سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 13 آذر 1403
  • روز بيمه
3 جمادى الثانية 1446
  • شهادت حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها، 11 هـ ق
Tuesday 3 Dec 2024
  • روز جهاني معلولان
مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

سه شنبه ۱۳ آذر

خاطره ی خاکستری

شعری از

مهرداد مانا

از دفتر شعر مانا نوع شعر دلنوشته

ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۹ ۱۷:۳۱ شماره ثبت ۹۳۴۶۵
  بازدید : ۲۶۴۸   |    نظرات : ۲۰۱

رنگ شــعــر
رنگ زمینه
دفاتر شعر مهرداد مانا

و بعد کسی هم بود که نقاب نداشت
اما چشمان کور من یوسفش میپنداشت
گلی باز به جمال بی نقطه اش ،
خواهرش رباتی بود که به او گفته بودند
بی آنکه سوز سرودی را حس کنی
برای دبستانیها شعر بگو
و بی آنکه دامن دلت خیس شود
به بوی دریا مومن شو !!
خواهرش زیبا بود
مثل نگاه آمرانه ی لوسترها به گلدان کاغذی کوچکی بر روی میز و زیبایی را دوست داشت
اما آنرا از جمهور جنبندگان پنهان میکرد
و جای طلوع خورشید عادت داشت
کله ی کوه را سوراخ کند
و مادرش 
گله گذار همه ی گلها بود
و در صحرای دلش دادگاهی یکطرفه برپا
که رویای ناتمام همسرش را حکم تیرباران صادر میکرد
و دو برادرش _ شناگران رود عافیت _
به خواهرزاده ی نجیبشان که به پاکی سیب بود ،
میگفتند : به این رمه ی مرموز نگاه نکن
دندان هار هرکدامشان برای جویدن عصمت تو کافی ست
و پدرش که دیگر نبود تا بگوید :
هان ای ساحلیان سکون !!
من کجای قصه گفتم که لنگر درین جزیره ی بی جنم اندازید ؟؟ و اما خودش که خشمی منجمد بود
 _ قندیل بسته در غار اعتکاف _
که هر زمان به مزامیر من میرسید آب میشد ...
 
گلاله ام .. همسر مهجور هزار بادیه ی بلا ..
این فقط مشتی از خروار خاطرات منست
درین قرون بی چراغ ،
که ردپای ترا _ زنی که از مشک اشکش ، نهال واژه ام به شکوفه بنشیند  _ در شعرهایم میجستم
زنهار از این هروله ی هراس و کنارم بنشین
به خدا زمزم از زمزمه ی شعر مانا میجوشد ....
 
 
کرمانشاه ۱۹ آذر ۹۹
 
 
این نوزدهمین شعر بود از دفتر " گلهایی برای گلاله " و در روز نوزدهم ماه  / برای او که نماد و مصداق عدد ۱۹ است . و ۱۹ ، رمز بسم الله الرحمن الرحیم است . هیچ آرزویی ندارم فقط از خدا میخوام بهم تا پایان دفتر عمر بده ، بعدش زندگی و مرگ برام توفیری ندارن
و احساس این دلنوشته را با دوستان نازنینم منیژه قشقایی ، پژمان بدری ، سحر غزانی ، حدیث عبدلی ، مجید قلیچ خانی ، سارا پیروتی ، عسل اسدیان ، امیرحسین علامیان ، رضا اشرفی ،  رسول علی محمدی ، سلمان مولایی و محبوبه امیری   تقسیم میکنم . باشد که ریسمان رابطه مان هرگز نپوسد و برکه ی زلال دوستی ما را سنگ هیچ نامردی نیاشوبد . 
 
 
 
۱
اشتراک گذاری این شعر
۸۲ شاعر این شعر را خوانده اند

منیژه قشقایی

،

نگین امیری

،

مجتبی شفیعی (شاهرخ)

،

مهرداد مانا

،

عباسعلی استکی(چشمه)

،

جمیله عجم(بانوی واژه ها)

،

سهیل خواجوند مانی

،

اصغر ناظمی

،

فاطمه رضایی برما(آینه عدم)

،

محمد قنبرپور(مازیار)

،

منوچهربابایی

،

سجاد بحری

،

زهرا مددی

،

طاهره حسین زاده (کوهواره)

،

فرهاد شریف

،

یارا حقیقت

،

آرمان پرناک

،

رسول علی محمدی

،

عليرضا حكيم

،

اميرحسين علاميان(اعتراض)

،

مهدی زیدانلوئی

،

محبوبه امیری

،

سحر غزانی

،

مریم کاسیانی

،

مجید قلیچ خانی

،

ملیحه ارجمند ( م الف باران)

،

برهنه در بارانِ دره ی کومایی

،

لطیف عمران پور

،

سید محمدرضا لاهیجی

،

آرزو عباسی ( پاییزه)

،

شعر شیوا

،

سلمان مولایی

،

زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)

،

قربانعلی فتحی (تختی)

،

پژمان بدری

،

معصومه خدابنده

،

سیده شهربانو حاتمی

،

گیتی صالح

،

شهین عمرانی

،

آذر مهتدی

،

شادی بلکامه

،

علی ناصری(عین)

،

امید کیانی (امید)

،

مجید فکری

،

اعظم قارلقی

،

امیرمحمد آبک

،

سیدحسن خزایی

،

مسعود میناآباد مسعود م

،

خانم شب

،

سید حاج احمدی زاده(ملحق)

،

مهدی محمدی

،

علیرضا شاه محمدی (عشاهیر)

،

محمدجلال ژاله(پری افسرده)

،

سودابه حسن پور(کرشمه)

،

مهدی معتمدی

،

امینی

،

محمد جواد جهانی

،

محمد باقر انصاری دزفولی

،

محمد امیری

،

طوبی آهنگران

،

فروغ فرشیدفر

،

ایمان نوش آذری

،

سید فتح اله هاشمی

،

ابوالفضل احمدی

،

امیر حسین

،

مجید آریانژاد

،

بهروز عسکرزاده

،

آرش خرم فر

،

مجتبی شهنی

،

سعید صادقی (بیدل)

،

علی اسماعیلی

،

نویان (هامون)

،

سيد هادی حسینی(هادی)

،

مهدی ترابی

،

طاهر بهادرانی

،

پریسا مصلح

،

آرزو نامداری

،

سجاد محمد شریفی

،

عیسی کیانی با تخلص عینک

،

شعله(م جلیلی)

