يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر زیبا بنماران (زیبا)
آخرین اشعار ناب زیبا بنماران (زیبا)
|
امروز هم تمام من
اینجا تمام شد
یک بیکران خسته و
دلگیر و بی قرار
امروز هم بدون تو
شب بی کلام شد
سرد و خموش
چشم پر از درد و انتظار
ای کاش دستهای من و
قصه های تو
در سنگ فرش تنگ تونلهای جاده ها
یا پشت ابرهای زمان
زیر چتر ماه
یک جای دور
پنجه به هم میزدند مست
جایی که جز غرور
گشاید کسی دو دست
جایی که هر چه نیست
شود هست هست هست
ای کاش زیر طاق پر از قدرت خدا
جای من و تو و دل ما
یک پیاله بود
آن وقت هر کسی که به دنبال عشق بود
میزد پیاله را و
ز غمها رهیده بود
هر چند تلخ قصه منم
پر از درد و آه
خوش نقشی تو
کند کند تیغ غصه را
ای تابناک
همچو سحر در غروب ماه
سحر است در نگاه تو
پر کن پیاله را
ما آفتاب داغ و
نفسهایمان گواه
یک جرعه آب یخ زده
جا مانده بی پناه
این داغ پر تپش که تنش پر تنش شده
ماهی است
گوییا که صدا میزند
خودآ
واگویه های عشق : زیبابنماران
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و پر احساس بود