گدای عاطفه
ای هوشیار
اگر روزی مسیرت
به دریچه ی دل افتاد
نگاهی معنادار
به خفتگان حاشیه ی فرهنگِ
تخدیرشدگان بینداز
ببین چقدر کف دستان التماس آنها
به شیرابه های شیروانی
شلاق و تگرگ نزدیک است .
ببین چقدر در زباله دان تاریخ نهارخوران
قصه ی گرسنگان
تکراری و تکراری و اسفبار است .
ببین چقدر در چهارراه استامبول
کودکانِ کارِ قوتِ لایموت فراوانند .
اینک از منظومه ی مثنوی
آبگینه ای ساخته ام تا آئینه ی چلچراغها را
از دورترین نقطه ی واژه رصد کنم .
دیدگانمان به کابوس رگبار عادت کرده اند .
من کماکان
در سرسرای آتشکده ی چک چک
به گدایی ذره ای شعله ی عاطفه مشغولم
دلم برای مهربانی و دَرک
لَک زده است .
دیدگانم از شدت غلیان کم سو شده اند .
دستانم به خوابهای عمیقِ خلسه فرو رفته اند
و هرزگاهی
برای کوک ساعتهای متمادی و روزمره گی
زنده می شوند و می میرند .
نمی دانم چرا
نمی دانم چرا
چرخهای ماشین زندگی ی جامعه ی
محروم و مظلوم ملیّت
چهارگوش است .
باقر رمزی باصر
بسم رب الشهدا و الصالحین
شهادت مولای متقیان حیدر کرار
اسدالله الغالب توشه کش یتیمان
حضرت علی علیه اسلام را تسلیت عرض میکنم
و در این لیالی قدر التماس دعای فراوان دارم