،

مهدي حسنلو

،

حامد صمیمی

نقدها و نظرات
عباسعلی استکی(چشمه)
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۰۹:۲۴
درود مانای عزیز
تقدیمی بسیار زیبا و شایسته بود
مبارک همسر بزرگوار و دوستان گرامیت باشد
امید که در کلیه شئونات زندگی موفق و پیروز باشید خندانک خندانک خندانک
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۱۶:۴۲
🌹به صفحه ی استادم خوش آمدید🌹
ارسال پاسخ
طاهره حسین زاده (کوهواره)
طاهره حسین زاده (کوهواره)
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۱۶:۴۲
🌷🌸🌹🌷🌸🌷🌹🌸🌷
ارسال پاسخ
مهرداد مانا
مهرداد مانا
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۱۲
خوش آمدید خندانک
ارسال پاسخ
عباسعلی استکی(چشمه)
عباسعلی استکی(چشمه)
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۲۲

درود دوباره جناب مانا
اینکه دم از رفتن می زنی قصه ی غصه داری است
هیچکدام از دوستانت جویای علت نمیشوند؟
یا اظهار نظری نمیکنند؟
چرا به همین راحتی به رفتنت راضی اند؟
رفتن مشکلی را حل نمیکند
تنها دوستانت و آشنایان جدید را دلسرد مینماید
عزلت گزینی پسندیده نیست
از رفتنت خشنود نمیشوم خندانک
ارسال پاسخ
مهرداد مانا
مهرداد مانا
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۳۲
سلام ... ممنونم بزرگوار
از رفتن دم نزدم . و حتا در نقدم نوشتم که ما هستیم و خواهیم بود فقط از سرایی به سرایی دیگر کوچ میکنیم . حالا حالاها باید منو تحمل کنید خندانک
عباسعلی استکی(چشمه)
عباسعلی استکی(چشمه)
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۴۴
جناب مانا
شکر خدا دوستان زیادی دارم
از قبیله های مختلف و
آشنایان
شما را جزو یکی از بهترین آشنایان خود میدانم
چرا باید شما را تحمل کنم؟
از وجود شما
شعر و قلم پر بارتان
راضیم و استفاده مینمایم خندانک
ارسال پاسخ
مهرداد مانا
مهرداد مانا
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۲۰:۱۳
و این از خندانک لطف شماست نور دیده
طاهره حسین زاده (کوهواره)
طاهره حسین زاده (کوهواره)
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۰۱:۳۶
🌷🌸🌹🌷🌸🌷🌹🌸🌷
ارسال پاسخ
مهرداد مانا
مهرداد مانا
پنجشنبه ۴ دی ۱۳۹۹ ۱۹:۳۶
سلام
کمی طول کشید تا شاخصهای رفتاری شما برایم روشن شد ، و خوب امیدوارم که همیشه پایدار باشید
جمیله عجم(بانوی واژه ها)
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۰۹:۳۳
خندانک
درودمانای عزیز خندانک
بسیارزیبا بود خندانک خندانک خندانک
خندانک خندانک خندانک
مبارک همسر ودوستان عزیزتون باشه خندانک خندانک خندانک
وامیدواریم که بانو گلاله ی عزیز هم دوباره برگردندبه جمع شعرناب خندانک خندانک خندانک
خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۱۶:۴۳
🌹به صفحه ی استادم خوش آمدید🌹
ارسال پاسخ
طاهره حسین زاده (کوهواره)
طاهره حسین زاده (کوهواره)
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۱۶:۴۳
🌷🌸🌹🌷🌸🌷🌹🌸🌷
ارسال پاسخ
مهرداد مانا
مهرداد مانا
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۱۷
سلام خواهر
گلاله هرجا بره منم میرم .. آدم بی لنگه ی خودش چه کار میتونه بکنه ؟
او به انزوایش خزید . منم همین کارو میکنم . گلاله ماکتی از ایران بود مردمان کشورم پتانسیل همه جور شادی و ترقی را دارند بشرطی که زنجیر بگسلند . گلاله نیز چنین بود خندانک
ارسال پاسخ
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۵:۰۷
خندانک
ارسال پاسخ
عباسعلی استکی(چشمه)
عباسعلی استکی(چشمه)
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۲۷
سلام مانا
اینکه عدم حضور همسرت را بهانه میکنی اصلا صحت ندارد
همه خانم ها این روز ها تمام وقتشان صرف دور خوانی فرزندانشان میشود
معلم ها هم گرفتار مضاعف اند
هم بچه های مردم و هم نوباوگان خود را باید درس بدهند
وقت و بی وقت
رفتن حلال مشکلات نیست
طاهره حسین زاده (کوهواره)
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۱۶:۴۲
سلام و درود
بی نهایت زیبا و ارزشمند تقدیمیِ ناب مبارک خانواده ی ارجمندتان در دلخوشی ها و سلامتی و عزت برقرار
راستی خلاصه نگاریِ اولِ شعرتان هم بیکران زیباست (نوزده تا کافیه) کوتاه اما بلندمعنا و صفاپرور ؛ مملو از دل آگاهی و خلوصِ نیت و البته زبانی طنز و خوش پرداخت خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۱۶:۴۴
🌹به صفحه ی استادم خوش آمدید🌹
ارسال پاسخ
مهرداد مانا
مهرداد مانا
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۱۹
سلام
و من هیچوقت از یاد نمیبرم که شما چقدر پاک نهاد بودید خندانک
ارسال پاسخ
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۵:۰۷
خندانک
ارسال پاسخ
عليرضا حكيم
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۱۸:۳۱
درود بر شما
سروده ای در خور بود
مبارک باشد
خندانک خندانک خندانک
طاهره حسین زاده (کوهواره)
طاهره حسین زاده (کوهواره)
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۴۸
🌷🌸🌹🌷🌸🌷🌹🌸🌷
ارسال پاسخ
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۲۱:۲۵
🌹به صفحه ی استادم خوش آمدید🌹

ارسال پاسخ
مهرداد مانا
مهرداد مانا
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۳۴
جناب حکیم ، خوشوقت شدم از زیارتتان خندانک
ارسال پاسخ
عليرضا حكيم
عليرضا حكيم
جمعه ۱۹ دی ۱۳۹۹ ۱۶:۴۰
خندانک خندانک خندانک
عباسعلی استکی(چشمه)
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۳۱
ما اعتراض داریم
مانا نیاز داریم خندانک
مهرداد مانا
مهرداد مانا
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۰۱:۳۲
مانا دستبوس شماست خندانک
ارسال پاسخ
محبوبه امیری
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۲۰:۴۲
با درود بی مرز و عرض ادب و احترام ...

