يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر زیبا بنماران (زیبا)
آخرین اشعار ناب زیبا بنماران (زیبا)
|
قطره قطره میرود جانم
چرا پس ساکتی !!!
میرود ایمانم از جانم
چرا پس ساکتی!!!
نوش جان کردی تمام شیره ی جان مرا
نوش جان گفتم
و جانم میرود تا ناکجا
دور شد از پیکرم جانم
بیا جانی بده
تشنه اند این کودکان
لب تشنه را آبی بده
سوختم با دردها
و ساختم من سالها
میرود جانم
تو بشکن این سکوت خفته را
جرعه ای از موج دریا پیش ران
نزدیکتر
خفتگان را خواب بی پایان شد اینسان دردسر
آی ای بالا نشین!
همسفره ی این درد باش
مرد باش و تشنگی آغاز کن
هم درد باش
جرعه جرعه جان و ایمان میرود
کاری بکن
ای که دستت میرسد
اینبار مکاری مکن !
رود ها خشکند؟
باشد!
سد بدر!
آبی بیار !
مشک بی صاحب شده؟
از نو علمداری بیار!
تشنه اند این مردمان
سقای دانایی بیار
سیل و شن
طوفان و تب
بیمار گو تابی بیار ...!
واگویه های عشق:زیبابنماران
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زندگیتان به زیبایی گلستان ابراهیم و پاکی چشمه زمزم
مبارک باد عید قربان نماد بزرگترین جشن رهایى انسان از وسوسههاى ابلیس