آمدی. جانم فدای دولت شاهانه ات
نقش تو بر دل نشانم چشم دل آن نرگس. مستانه ات
ای عجب منظر که. آمد ماه مهمان خدا
تو آن عشقی. هزار مهمان گرفتار. شبستان. منزل آیین. سرایت
عجب حجرت پریشا ن. می کند نسرین هر شب
در آن هنگام. شکفته آن گل مستانه ات
تو آفتابی. که. تابنده بود هر شب. چراغش
بدان خانه که خاموش. از جمالت
تو آبشاری چو گیسو روی. شانه
که می بوسد به سجده. لب مرجانه ات
تو سیمای بهار ناب قران. به. شاخه سار روانه
که تا عرش ثریا این جمالت
ز تو بسته بود آن دشمن قدار انسان
که در بند زنجیر بدست پر مجالت
عجب این معجزه. از ملت قرآن امروز
که زنده می کند جان بر مردگان از کمالت
عجب حالم خوشست در محفل مهمانی تو
شکسته دل چه باشم. که می زیزد گا ب از نرگس مستانه ات
به پای تو بریزم جانم تا بمیرم
که این نشان خدمت.جان از دل جانانه ات
رسید نوبت وصلت به دور شمع
بدیم مست به دور شمع هزار پروانه ات
یک شب عشقت هزارست در شبها
جهانی انتظار در بارش فرزانه ات
اشک زآن دریا ببارد چشم دل
لایق عشقت کی بود در دل مرجانه ات
هر نسیم آرد دورود. از مهر ماهت
افسون گری می برد چشه دل فرزانه ات
آسمانه به تما شای ابر نم
از زمین باران چه آمد از دل مستانه ات
عش کهکشانی به تماشای نگار
می ریزد اشک ستاره بر دی می خانه ات
۲۲ ۱. ۱۴۰۰.
طوبی آهنگران
از گلستان ادب
دلنوشته بسیار زیبا و دلنشین بود