مانای شاعر دوست عزیز و مهربان

...

گلاله ام .. همسر مهجور هزار بادیه ی بلا ..
این فقط مشتی از خروار خاطرات منست
درین قرون بی چراغ ،
که ردپای ترا _ زنی که از مشک اشکش ، نهال واژه ام به شکوفه بنشیند _ در شعرهایم میجستم
زنهار از این هروله ی هراس و کنارم بنشین
به خدا زمزم از زمزمه ی شعر مانا میجوشد ....

...

در این قرون بی چراغ که خورشید را از کله ی کوه می رباید
چشم بر کدامین یوسف گمگشته می توان بست که او را خود
اگر چشمی بود و چراغی گم نمی شد تنها شاید گلدان های کاغذی
در گرمای نور لوسترها گل های سایه می آفرینند .
در روزگاری که رمه ها نه تنها رم نمی کنند بلکه هاری دندان به گونه های
عصمت کودکان نشان می دهند مگر دریایی هم می توان یافت که دامان
دلی از آن بخیسد اگرچه خوب می دانم که یافتن دل از یافتن دریا هم
صعب تر است .
از همان روز که به جرم خوردن سیب آدمی را به ناکجا فرستادی و لوسیفر
را به گناه عاشقانه دوست داشتن ات به قهقرای خشم سیاه ات تبعید کردی
گرد این جزیره ی بی جنم باید حصاری از فرشتگان عذاب ات می کشیدی
تا این نجیب زادگان را هوای ساحل در سر نمی افتاد تا جمهور جنبندگان
هر سنگ گران را در رودخانه ی عافیت ، جزایر اعتکاف پری ها می پنداشتند
و بی خیال جزیره ی بی جنم ات می شدند .
مانای شاعر چه رازی در ستون های این شعر پنهان کرده ای که هر دادگاه بیداد
حکم تخریب برای اش می برد غافل از آن که خشت خشت واژه ها و سنگ های
پر هیبت فریادها را بیل و کلنگ نانجیبان کار گر نخواهد شد و باروت خیس از خون
برای تیرباران کردن اش ثمری نخواهد داشت ...

بگذار از سیاهی این همه هیاهو و همهمه بگریزیم و پای شعرهای گلاله و شکوفه ی
گونه های اش نفس تازه کنیم به زمزمی از زمزمه ی شعر مانا و دل در عظمت بی انتهای
خورشیدهای همیشه ی چشم دل دادگان ببندیم تا مگر راه روشن را بازیابیم در سیاهی
این قرون بی چراغ ...

اگرچه هیچ سپاسی سزاوار صداقت بی انتهای لحن شاعر نخواهد شد که جمله دوستان
را با سخاوت و گشاده قلبی در گل خانه ی گلاله و خویش میهمان کرده است اما ادب حکم می کند
که بی اندازه و بی پایان شکر گزار این همه مهربانی باشم و آرزوی جبران اش را نه به
شعر بلکه با واژه های دیوانه بپرورم ...


خندانک خندانک خندانک


پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۲۱:۳۱
درود بی کران به شما محبوبه بانوی بی بدلیم خندانک

❤❤❤❤❤
❤❤❤❤
❤❤❤
❤❤
ارسال پاسخ
مهرداد مانا
مهرداد مانا
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۲۲
سلام
همیشه برایتان احترامی خاص قائل بودم .چرا که از آستین تان معجزه ی سلمان بیرون آمد که به حیات بیهوده ی جادوگران فرعونی پایان داد . تا ما همچنان به شعر مومن بمانیم
ارسال پاسخ
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۵:۰۷
خندانک
ارسال پاسخ
طاهره حسین زاده (کوهواره)
طاهره حسین زاده (کوهواره)
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۰۱:۳۷
🌷🌸🌹🌷🌸🌷🌹🌸🌷
ارسال پاسخ
مهرداد مانا
مهرداد مانا
پنجشنبه ۴ دی ۱۳۹۹ ۱۹:۳۶
خندانک خندانک خندانک
ارسال پاسخ
مهرداد مانا
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۱۱
سلام ....
بحثی هست در جامعه شناسی و فلسفه و روانشناسی به عنوان \" الیناسیون \" یا از خود بیگانگی که البته تعاریف متفاوتی از آن موجودست . مانا انسان را موجودی اجتماعی ، بیش فعال ، معترض ، و کنجکاو و جستجوگر میداند ، و قطعا الیناسیون را هم بر مبنای همین دیدگاهم تعریف میکنم . و اگر انسانی از این تعریف فاصله بگیرد او را دچار از خود بیگانگی و الیناسیون میدانم . و جوامع اینچنین اخته و بی تفاوت به پیرامون را عنصر پایداری ظالمین تاریخ میدانم . زیرا چنین جوامعی که به خلسه و خلوت روی میآورند ، هیچ نقشی در تاریخ تحرکات اجتماعی ایفا نمیکنند .

مورد دوم تاثیری بود کز داستان مسخ کافکا و طاعون آلبرکامو گرفتم . در مسخ انسانی را میبینیم که در خود ذوب میشود و تمام علائم حیاتی و حرکتی اش به مرور از دست میرود . من آنرا با همان دیدگاه شخصی که به انسان داشتم تعبیر کردم . که وقتی انسان لمس میشود چه اتفاقی میفتد ؟ و در رمان طاعون شخصیتهایی بودند که از صبح تا شب بر مدار یک عادت میچرخیدند . و غیر از آن هیچ اتفاق تازه ای در زندگیشان نمیافتاد . در واقع باب اتفاق را بر روی خود بسته بودند .

