يکشنبه ۲ دی
اشعار دفتر شعرِ فرانو 2 شاعر محسن حامد
|
|
به اصل خودم باز می گردم
یورتمه می روم
رم می کنم
|
|
|
|
|
مُدِ روز
پوست می اندازیم
و برای پُز دادن
شاستی بلند راه می رویم!
التماسِ دست فروشِ بچه
|
|
|
|
|
بدون توجه به عقب یا جلو
از هر طرف سفت حمایت می کنی
|
|
|
|
|
با خودم جناق شکستم
تا شعری بعد از بوسیدنت ننویسم
|
|
|
|
|
ته فنجان قهوه
تعبیر می شود
|
|
|
|
|
نامهایِ مخفف
در راستایِ موازی سازیِ، باب می شود
|
|
|
|
|
به باورهای غلط
نشست ها جواب داد
|
|
|
|
|
در پنجه های فقر، نرم می شود
وقتی حرف فاصله
لای کت های شیک تا می شود
|
|
|
|
|
پست هایِ سفارشی
تمبر نخورده
پایِ صندوق، انتخاب می شوند
|
|
|
|
|
با این سرعت فکسنیِ ارتباطات
اطلاعات مشکوک،شطرنجی می شوند
تا به قول خودمان منحرف نشویم.
|
|
|
|
|
مثل پیکان مدل 51
اصل و زیر خاکی
هر روز صبح، از ترس اسقاط...
|
|
|
|
|
جوهرِ مرد
از کار به احتکار تغییرِ مسیر داد
تا سود جویی شغل شریفی باشد!
|
|
|
|
|
نامحرم
دوست اجتماعی نام گرفت،
تا پیشرفت فکری
هیچ دغدغه ای نداشته باشد!
آدم ها
از ترس
|
|
|
|
|
مالِ مردم
چوب حراج می خورد
تا دُم کلفت ها
حسابی کار بلد شوند.
|
|
|
|
|
روند اقتصادی
از چاه های آسمان بالا آمد
تا اعداد نجومی
مشهور شوند!
زیر فشار تا خوردم
ت
|
|
|
|
|
این باد نه جغرافیا می شناسَد نه موسِم
فقط از غَبغَبی به غَبغَبی
بلوتوس می شود!
|
|
|
|
|
آخر پاییز، حقیقت در بازار سیاه کشف شد تا گردن نهاده های دامی؛ از مو باریک تر باشد.
|
|
|
|
|
تحقیقات نشان داده
چله زمستان، چاق ترین شب سال است!
|
|
|
|
|
خواننده عزیز،
در طی سقوط ناگهانی درصد تورم
نوشته هایم تا اطلاع ثانوی بودار می شود.
|
|
|
|
|
همه نُشخوار کنندگان گاو نیستند
وقتی دِسر
بستنی با روکشِ طلا باشد!
|
|
|
|
|
آزادی
پشت بوق های اضطراری، اشغال می شود
تا ردی از خشونت باقی نماند!
|
|
|
|
|
“ شهر من، با بامهایِ سفالی”
فقط شعاری بود برای خوش آمدگویی!
نه چشم بصریت می خواهد
|
|
|
|
|
خارج از لیست
پُرس پُرس اِسکناس سِرو می شود
|
|
|
|
|
صورت ﻣﺴﺌﻠﻪ،روی میز پاک می شود.
این همه سال در انتظار بودیم
پشت تحریم ها، زیر فشار بودیم
|
|
|
|
|
خیلی ریلکس
انصاف به خرج می دهیم
و مفت مفت، پشت سر هم حرف می زنیم.
|
|
|
|
|
با این همه تفسیرُ تحلیل
نشستُ شکستُ تحدیدُ تحمیل
ما هنوز نفس می کشیم!
|
|
|
|
|
کمی بیشتر از نیمه شب
سنم جواز دیدنِ صحنه های خلق این اثر را نداشت!
|
|
|
|
|
تحریم ها
پشت تحلیف ها فراموش شدند
تا آب از آب تکان نخورد!
|
|
|
|
|
از زَرقِ دنیا برقش نصیبم شد
تا چاپیدن
برای پیشرفتِ طبقاتی، بهانه ی خوبی باشد!
|
|
|
|
|
از طا
فقط دسته اش برایم ماند
تا پاچه حرفهایم
خالی از لطف نباشد!
