانی دور
بوق می زد قطارِ کیهانی
چمدانی پر از غزل گویی
هم مسیرِ غریبه ای تنها
جستجویی برای آرامش
در شلوغیِ راه آهن ها
آسمان مقصدی پر از تردید
خاک را می تکانم از پشتم
می دوم سمت واگن رویا
با بلیطی که هست در مشتم
کوپه عشق خالیِ خالی
می نشینم به سمت بیداری
متصدی
_ بلیطتان لطفا
بنده تنها مسافرم؟
_آری.
متصدی گرفت از دستم
قلبِ سرخی به مقصدِ شادی
رفت در جعبه ی سفیدِ سفر
تا بجنگد برای آزادی
ناگهان سینه ی قطار تپید
چرخ های زمان به رقص آمد
در نت دائمیِ واگن ها
ریل تا آسمان به رقص آمد
رفت تا خاطراتِ روزی دور
ابر های سیاه و طوفانی
جو دنیای خسته را طی کرد
در غزل های شبه انسانی
ماه در کلِ شیشه پیدا شد
بی نهایت حکایت از شب داشت
آنقدر گرم بود لبخندش
که سراپای پنجره تب داشت
کوپه را دید و گفت تنهایی؟!
همکلاسیِ آسمانت کو؟
نغمه ی دوستانه ات گم شد؟
شعر جنگ ستارگانت کو؟
چمدانم پرید در حرفش...
آسمان محوِ نور باران شد
ماه در چشم من تبسم کرد
وقت شادی آشنایان شد
ریل ها پیچ و تاب می خوردند
هم قطارِ ستارگان بودیم
کهشکشان دور ماه می چرخید
در فضا های بی زمان بودیم
بین هضمِ خیال و شیبِ خلاء
در سیاهیِ چاله افتادیم
دست در دستِ روشنایی ها
خودمان را به دستِ شب دادیم
.
.
.
ادامه دارد
سپاس خدای را که فرصتی دوباره داد تا بنویسم.
شعری پیش رو داریم از جناب آقای محمد جواد عطاالهی که ان شاء الله چند سطری در خصوص آن خواهم نوشت.
سابقه ی شاعری محمد جواد برای دوستان معلوم است و دوستان جدیدی هم که در جمع ما هستند بدانند که ایشان شاعری است جوان و با استعداد و مستعد
که من به آینده ی محمد جواد در شاعری ایمان دارم (البته در صورت تمرین و ممارست های طولانی و دود چراغ خوردن های مکرر و ریاضت های مطول)
برویم سراغ نقد
در دو حوزه ی
♦️ ساختار
♦️ محتوا
این شعر را بررسی خواهم کرد
💠 شعر در قالب چهار پاره با وزن
✔️فعلاتن مفاعلن فعلن
(خفیف مسدس مخبون)
که با اختیارهای شاعرانه به
✔️ فاعلاتن مفاعلن فعلن (فع لن)
تغییر یافته است.
🔰 یادآوری
🚩 تبدیل « فعلاتن به فاعلاتن» در آغاز مصراع :
گاهی اتّفاق می افتد که پس از تقطیع درست شعر ، در رکن اوّل یکی از
مصراع ها رکن عروضی« فعلاتن» و در مقابل آن در مصراع دیگر رکن عروضی
« فاعلاتن» به دست می آید.
در این صورت شاعر بدون آن که در تلفّظ کلمات تغییری بدهد، تنها در وزن شعر تغییر ایجاد میکند و رکن عروضی
« فعلاتن» را در آغاز یکی از مصراع ها به رکن عروضی« فاعلاتن» تبدیل
می کند و عکس آن صادق نیست.
🔴 به طور مثال در شعر محمد جواد داریم
✔️ بوق می زد قطارِ کیهانی
_ ل _ _ / ل _ ل _ / _ _
بو ق می زد / قَ طا رِ کی / ها نی
میبینیم که شاعر از این قاعده استفاده کرده و به جای فعلاتن، فاعلاتن آورده است.
