يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر زیبا بنماران (زیبا)
آخرین اشعار ناب زیبا بنماران (زیبا)
|
بیدار میشویم در خستگیه فرو خورده ی زمان
در تنگنای گمشده ی آغوشی که بی دردمان میکرد
رنج میکشیم
و فردا باز جهان ادامه دارد
جایت
جایش
جایم خالیست
هزار ترفند را به مسلخ برده ایم
اما مرگ
سلاخی قلبها را بهتر از ما میداند
گفتم ما
هنوز میشود مرا با تو جمع کرد ؟
با خاک
با زمان
با جای خالیت روی مبل
با خانه مان
که بی تو بی من است
کاش 21 گرم نبودن اینقدر گران تمام نمیشد
تورم بیداد میکند
در ترازویی که یک اشتباه کوچک
کمترین وزنه را سنگین تر از تو نشان میداند
ما گم شد
و هنوز هوا سنگین است
آنقدر که زمان بی نفس میشود
چیزی شبیه بودن خالی میشود
من نیستم ، تویی
تویی که نیبینمت
تویی که ندارمت
و طعم تلخ ناباوری
شادیهایمان را به سخره گرفته
جایی نیست
کسی پیدایمان نمیکند
گم شدنی از گور فراتر
در کوچه های بی ثمری
تکرار میشویم
اما خالی خالی خالی
تنها تو هستی که گاهی صدایت در گوش نداشتنهایم میپیچد
و طنین غمگین خدایی که نمیبینم
صدایم میزند
به خود آ
جایت
جایش
جایم
خالیست
چه حیف
از بوسه هایمان
از آغوشت
از دلم
از بوی مهر
از سلام صبح
از لبخند شب
خالی ام
یادم باش
یادت رهایم نمیکند
چه مادرانه
چه خواهرانه
چه دخترانه
چه پدرانه
و چه پسرانه
دلم برای تمام نبودنها تنگ میشود
نشناختم
نشناختی
نشناخت
و دیگر ما به گور رفته
من مرگ را چشم در چشم کاویده ام
و هنوز گلویم میسوزد از سنگینی نفسی که بالا نیامد
و هوایی که اکسیژنش را خورد تا ناکام شویم
چیزی شبیه انسان گم شده
در خاطره ام
کجایی ؟
میدانی تنهایم
من مرگ را به نام تو آغاز کرده ام
در هر کجای مرگ که هستی
آزاد کن مرا !
واگویه های عشق:
زیبابنماران
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
موفق باشید