اما موضوع از چه قرار بود ؟ :
خودش ذاتا پرخاشگر ، بدبین ، بدباور و دمدمی مزاج بود . جوری که حتا یکساعت نمیتوانستم رویش حساب کنم که مثلا بریم کوه و برگردیم و بدون دعوا از هم جدا شویم . از طرفی خواهرش با اینکه ادبیات خوانده بود هیچ رفتار و کنش فطری را برنمیتابید و همیشه از جامعه کناره میگرفت . و برادرهایش هم جامعه را گرگ‌ میدانستند . مادرشان هم مرتب شاکی بود که اون مرحوم زندگیشو به تاراج داد . اما اون مرحوم یکی از سخی ترین و مهمان نوازترین مردهای زمانه اش بود که لوطی مسلک و بامعرفت بود و هرگز به مال دنیا اعتنایی نمیکرد . از اینرو خانه اش پاتق دوستدارانش بود و همیشه مهمان بود و مهمانی ... اما پس از رفتن او آن ایوان مداین و آن سفره ی سخی به ناگهان راکد شد . و آن چراغ فروزان خاموش !!
نقد مانا درین شعر ، با چاشنی طنزی تلخ و در قالب یک دلنوشته که برای گلاله گفتم ، نقد تمام جوامع و انسانهای منزوی و قالبی ست که تا پایان عمر بر یک‌صراطند که آهسته بیایند و بروند که گربه شاخشان را نزنند . نقد کسانی که از مهمان میترسند ، از عشق حذر میکنند ، هزار کیلومتر راه میروی برای دیدنشان بعد در خانه را به رویت باز نمیکنند ( اتفاقی که همین چند روز پیش در بافق برایم افتاد ) چون میترسند و احتیاط اوجب را در ندیدن و نشناختن و نگفتن میدانند . نقد مانا دهن کجی به اخته های تاریخ است . و آن خانواده را هم بعنوان ماکت چنین جامعه ای برگزیدم نه متهم اصلی پرونده ی سازش و سوزش !! وگرنه خیلی هم دوست داشتنی بودند ، نان حلال میخوردند و بیشرفی و حرامزادگی نمیدانستند . آرام و صبور بودند و پشت سر کسی شایعه نمیساختند و به کسی حسودی نمیکردند و ظالم و طاعن و هتاک و فحاش نبودند . از پدری پاک نهاد و مادری پاکدامن بدنیا آمده بودند و هرگز چشم طمع به مال و ناموس کسی ندوختند .... لنگه کفششان میارزید به تمام بیشرفهایی که مهر داغ روی پیشانی داشتند ولی از خدا خجالت نکشیدند و کاری کردند که ملت از معنویت ناامید و دلزده شدند . از دست اندرکاران حفظ \" برهه ی حساس کنونی \" تا همین نخودی باشی هایی که چون تاب برابری با قلمهای برهنه را نداشتند ، از طریق تخریب و تکفیر و پرونده سازی وارد شدند .

ولی مژده به دگرباشان ، ما هستیم و خواهیم بود . تنها ممکنست از سرایی به سرایی کوچ کنیم . این غمگینترین باری بود که تیک نقد را در سال جاری زدم ، و اینبار برای خودم بود که از همه غریبه ترم حتا در بین شعرها و نوشته هام هم احساس غریبی میکردم . و او که حس غربت مانا را تسلا میداد و آواز تنهایی اش را میشنید ، کجاااااااسسسسستتتتتتت ؟؟؟
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۸:۵۶
خندانک
ارسال پاسخ
طاهره حسین زاده (کوهواره)
طاهره حسین زاده (کوهواره)
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۰۱:۳۷
🌷🌸🌹🌷🌸🌷🌹🌸🌷
ارسال پاسخ
مهرداد مانا
مهرداد مانا
پنجشنبه ۴ دی ۱۳۹۹ ۱۹:۳۸
و اینم اضافه کنم ، در نامگذاری شعرتان سهل انگاری نکنید ، نام شعردر واقع ویترین کار شماست
ارسال پاسخ
سلمان مولایی
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۷:۱۷
سلام

و

پیش و بیش از هر سخنی بر خود فرض اولیٰ می دانم که از مانای شاعر رفیق ترین کسی که شناخته ام به پاس این همه مهربانی و دوستی که همچون خورشید بر دوست و دشمن یکسان می تابد ، سپاس گزاری های بی انتها نمایم و بودن اش را شکر بی اندازه به جای آورم در ساحت الهه ی ...

اما در باره ی این سروده ی نازنین باید بگویم که یکی از خاص ترین پرداخته های ذهن مانا ست که به صورتی منحصر به خویش دارای چند لایه ی بیرونی و درونی ست و بسیاری فریاد را در درون لفافه های ابریشمین شعر پنهان کرده است و برای اثبات این ادعا به یکی دو نمونه اشاره می کنم ؛

رمه های مرموز :
همواره عادت بر این است که رمه را برای گروهی از حیوانات اهلی به کار می برند که با گله مترادف است ولی گله احاطه ی بیشتری دارد و برای حیوانات وحشی نیز به کار می رود و در اکثر لغت نامه ها رمه به دسته ای از احشام و اغنام اهلی اشاره دارد و در لغت نامه استاد معین به دسته ای از مردم نیز گفته شده است که جالب می نماید .
اما مانا از رمه برای گروهی حیوان مرموز که خوی درندگی شان از دندان هار ایشان پیداست ، سود جسته است و زیباترین رمز نهفته در این کاربرد این است که به مخاطب القا می شود که این گروه درنده پیش تر ها رمه بودند اهلی بودند آشنا بودند و امروز نیز به ظاهر اهلی اند اما دندان هاری در آورده اند درست چون گرگی در لباس میش و این که آدمی تکلیف اش را گله ی گرگ مشخص است اما با رمه ی گوسفندان هار شده نمی دانی که چگونه باید به سر کنی !!
مانا در همان آغاز شعر بر این معنا تاکید دارد که چرا که فرد بی نقاب را بهتر از کسی می داند که احساس خویش را پنهان می کند ، اگر چه همان فرد بی نقاب هم نمی تواند یوسفی جمیل باشد که گم کرده ی این روزهای شاعر است اما چون روراست است و بی نقاب نفاق ، بهتر از منافقان دوستی نمای نقاب دار است .
خشم منجمد ، غار اعتکاف :
اشارت به کینه ها و خشم ها و فریادهایی که در طول تاریخ در سینه های انزوا و ترس و تدین یخ بسته اند و هرگز به کار نرفته اند توسط نیاکان شاعر و نیاکان قهرمان شعر .
اعتکاف ، واژه ای است که گره از کار این بند می گشاید و شاعر به رندی آن را در خوش ترین جای ممکن گذاشته است ، در شباهت با غار که خود مکانی تاریک است و تا مشخص که البته می تواند حکم مأمن و پناهگاهی ایمن نیز داشته باشد اما انتهای آن شاید خرسی خفته باشد .
به دلیل بار آیینی واژه ی اعتکاف می توان به دلیلی که شاعر برای انجماد خشم پیشینیان در ذهن خود داشته است پی برد و این جمود را ناشی از تسلیم شدن در برابر تقدیر بر اساس درک نادرست آموزه های دینی دانست و مقام رضا را با محاق ظلم پذیری و انفعال یکی گرفت که اشتباهی بسیار فاحش است اما در تاریخ سوگوار ما کم اتفاق نیفتاده است .