🚩 نکته
اگر اوّلین هجای رکن «فعلاتن»
واژه هایی مانند « تو،به، دو ،که، و...» بود در این صورت تبدیل «فعلاتن» به
« فاعلاتن» از نوع اختیار زبانی شاعر است نه اختیار وزنی؛چون مصوّت کوتاه در آخر چنین واژه هایی طبق اختیار زبانیِ تغییر کمّیّت مصوّت ها به هجای بلند تبدیل می گردد
🚩 ابدال یا تبدیل دو هجای کوتاه به یک هجای بلند یا عکس آن در میان مصراع:
گاهی درمیان برخی از ابیات و مصاریع ممکن است ارکانی که دو هجای کوتاه کنار هم دارند، دو هجای کوتاه آنها درمقابل یک هجای بلند و یا عکس آن قرار بگیرد که در این صورت اختیار وزنی ابدال اتّفاق می افتد.
این اختیار وزنی معمولاً در ارکان
( فعلاتن)، ( مفتعلن )، (مستفعل) و
( فَعِلن)رخ می دهد که سه رکن عروضی اوّل به رکن (مفعولن) و رکن آخری به رکن( فع لن) تبدیل می شوند که عکس این تبدیل نیز ممکن است.
🔴 به طور مثال در شعر محمد جواد داریم
خاک را می تکانم از پشتم
_ ل _ _ / ل _ ل _ / _ _
خا ک را می / تِ کا نَ مَز / پُش تَم
چنانچه مشاهده میکنید رکن( فعلن) در آخر تبدیل به رکن (فع لن) شده است
🔰 یاد آوری آخر
یک اختیار شاعرانه زبانی در مصراع بالا در رکن دوم وجود دارد که آن را نیز مختصر شرح میدهم
🚩 امکان حذف همزه :
هرگاه در کلمات ترکیبی پیش از همزه حرف صامت باشد، به هنگام تلفّظ آن کلمه، می توان همزه را حذف کرد؛
مثلاً « پیش از= پیشَز
دانش آموز
دانشاموز
از این = اَزین» خوانده می شود.
همان طوری که می بینید در این واژه ها همزه از تلفّظ افتاده است.
در شعر محمد جواد عزیزم هم در رکن دوم مثال بالا
می تکانم از
در تقطیع همزه (الف) حذف و به صورت
می تکانَمَز در می آید.
پس از ساختار شعر که تا آنجایی که دقت کردم وزن درست بودند اما در خصوص قوافی کمی صحبت میکنیم
شاید عده ای بگویند شاعری از این دست استفاده کرده و فلان و فلان اما من عیوب را ذکر میکنم دیگر استفاده کردن یا نکردنش بر عهده ی خود شاعر
♦️ قوافی بند دوم
(تنها و راه آهن ها)
🚩 اولا میدانیم که
نشانه های جمع ( ان –ها – ات – ین )
جزو حروف الحاقی قافیه هستند که در قافیه قرار دادن باید حذف شوند
همین (ها) یی که محمد جواد برای راه آهن استفاده کرده از این جنس است
🚩 در ثانی بار موسیقی و چفت و بست و همپوشانی فرکانسی بین تنها و
راه آهن ها ضعیف و سست است
♦️ قوافی بند دهم
( باران و آشنایان)
باز همین ایراد در این قوافی وجود دارد
البته این مورد از عیب
مته روی خشخاش گذاشتن است اگر یکی الحاقی دیگری نباشد زیر سبیلی میشود رد کرد
♦️ قوافی بند یازدهم هم به همین منوال است
🔴 ایراد بعدی در قوافی این شعر آنهم قالب چهارپاره که دست شاعر برای قافیه باز است تکرار چندین باره ی برخی قوافی است
مانند
کلمه ی باران دو بار
ستاره دوبار
آسمان دوبار
زمان دوبار
که این امر از ظرافت شعر کاسته است
🔴نقد محتوا
پس از نقد ساختار آمدیم بر سر محتوای شعر
🔰 شگرد شاعر در پایان باز شعر
پایان باز (Open ending) و یا پایان مبهم (Ambiguous ending) اصطلاحی که شاعر در پایان شعر، چیزهایی را حلنشده رها میکند تا مخاطب آن را حدس بزند و یا با درگیری ذهنی برایشان راه حل پیدا کند.
