سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
سلام
و
چند سالی می شود که این قلم را می شناسم از همان آغازین روزهای نوشتن اش که نوید شاعری خوش قریحه و مسلط را می داد و خرسندم که هم چنان می خوانم اش و هر بار به آشکارا گام هایی بلند رو به جلو را در حرکت اش می بینم .
قلمی که پیکر از سیطره و تاثیر مستقیم فروغ و شاملو و ... خارج شده است و دارد به مشخصه های اصلی شکل دهنده ی خود نزدیک می شود اگر چه راه بسیار دارد و کار ناکرده بی شمار ولی به قولی از راه رفتن بازیکن می شود فهمید چقدر فوتبال سرش می شود .
اینجا نیز با شعری روبهرو هستیم که به واسطه ی چند فاکتور بسیار موثر بر دل و جان خواننده خوش می نشیند ؛
1) شاید چندان کارساز به نظر نرسد ولی نحوه ی چیدمان سطور و حتی گذاشتن فاصله بین سطور و بند ها در شعر سپید می تواند اثری به سزا در ادراک خواننده و نیز آفریدن ریتم درونی داشته باشد که در این شعر به خوبی رعایت شده است .
2) همواره بر استفاده از کلمات ساده و دم دستی تاکید می نمایم برای رسیدن به دورترین و زیباترین تصاویر و این شعر شاهدی ست خوش سیما بر این مدعا چرا که حتی یک کلمه در آن نمی توان یافت که نیاز به کنکاش بیشتر یا مراجعه به کتب دیگر باشد .
3) اگر چه در ظاهر شاعر از به کار بردن اساطیر پر هیمنه که این روزها باب شده است روی گردان است و به درستی نیز این کار را انجام می دهد چرا که صرف دانستن تاریخ اساطیر و به کار بردن آن ها در شعر به صورت خام نمی تواند شعریتی به اثر اضافه کند بلکه نحوه ی دخل و تصرف شاعر است که شعر را رقم می زند . در همین شعر بدون آن که نامی برده شود که ذهن مخاطب را مشغول خویش دارد و حاکی از فضایل شاعر باشد به زیبایی به افسانه ی سیزیف اشاره شده است آن جا که سخن از ؛ بالا رفتن از کوه قاف است و ماجرا وقتی زیباتر می شود که می بینیم شاعر با در هم آمیختن چند اسطوره ی بومی و جهانی این قسمت از شعر را به زیباترین نحو ممکن آفریده است . کوه قاف و سیمرغ و حرکت به سوی کمال جنبه ی دیگر این ماجراست در حالی که خود کوه قاف در اساطیر ایرانی کاربرد فراوانی داشته است .
4) استفاده ی شاعر از استعاره های بسیار مشهور به قدری به جا و دقیق است که حتی بدون قرینه های لفظی و معنوی این استعاره ها قابل ادراک هستند و به گونه ای می شود گفت از مرحله ی استعاری عبور کرده اند و تبدیل به سمبل و سپس نماد شده اند؛ آینه ، مومیایی ، شمع نذری ، باغچه، بادبادک و مترسک هر کدام کم و بیش در این مقال جای می گیرند که به هنگام بودن شان را می توان آن گاه که در طبیعت کلام حتی می گیرند به روشنی احساس کرد .
5) شاعر در کنار صحبت از آن چه که به جامعه ی محل تکوین اش مربوط می شود بسیار آگاهانه و هوشمند به عقاید دینی رایج در این جامعه نیز اشاره می کند و با توجه به ممیزی ها و محدودیت ها ی سفت و سخت در حول این مقولات ، به مدد استعاره ها و نمادها و نیز دخالت دادن تجربیات شخصی و تعمیم آن ها این مرزها را دور می زند و بدون آن که کلام اش به تیغ سانسور گرفتار شود حرف اش را می زند .
6) اگر چه به شخصه با استفاده ی نامتعارف از حروف اضافه و ربط در شعر اعم از کلاسیک و امروزی مشکل اساسی دارم ولی به ردیف شدن واوهای عطف در نیمه ی دوم شعر که می نگرم چاره ای جز تحسین شاعر باقی نمی ماند چرا که به درستی در جایی که طبیعت کلام حکم می کند چندین مصداق پشت سر هم ردیف شوند تا مفهومی را القاء نمایند شاعر از واو عطف سود جسته است و همین امر که در باقی شعر چنین کاری دیده نمی شود موید این مطلب است که بی دلیل این واوها به کار نرفته اند و قصد و غرض خاصی در پس هر یک نهان است .
7) اگر سطور این شعر را یک به یک بررسی نماییم می توانیم به آرایه های لفظی و معنوی زیبایی اشاره کنیم که همین آرایه ها باری سنگین از آن چه که زیبایی و ماندگاری شعر را سبب می شود ، بر دوش می کشند اما از آن روی که پرداختن به آن ها به صورت جزیی شبیه به القای نظر نگارنده ی متن به دیگر مخاطبان خواهد بود از این کار همواره ابا داشته و دارم و این مهم را به چشم و دل دوستان واگذار می کنم تا دریابند و به ادراک لذت واصل شوند .
8) ...
حرف آخر اما این که آن چه تاثیری به سزا در روند تعالی شاعر و شعرش داشته است بی تردید جمله ی پایانی پی نوشت است که به فروتنی تقاضای نقد کرده است و همین که شاعر می داند که نیاز به راهنمایی دارد و آن را می پذیرد نصف راه آموختن را پیموده است و مابقی نیز در بین نقد و نظر های مخاطبان و حتی بازخوردهای متفاوتی که مشاهده می کند حاصل خواهد شد البته ناگفته نماند بازخوردها بیشتر در فضای حقیقی قابل رویت هستند و علاوه بر این ها تشنگی مدام روح شاعر برای جستن و یافتن و فهمیدن نیز در این بین نقشی اثرگذار دارد که بی گمان همه ی این موارد از « دانستنِ ندانستن » آغاز می شوند .