از بازنمایی این شعر لذت می برم و قلم ام گرم می شود اما ترس آن دارم که کار به جاهای باریک بکشد و بوی باتوم در فضا بپیچد پس به همین قلیل بسنده می کنم که اگر در خانه کس است یک حرف بس است ...
مهرداد مانا
مهرداد مانا
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۸:۱۷
شکی نیست آنچه سلمان پاک درین صفحه مینویسد ،
همه از الطاف خفیه و آشکار اوست که بی هیچ چشمداشتی و بی هیچ دریغی بر مانا ارزانی میدارد . و جز ذکری از بسیار که در غیاب و حضورش گفته ام ، کالایی در مقام جبران ندارم که تقدیم کنم . و نیز این آرزو که روزی از پس این کرونای لعنتی دوستان را در محفلی گرد هم آورم که بی شک سلمان هم در دایره ی این تمناست .. و خوشا مانا که چنین دوستان یکدلی دارد خندانک خندانک
ارسال پاسخ
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۸:۵۵
خندانک
ارسال پاسخ
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۰۳
درود به جناب مولایی ارجمند خندانک

🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
ارسال پاسخ
طاهره حسین زاده (کوهواره)
طاهره حسین زاده (کوهواره)
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۰۱:۳۷
🌷🌸🌹🌷🌸🌷🌹🌸🌷
ارسال پاسخ
مهرداد مانا
مهرداد مانا
پنجشنبه ۴ دی ۱۳۹۹ ۱۹:۳۸
خندانک خندانک خندانک
ارسال پاسخ
سحر غزانی
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۲۲:۴۵

سلام و عرض ادب قبل از هرچیزی عذرخواهی کنم که به عنوان کوچک این محفل گزینه نقد رو زدم قصد فقط درس پس دادن است بی شک همیشه در محضرتان می آموزم🌸
من بعد از شناخت مانا متوجه شدم که شعرهای مانا برگرفته از وجود خودش و احساسیه که لمس کرده حالا اینکه منظورم چیه رو در ادامه توضیح میدم
ذهنيت شاعرانه به همون سبك و سياقي بوجود میاد که در تكوين تاريخي هنر نزد انسان اوليه ديديم که جلوتر میگم یعنی چی اما درکل انسان دو ساحت وجودي داره
۱. ساحت عقل كه سخنگوي آن علم و دانششه
۲. ساحت عاطفه كه زبان هنرهاست مثل همین شعر
 شاعري، جور ديگر ديدنه ارتباط عاطفي و عاشقانه با جهان برقرار كردن و ديدن جهان به چشم دل
مثلا این قسمت از شعرو ببینید:

/ بی آنکه دامن دلت خیس شود

به بوی دریا مومن شو !!

خواهرش زیبا بود

مثل نگاه آمرانه ی لوسترها به گلدان کاغذی کوچکی بر روی میز و زیبایی را دوست داشت/
کاملا یک نگاه جدید گویاست

در واقع در هر پديده اي رو دو صورت ميشه نگاه کرد🤔

۱.نگاه علمي و تحليل گر

۲.نگاه عاطفي و حسي

که ثمر اولی دانشه و دومی بینش محصول اولی علمه و دومی هنر اولی میفهمه دومی با تمام وجود حس میکنه...

منطق یه عامل بیرونیه و احساس درونی ....و هنر میخواد که ما مساعل بیرونی رو بصورت درونی ببینیم یعنی بسیار لطیف و عاشقانه😊👌🌸

نگاه مانا حتی به تاریخ هم جور دیگریست و اینکه بخوایم مسائل خشک تاریخی رو شعر کنیم همه میدونیم که کار هرکسی نیست و من این توانایی رو در مانا یا هرشاعر دیگه ای که موفق بود در یک چیز میبینم

همونطور که بالا عرض کردم ذهنیت شاعر به ساحتی وصله که به قول روانشانسا همون ضمیر ناخودآگاه که تنها راه وصل شدن شاعر به الهامات شاعرانست و مانا کسیه که  از سلطه و حيطه ذهن و زبان معتاد، خارج شده به سرچشمه ي الهامات شاعرانه و عارفانه وصل شده

كلمات مانا معهود و معتاد نیستند و رهان و ایشون از حوزه شعور به شهود  رسیدن یعنی این که من شعرای مانا رو به یک رود تشبیه میکنم یعنی كلمه تكرار نمي شود كلمه اي هم كه تكرار مي شود ، همان كلمه اول نيست درست مثل رودي كه نميشه دو بار ازش گذر و شنا كرد به آقای صالحی یه جایی گفت  زبان بايد از شر و قيدِ ديكتاتوري آزاد شود، تا به حوزه شعريت و شاعري نزديك شود تا جایی هم که من فهمیدم باید ذهنو سپرد به اون ضمیر ناخواداگاه محترم تا خودش کار خودشو بکنه مگه مانا وقتی ترانه توحیدو نوشت کسی بهش از ارایه و شعر چیزی یاد داده بود؟؟😊

به قول یه نفر شعر بيانيه ي صداقتِ انسانهاست مثلا به این بند نگاه کنید

گله گذار همه ی گلها بود

و در صحرای دلش دادگاهی یکطرفه برپا

که رویای ناتمام همسرش را حکم تیرباران صادر میکرد

و دو برادرش _ شناگران رود عافیت _

به خواهرزاده ی نجیبشان که به پاکی سیب بود ،

میگفتند : به این رمه ی مرموز نگاه نکن

دندان هار هرکدامشان برای جویدن عصمت تو کافی ست

و پدرش که دیگر نبود تا بگوید :

هان ای ساحلیان سکون !!

من کجای قصه گفتم که لنگر درین جزیره ی بی جنم اندازید ؟؟ و اما خودش که خشمی منجمد بود

 _ قندیل بسته در غار اعتکاف _

که هر زمان به مزامیر من میرسید آب میشد ...