دلایلی که معمولا شاعر شعرش را ادامه دار ذکر میکند عبارتند از
✔️ حفظ جاودانگی شخصیت ها
✔️ جلوگیری از نتیجهگیری و قضاوت قطعی
✔️ نگه داشتن مخاطب در تنش و تعلیق
✔️ مشارکت مخاطب در پایان شعر
✔️ پرسیدنِ اینکه چهطور باید تمام بشود
✔️ انتقال یک پیام فلسفی از درون شعر
✔️
پیچ خوردن(Twist)وپیشبینیناپذیر کردن ماجرا؛
♦️ یکی دیگر از حسن های شعر محمد جواد داشتن ارتباط قوی عمودی بین بندهاست. خصوصا در قالب چهار پاره این ویژگی خیلی مهم است و اگرشاعری به این مهم توجه نکند متاسفانه هربندی ساز خودش را خواهد زد
اشتباه بزرگی که در اظهارات برخی دوستان دیده ام اینکه میگویند
شعر ما جوششی است و قلم را بر کاغذ گذاشته و در انتهای شعر برمی داریم و اینگونه حس و حال شعر بیشتر دندان گیر تر است
در صورتی که تعریف شعر جوششی این نیست. هر شاعری موظف است پس از تصمیم به سرودن و انتخاب قالب و وزن
( در اشعار موزون) در ذهن و یا بر روی کاغذ آنچه را که میخواهد شعر کند بنویسد
این توصیه را هم بنده به شاعران میکنم هم در کلام سید بزرگوار جناب لاهیجی هم دیده ام
مگر میشود شعری سرود که اول و آخرش برای ما نامعلوم باشد؟
مگر میشود شعری گفت که پیام آن برای مخاطب نامعلوم باشد
عده ای پا را از این فراتر هم گذاشته اند
در قالب مثلا غزل با وزن مشخصی شعر گفته قوافی درست نیست در صورت اعتراض عنوان میدارد من مفهوم را فدای قافیه نمیکنم
الله اکبر
مگر میشود شعری با قالب غزل گفت و در آن وزن و قافیه درست نباشد و ادعای نوآوری بکنیم.
مگر میشود شعری سرود که فاعل و مفعول و فعلش همچون شلم شوربا در هم قاطی شود و ادعا کرد شعر متولد شده؟ ( لا ادری)
پس عزیزان قبل از سرایش، شماتیک کلی از شعرتان را در ذهن و یا کاغذ ایجاد کنید و سپس در هر قالبی با هر روشی شعرتان را بسرایید هنر آن است که در همین محدودیت ها کلمات و عبارات متعالی پا به عرصه ی کاغذ گذارد وگرنه
اگر این محدودیت ها نباشد و هرکس به مذاق خودش دستی در ساختار شعر ببرد که همه شاعر میشوند و همه ساختار شناس و عروض دان
نوآوری زمانی مورد قبول است که شاعر به آن درجه از علم و آگاهی رسیده باشد که حرفی برای گفتن داشته باشد نه اینکه
سر و ته قوانین موجود را بزند و برای خودش قانون من درآوردی درست کند
نیما اگر نیما شد استاد مسلم شعر کلاسیک و موزون بود
نیما یوشیج در واقع نخستین شاعر نوپرداز در ایران نبود، پیش از او نیز افراد دیگر چون ابوالقاسم لاهوتی، تقی رفعت و ... بیرون از قالب های رسمی اشعاری سروده و منتشر کرده بودند اما ویژگی منحصر به فرد نیما در آن بود که وی با دقت زیاد و صرف وقت بسیار و در حدود چند دهه توانست قالب های کهن را در هم بریزد و راهی نو پیش پای شعر فارسی باز کند.
