چهارشنبه ۵ دی
اشعار دفتر شعرِ مرگ ققنوس شاعر مهدی قربانی (ققنوس)
|
|
زلف خود را مپریش درشب مهتاب دلم
زانکه ان اختر زیبا که تویی نایاب است
|
|
|
|
|
نویسم من برای تو میان دفترم گاهی از ان احساس زیبایی که در ذهنم رود گاهی قلم در دست میگ
|
|
|
|
|
نگاهم کن چگونه بر زمین افتاده ام شیدا چو مجنونی که بر دل می نگارد عشق یک لیلا گرفتارم به
|
|
|
|
|
هوا ابریست و چک چک میکند باران بروی چینی احساس دلتنگی کمی آنسوتر از افکار هوا را میش
|
|
|
|
|
سا عتی ازشب گذشته
کوچه خالی گشته از فریاد مردم
جز صدا
|
|
|
|
|
تو ای ققنوس چرا با خود چنینی همیشه در کلاف زندگی سر بر زمینی در این بازار بی مهر زم
|
|
|
|
|
ساعت گیج زمان میزند گام در این خلوت دل تا پریشانی افکار مرا ببردتا لب ان پرتگه کوه
|
|
|
|
|
تا اذان راهی نمانده و چه زیباست ندایت که مرا بر در این خانه دل می کشد دیوانه وار دستها
|
|
|
|
|
امروز دلم بد جوری باز گرفته بود توی قفس خسته شدم از زندگی هی میزدم نفس نفس گفتم باید تمو
|
|
|
|
|
موج دریایم میکشد دست نسیم روی امواج خیالم وزشی را که ترنم دارد و مرا باز به جریان انداخت
|
|
|
|
|
مرا امشب خبر دادند که دیگر تو نمی آیی میان کوچه های دل امیدی تازه می خواهی مرا در خود
|
|
|
|
|
امشب بیادت می کشم نقشی ز احوال دلت شاید که فردایی نبود تا بنگرم روی گلت امشب سکوت سینه ام
|
|
|
|
|
ياد باد انكه مرا بود نسيمي زتو اي يار در هر تپشي بود
|
|
|
|
|
من ماندم یک موج سکوت و خیالی که بدل پر پرواز کشید تا
|
|
|
|
|
سکوت و باز هم سکوت خنجری شد که کند پاره این قلب مر
|
|
|
|
|
یاد ان روز بخیر نقش زیبایت را روی دیوار خیال پای
|
|
|