اینجا مانا داره با گلاله خیلی صادقانه دردو دل میکنه و اتفاقی که براش افتاده رو شعر کرده


واما این بند از شعر :
گلاله ام .. همسر مهجور هزار بادیه ی بلا ..

این فقط مشتی از خروار خاطرات منست

درین قرون بی چراغ ،

که ردپای ترا _ زنی که از مشک اشکش ، نهال واژه ام به شکوفه بنشیند  _ در شعرهایم میجستم

زنهار از این هروله ی هراس و کنارم بنشین

به خدا زمزم از زمزمه ی شعر مانا میجوشد ....


این بند گویای این مطلبه که

 در فرهنگ نامه یا اسمشو بزاریم احساسنامه  ی مانا قشنگتره 😁، معانيِ ضمني و هاله های معنایی گرداگردِ واژه گلاله به گستره وسيعی از عواطف و احساساتي معطوفند كه با شنيدنِ اسم گلاله  به ذهنِمانا متبادر مي شه در واقع، شاعر از كلمات، نه استفاده ي ابزاري بله كه استفاده حسي مي كنه😍  و این به تمامِ تجارب حسی و عاطفی مانا، پيوند مي خوره😊


ببخشید پر حرفی کردم
تقصیر خودِ جناب ماناست که این تلکیفو به من دادند😁🌻


و اینکه مانا جان هرجا بری آسمون یه رنگه همه جا آدم وجود داره پس امکان نداره جایی بری و دلت دوباره نگیره
ایکاش مکانی وجود داشت خالی از بشر مطمعن باش برای رفتن به اونجا پرواز میکردم...
خلاصه که هرجا که هستی و قراره باشی امیدوارم دلت خوش باشه🌻🌻🌻🌻🌻

مهرداد مانا
مهرداد مانا
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۰۰:۵۸
سلام بر نوه ی نازنینم
چاره ای ندارم جز اینکه نمره ی قبولی بهت بدم با کلی لایک و گل خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

و اینکه جای دوری نمیرم نوه جان ، همین حوالی ام و گاه به سروده های دوستان سر میزنم . میخوام کتاب بنویسم . هرچند هیچکدام از ۲۷ کتاب قبلی ام فرصت چاپ پیدا نکردند ولی بالاخره شاید روزی پولدار شدم و رفتم افغانستان همه رو چاپ کردم
ارسال پاسخ
منیژه قشقایی
منیژه قشقایی
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۰۱:۵۸
جان سحر عزیزم خندانک


دلا خو کن به تنهایی
که از تن هااااا بلاخیزد۔
ارسال پاسخ
اميرحسين علاميان(اعتراض)
چهارشنبه ۳ دی ۱۳۹۹ ۱۶:۴۰
سلام... بر ماناي اگاه و دغدغه مندم
از زاويه اي ديگر به شعرت ميپردازم، گفتني ها را دوستان گفتند و قواعد و ساختار سپيد را هم كه مجبد به خوبي توضيح داد، و اما مانا: شاعري كه تاثير بوم گردي،اقوام شناسي، و زيست در فرهنگنهاي مختلف ايران در اشعارش كاملا مشهود است،
اگر ذهنم ياري كند چنين خصلتي در شعر استاد
منوچهر آتشي هم انكار ناپذيرست،
هرچند بسيار زيادند چنين شاعراني اما من به ويژه بخاطر علاقه اي كه به شاعر نام برده دارم اسمش را آوردم، مانا راه و تكليف خودش را با سبك سپيد مشخص كرده و در راستاي انديشه اي كه دارد ميسرايد، روايي و اساطيري بودن...تا نقب هايي كه
از دل تاريخ به جامعه كنوني ميزند، كه به عنوان يك رفيق و برادر كوچكتر عرض ميكنم البته من ميفهمم ميدانم چرا ولي ممكن است خيلي ها ندانند
برجسته كردن نام خودش و سوار بر شعر،چرا ميشود:
اين موضوع در همه جاي شعرش نيست، عده اي منتظر الحاشيه
يك وقت كج متوجه نشوند، مانا و قلمش
در راستاي فرزند زمان ابن الوقت بودن همان كه نيما گفت حركت ميكند، ولي چون دوست دارم جنس دغدغه و اهدافش را كه غم خلق است، اميدوارم عميقا در قلب و قلمش هروز بيشتر شود و كمتر نشود،ميگويم تا زواياي ديگري باز كرده باشم،( چون جربزه و جنمش را در تو ديدم) در راستاي جريان اگاهي سازي و پرداختن زواياي پنهان مشكلات كنوني جامعه بيشتر فعاليت كن،
دردها را بايد فرياد زد،حالا هركس به طريقي و فراخور احوالاتش، البته نظر شخصيمه و اساساً اهل مانيفست و بيانيه نيستم.
فرق مانا با مثلا يكي مثل من نوعيي در همين است: كه مانا ميگويد اول من را خوب بشناسيد
زيست پر ماجرا،پويايي جسم و روحش،مطالعه و سطح اگاهي و سوادم را لمس كنيد و بعد جنس شعرم حرف دلم را گوش دهيد، زمينه سازي كه خوب هم هست منكر نميشوم،
به قل فوتبالي ها: مربي گري
سليقه است، و در شعر هم صدق ميكند،اما يكي مثل من خوب كسي دانشم زيستم سرگذشتم را
نداند مهم نيست،اصلا امير اعتراض را نفهمند مهم نيست و نشناسند هم فرقي به حالم ندارد،
همين كه شعر و جنس دغدغه ام حرف دلم را لمس كنند بفهمند كافيست، من ميتوانم بشينم و سيگاري در كنار مانا دود كنم و باهم بحث كنيم و راجبش حرف بزنيم، اما كساني شايد برچسب غرور زياد و تاييد طلبي به مانا بزنند،كه خيلي انصاف نيست،اگر جنس رفاقت و دلِ زخمي اش ادراك شود متوجه خواهيد شد كه تا به ان اندازه كه در اشعارش به چشم ميخورد نيست، پيشنهاد اعتراض به مانا همينه: يكجاهايي فداي افكار و انديشه ات (شعرت)شوي جاي دوري نميرود،
چون سبز و جاري هستي، خيلي حرافي كردم شرمنده، ميداني حرفها دارم كه بعدها شايد وقتي رودرو باهم ساعتها گپ زديم، اما شعر روايت چيست و چرا مانا اين سبك را ميپسندد.
شعر روایی،شعری است که در آن قصه،رویدادی تاریخی،سرگذشت یا حکایتی بازگو می شود.در شعر روایی،ساختار اصلی شعر،قصه و روایت است و آن چه صرفا آن را در حوزه ی شعر وارد میيكند،بیان منظوم و ترفندهای شاعرانه ای است که به اصل روایت افزوده می شود.یعنی شاعر،قصه ی اصلی را با آرایه های شعری شاخ و برگ می دهد و آن را تاثیرگذارتر می کند.
اصطلاحا جاي مانور زياد داره، استعاره هاي چشمگير تشبيهات بكر قلمبه ميزند بيرون،
روایت به شکل های گوناگونی در شعر به کار می رود.روایت گاه ساخته ی ذهن خود شاعر است.گاه شاعر روایتی کهن يا (سرگذشت و زيست ميان اقوام مختلف) كه خاصه كليدواژه ي شاعريه مانا همين قوم شناسي و بوم گرديست، را به شعر در می آورد.هدف از روایت،گاه تنها نقل روایتی سرگرم کننده است و گاه بیانی نمادین و استعاری دارد و پشت آن قصه هدفی است.چنین روایت های نمادینی،شاعر را بر آن میدارد که از داستان منظوم خود نتیجه ای بگیرد
و در پایان آن نقل کند.
ویژگی های شعر روایی از نظر من:
فضای داستان:عنصر اساسی شعر فضای داستانی است.فضایی که سبب می شود همه ی عناصر دیگر برای القای آن به کار گرفته شود.(همان مانوري كه عرض كردم)
حرکت در سطح:یعنی نگاه شاعر در این گونه سروده ها،در جهت های طولی و عرضی حرکت می کند و جز در مواردی برای نمودن حالات روحی و اندیشه های اشخاص داستان،به عمق نمیرود در واقع،حرکت شعر در جهت افقی است،نه عمودی،
بازگو کردن از دید راوی:بدین معنا است که همه چیز از دیدگاه راوی نقل می شود و هرجور بخواهد پيش ميبرد و حقيقت ماجرا در دست شاعر بوده و در آخر قضاوت با مخاطب است.
و در نتیجه راوی كه اغلب از خود شاعر جدایی ناپذیر است می تواند در داستان نظر خود را هم تلویحا و هم به صراحت بیان کند.راوی در شعر روایی اغلب سوم شخص و دانای کل است.
توصيف و تصاوير دقیق: در اين سبك هرچه تصویرها و توصیف ها کامل تر و روشن تر باشد،تاثیر آن در خواننده بیشتر و بهتر است.
منطقي بودن نگاه شاعر:در شعر روایی لازم است تا نگاه شاعر حرکتی منطقی از نظر سیر حوادث و جزئی نگر باشد تا قصه را به بهترین و جامع ترین شکل بیان کند.
( و چرا ميپسندي هم بگويم شايد،البته نظر شخصيمه كه در اين سبك توانايي ات بيشتر
نمايان ميشود و تسلط بهتري داري، همان مانور،توجه و كنجكاوي مخاطب)