سوبسید
بعد از تحریم ه
|
|
|
|
|
نان را آزاد کردند
تا به نرخ روز خوردن را عادت کنیم
این نسل از سوختگی درجه سه رنج می برد!
|
|
|
|
|
چپ و راست و میانه
هیچ فرقی نمی کند
بی هدف برش داده می شوند.
|
|
|
|
|
بَرج روی خرج گذاشتم
تا به خیالم صورتم سرخ بماند.
|
|
|
|
|
اندیشه شعرم به اسارت طعنه زد
تا قلم
روی کاغذ
آزادانه جولان دهد.
|
|
|
|
|
پشتِ نقاب های جورواجور
خوب رول بازی می کنیم،
|
|
|
|
|
تنم درد می کشد
از نگاه نیش دار عابری که
هیز تو را در آغوش می گیرد.
|
|
|
|
|
می خواهم کمی جدی برخورد کنم! طنز را دور بزنم و از نردبان حقیقت تا طبقه آخر بالا بروم.
|
|
|
|
|
زیرِ فشارهایِ الکی به شعرهایم آب بستم تا خوب رقیق شوند
|
|
|
|
|
رویِ پرده
تظاهر به شادی می کنم
تا مزه مرگ را
با قهقه های عجولم به تصویر بکشم.
|
|
|
|
|
آب دوغ خیار
استراتژی مکمل بازار شد
تا اوضاع بعضی ها سکه شود!
|
|
|
|
|
نیاز امروز،پشتوانه فردا
گافی بود
از لاف های بی جهت
|
|
|
|
|
روده صاف، اهداء عضو می شود
تا ماه
پشت ابر نَم بکشد.
از ته دل خندیدم
وقتی
چاخان بهترین
|
|
|
|
|
والا ما همگی خوب هستیم.
هوا گاه گاهی نعره میزندُ
گاهی هم ما نعره میزنیم!
خدا را شکر،
همه
|
|
|
|
|
شعرهایم، عمودی می آیند
افقی چاپ می شوند.
گل واژه هایِ
|
|
|
|
|
بانک به زورِ قرعه پول چاپ می کندُ من به زورِ قرضِ الحسنه، شعر. فکرش را نکرده بودم
|
|
|
|
|
وعده های وهم برانگیز خیالِ عده ای هیدِن می شود! دلخوشی هایم را ذخیره می کنم، تا روز مبادا ا
|
|
|
|
|
فیش، از سر برج صید شد تا امور افتضاحِ اقتصادی اقتضاء رفاهی نداشته باشد! شاید کار چاق کن ها
|
|
|
|
|
دودکش هایتان را عوض کنید، یکی یکی دارند می میرند. های... کسی به فکر آنها نیست از اول هم
|
|
|
|
|
گلچین گذر عمر لایه برداری می شود تا پروتز به شکل دیجتالی ارتباطات را مصنوعی جلوه دهد! به
|
|
|
|
|
معادلات خطی پرانتزهای باز رادیکالهای بی منطق تقسیم های نا برابر این همه رابطه مشکوک ا
|
|
|
|
|
شیشه در قاب پر از خالیِ توهم وارونه مصرف می شود، تا صورِ خیالِ شعرم از لیست پاک روا
|
|
|
|
|
تقدیر و تشکر لوح زرین مدال افتخار تمجید و تحسین جواز خود زنی حکم تفتیش مقام مفتکی
|
|
|
|
|
وقتی همه خواب بودند عفونت، زیر پوست شهر ورم کرد تا در یک عملیات غیر ممکن کشک ملت حسابی
|
|
|
|
|
امان از دست این درد که ثابت کرد فقر هیچ مرزی ندارد. طعم تلخ پسته لال به
|
|
|
|
|
مثل قورباغه فالش ابوعطا می خواندم تا تف سر بالا نباشم! فکر می کردم مشکل از باند باشد
|
|
|
|
|
ببخشید با ارز معذرت، جیبم تورم پیدا کرده. دستم به دهن نمی رسد چه برسد به سینه! دکتر
|
|
|
|
|
کجای جادهِ خیانت پَنچر کرده ای، آدرس بده. شیطان به تازگی پیکِ موتوریش به راه افتاده! ی
|
|
|
|
|
شخصیت های پولکی از در و دیوار شهر بالا می روند تا آنجا که امنیت به دلیل یبوست ساختاری در
|
|
|
|
|
رویای پیری در کودک درونم خردسال شد و چون نوزاد چند روزه آغاز زندگی را گریه کردم. بعد
|
|
|
|
|
این روزها هر کی از مامانش قهر می کنه، یا شاعر میشه یا خواننده! این آخرین نقدی بود که از
|
|
|
|
|
برای یک مُهرِ تایید هی بالا و پایین می شوم. روالِ چاپ لوسی ، پدر در می آورد! ترفندِ پاچه
|
|
|
|
|
نیمه شب بود، شعر بریدهِ بریدهِ می آمد. پدر فازی داد رشتهِ کلام از دستم در رفت! چند خط
|
|
|
|
|
مثلِ بادمجانِ بَم واکسنِ دِ.دِ.تِ زدم، تا آفت ها پارتی بگیرند! در خیالِ شکوفا شدن
|
|
|