يکشنبه ۲ دی
دلخونی شعری از رضا محمدصالحی
از دفتر شاید فردا نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۹ ۱۵:۴۴ شماره ثبت ۹۵۶۲۵
بازدید : ۲۴۳ | نظرات : ۹
|
آخرین اشعار ناب رضا محمدصالحی
|
حالم شبیه حال دلقک های درباری است
خندیدنم از روی اکراه است و اجباری است
مستی اگر محصول خونِ تلخ ِ انگور است
محصول دلخونی ولی پیوسته هشیاری است
حال و هوای کافه های شهرِ ما وهم است
برنامه ی هر روز پیش ِ مرد سیگاری است
حالی به حالی می شود وقتی که جوگیراست
مردی که درگیر جنونی سخت و ادواری است
طرز نگاه مردمْ اینجا شک برنگیز است
اینجا تماشاچی شدن نوعی ولنگاری است
دروازه های شهر شاید دست رهزن هاست
یا کاروان دریوزه از عفریته سالاری است
وقتی که باید رفت ماندن ها گلوگیراست
رفتن اگر باید بمانی هم ستمکاری است
( رضا محمدصالحی)
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
غزلی ناب و زیبا بود
مبین مشکلات جامعه
دستمریزاد
موفق باشید