ودر آخر: شعر شاعر را داراي تكنيك هاي اصولي و سعي در بكارگيري تمام قواعد ديدم
البت كه در اكثر اشعارش هم ديده ميشود، كه از ديد من شاعر يكسري بايدها نبايدها و اصولهايي
دارد كه در آن چارچوب پيش ميرود.
با تشكر از انتشار اين شعر و روايت زيبا، و سپاس از تمام دوستان و مبارك همه عزيزان باشد خندانک خندانک
مهرداد مانا
مهرداد مانا
چهارشنبه ۳ دی ۱۳۹۹ ۲۱:۲۱
سلام امیرجان
ماشالا چقد وقت گذاشتی ، عزیزدلم واقعا خداقوت
روایت در آثار کج و معوجی که نوشته ام زیاده ، یکیشو که خودم دوسش دارم از زبان روح انسان نوشته شده که سفرش از بهشت تا زمین را شرح میدهد :

فرش زمین با خون من دمخور نشد
ستاره از ملامت من نیاسود
ماه انعکاس آیینه رسواییم شد
زمین راز مرا در گوش هستی برملا کرد
منکه در بیگاهان اقیانوس را گریسته بودم
کنونم چشمه ی کوچک بیکرانه مینمود
و .......

و اما این اثر تقدیم به دوستان شده و شما نیز یکی از آنها ... خندانک خندانک خندانک
ارسال پاسخ
منیژه قشقایی
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۰۷:۳۸
درود بسیارزیباست
گلهای عشق و دوستیتان بهاری باد
مبارک دوستان عزیز۔بسرایید به مهر و روشنا ۔
خندانک
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۱۶:۴۳
🌹به صفحه ی استادم خوش آمدید🌹
ارسال پاسخ
طاهره حسین زاده (کوهواره)
طاهره حسین زاده (کوهواره)
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۴۹
🌷🌸🌹🌷🌸🌷🌹🌸🌷🌷🌸🌹🌷🌸🌷🌹🌸🌷
ارسال پاسخ
مهرداد مانا
مهرداد مانا
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۲۹
شما هم البته مهربانترین بودید . و فراموشتان نمیکنم‌ خندانک
ارسال پاسخ
منیژه قشقایی
منیژه قشقایی
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۴:۴۱
دلم گرفت که
غمت رو نبینم حضرت دوست خندانک خندانک
الهی اون که آرام دلت هست
دلارام ت هست همیشه حوالی احساست ونفس
کشیدنهات باشه ۔ آرام باشی ولبریز ازآرامش ۔
(دلارامش با شما هستم که ...)

بهترینها سهم دل مهربونت
استاد۔برادر و دوست عزیزم
البته پیام دادم اما هنوز قهرم والا : خندانک
منیژه قشقایی
منیژه قشقایی
يکشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۹ ۱۵:۴۸

جااااان عزیزدلم گلاله مهربانم
ازهمان ابتدا هم می دانستم خانوم شب
شعرهای مانا گلاله هست .