♦️ 🚩 آسمان مقصدی پر از تردید
خاک را می تکانم از پشتم
می دوم سمت واگن رویا
با بلیطی که هست در مشتم🚩
در این بند در مصراع آخر همانگویی ویا
توتولوژی صورت گرفته است که از ظرافت شعر کاسته است و به نوعی حشو محسوب میگردد چرا که در بند اول شعر اشاره به درمشت داشتن بلیط شده است
🔴 بند اول
🚩توی مشتم بلیطی از رویا
ایستگاهِ شهاب بارانی
چتری از جنسِ کهکشانی دور
بوق می زد قطارِ کیهانی🚩
🚩کوپه عشق خالیِ خالی
می نشینم به سمت بیداری
متصدی
_ بلیطتان لطفا
بنده تنها مسافرم؟
_آری. 🚩
در این بند چگونه میشود از درخواست بلیط متصدی متوجه تنها مسافر قطار بودن شد؟
چه المانهایی در این پرسش وجود داشته که مسافر فکر کند تنها مسافر قطار است
خالی بودن کوپه که نمیتواند علت قابل قبولی باشد و درخواست بلیط هم اتفاقا این را می رساند که متصدی در حال گرفتن بلیط از دیگران هم هست که یکی یکی به کوپه ها سر میزند
🚩متصدی گرفت از دستم
قلبِ سرخی به مقصدِ شادی
رفت در جعبه ی سفیدِ سفر
تا بجنگد برای آزادی🚩
دراین بند کاراکتر جعبه ی سفید سفر
چیست؟ آیا واگن لوکوموتیو ران است؟
اگر بله چرا سفید
یا جعبه ای است که بلیط ها را در آن
می ریزند باز چرا سفید
مرجع رفت برای بلیط است یا متصدی
اگر بلیط که فعل رفت برایش درست نیست اگر متصدی که چرا متصدی باید لوکوموتیو ران باشد
این سوالات را مطرح کردم که از دید یک مخاطب عام به موضوع نگاه کنم
و محمد جواد متوجه شود انتقال ذهن بر کاغذ ناقص است که مخاطب این سوالات را می پرسد
🚩چمدانم پرید در حرفش...
آسمان محوِ نور باران شد
ماه در چشم من تبسم کرد
وقت شادی آشنایان شد🚩
سوالی که از شاعر در این بند میپرسم اینکه
در گفتگوی ماه با کوپه با پریدن چمدان ما بین حرف آنها چرا آسمان محو نورباران بشود؟ چه قاعده ی علی و معلولی در این امر وجود دارد
درست است که شعر سفر به ناممکن هاست و اصولا من هم میگویم تا کسی دیوانه نشود شاعری نمیتواند بکند اما در این نا ممکن ها هم باید رابطه ی علی و معلولی برقرار باشد تا شعرمان به سمت هذیان گویی و دادائیسم نرود.
درکل این شعر را شعری قوی مملو از ترکیبات و تصویر سازی های نو ویا کمتر دستمالی شده دیدم
ساختار قوی، اسکلت محکم، زبان درست، قدرت تخیل قوی از شاخصه های اصلی این شعر بود
برای محمد جواد عزیزم بابت خلق این اثر تبریک عرض می کنم
یا حسین بن علی
سید هادی محمدی
منابع اسنادی
🔰 خودم
🔰 نصیرالدّین طوسی
معیارالاشعار، با تصحیح و اهتمام جلیل تجلیل
تهران: نشر جامی و انتشارات ناهید، چ اوّل.
🔰 همایی، جلال الدّین
فنون بلاغت و صناعات ادبی
تهران: نشرهما، چ پنجم.
🔰 واعظ کاشفی سبزواری، کمالالدّینحسین
بدایع الافکار فی صنایع الاشعار، ویراست میرجلال الدّین کزّازی
تهران: نشر مرکز، چ اوّل
🔰 عُراضۀالعروضیّین
به کوشش محسن ذاکرالحسینی، ضمیمۀ شماره 13 نامۀ فرهنگستان
تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
🔰 نت برخی سایت ها