الهی حال دلت همیشه خوب و
روزگار به ساز دلت باشد۔
مهرت برجان نازنینم خندانک

سخت تر از گياه، لمسم کن؛
دستان ِ تو را نثار ِ تو می کنم
تنگ تر از گياه، در آغوشم کش؛
بدنت را به تو ارزانی می دارم.
و زمانی که آسياب ها،
در نور به گشت آيد،
تو دست هايت را خواهی بست،
مشت خواهی، گره خواهی کرد
و اين گره را، مانند هديه‌يی
حفظ خواهی کرد

#بیژن_الهی

خندانک خندانک
منیژه قشقایی
منیژه قشقایی
يکشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۹ ۱۵:۴۹
خندانک خندانک
مهرداد مانا
مهرداد مانا
پنجشنبه ۴ دی ۱۳۹۹ ۱۹:۳۹
بابت زحمتی که میکشید سپاسگذارم خندانک
نگین امیری
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۰۸:۰۶
به خدا زمزم از زمزمه ی شعر مانا میجوشد . خندانک

چه دلنوشته ی زیبا و دوست داشتنی بود خندانک

و چقدر زیباست که خانومتونو تا این اندازه دوست دارید خندانک

امیدوارم سالیان سال خوش و خرم در کنار هم زندگی کنید خندانک
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۱۶:۴۳
🌹به صفحه ی استادم خوش آمدید🌹
ارسال پاسخ
طاهره حسین زاده (کوهواره)
طاهره حسین زاده (کوهواره)
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۱۶:۴۳
🌷🌸🌹🌷🌸🌷🌹🌸🌷
ارسال پاسخ
مهرداد مانا
مهرداد مانا
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۳۰
سلام
آخر خانمم خلاصه ی خوبیهاست
و اوست که با دهان مانا زندگی را میسراید . من کاتب اشک او هستم خندانک
ارسال پاسخ
سهیل خواجوند مانی
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۰۹:۴۵
درود
بسیار زیبا بود
خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
طاهره حسین زاده (کوهواره)
طاهره حسین زاده (کوهواره)
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۱۶:۴۳
🌷🌸🌹🌷🌸🌷🌹🌸🌷
ارسال پاسخ
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۱۶:۴۳
🌹به صفحه ی استادم خوش آمدید🌹
ارسال پاسخ
مهرداد مانا
مهرداد مانا
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۳۰
سپاس از بودنت خندانک
ارسال پاسخ
اصغر ناظمی
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۱۰:۱۱
درود
وعرض ادب خندانک
طاهره حسین زاده (کوهواره)
طاهره حسین زاده (کوهواره)
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۱۶:۴۳
🌷🌸🌹🌷🌸🌷🌹🌸🌷
ارسال پاسخ
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۱۶:۴۳
🌹به صفحه ی استادم خوش آمدید🌹
ارسال پاسخ
مهرداد مانا
مهرداد مانا
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۳۱
درود متقابل مانا را پذیرا باشید خندانک
ارسال پاسخ
محمد قنبرپور(مازیار)
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۱۱:۴۵
خندانک کجای قصه گفتم که لنگر درین جزیره ی بی جنم اندازید ؟؟ و اما خودش که خشمی منجمد بود
_ قندیل بسته در غار اعتکاف خندانک

و من چقدر از این مانای دوست داشتنی متنفرم
و حسادت من قندیل میزند سیاه
از ناودان شعرم و اضلاعم
و چه خوب شدی مانای بد من
مانای عاشق شعر ناب و مانای مهربان
و همسفر نازنینشان در تلاطم و طوفانی که هزاران بار در هزاره هایش نوشت

و من که شاید بیشتر نه ولی کمتر هم نه
درک کردم

صادقانه میگویم میخواهم لنگر بی اندازم بر ساحلی پر از واژ های ویرانگرت و عاشقانه هایت و تبریک بگویم به تو به معشوقه ات به ساحلت به دریایت و به اسمانت
باید برگردم مهمان نواز خوبی بودی دوستت دارم با اینکه بهت حسودیم میشه
خندانک
مبارک همه باشه خندانک
طاهره حسین زاده (کوهواره)
طاهره حسین زاده (کوهواره)
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۱۶:۴۳
🌷🌸🌹🌷🌸🌷🌹🌸🌷
ارسال پاسخ
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۱۶:۴۳
🌹به صفحه ی استادم خوش آمدید🌹
ارسال پاسخ
مهرداد مانا
مهرداد مانا
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۳۲
سلام مازیار
اینهم برهه ای بود که گذشت . تلخ و شیرینش هم گذشت . اما نامها فراموش نمیشوند و کردارها و برخوردها را از یاد نخواهم برد خندانک
ارسال پاسخ
فرهاد شریف
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۱۶:۴۷
ایوالله
مانای عزیز
پاینده باشید به مهر و عشق و شعر خندانک خندانک
خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۱۷:۱۵
🌹به صفحه ی استادم خوش آمدید🌹
ارسال پاسخ
طاهره حسین زاده (کوهواره)
طاهره حسین زاده (کوهواره)
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۴۸
🌷🌸🌹🌷🌸🌷🌹🌸🌷
ارسال پاسخ
مهرداد مانا
مهرداد مانا
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۳۲
بسیار ممنونم از تشریف سبزتان خندانک
ارسال پاسخ
اميرحسين علاميان(اعتراض)
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۰۲
که ردپای ترا _ زنی که از مشک اشکش ، نهال واژه ام به شکوفه بنشیند _ در شعرهایم میجستم
زنهار از این هروله ی هراس و کنارم بنشین
به خدا زمزم از زمزمه ی شعر مانا میجوشد ....

درود برتو ياور هميشه مومن
اين شعر،نوعي فيلم يا مستندي ست كه بايد عميقاً لمس شود
به سادگي نبايد از كنارش رد شد
قلمت مانا اي مانا خندانک خندانک
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۰۸
🌹به صفحه ی استادم خوش آمدید🌹


مهربان ترین برادر امیر حسین عزیز🌹💫
ارسال پاسخ
طاهره حسین زاده (کوهواره)
طاهره حسین زاده (کوهواره)
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۴۸
🌷🌸🌹🌷🌸🌷🌹🌸🌷
ارسال پاسخ
مهرداد مانا
مهرداد مانا
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۳۶
سلام
عادت بشر گاه سهل انگاری و ساده گرفتن مسائل است . هم لا اکراه فی الدین درست است و هم لا اجبار فی الشعر صحت دارد

ممنونم از نگاهت امیرجان خندانک
ارسال پاسخ
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۴:۵۴
خندانک
ارسال پاسخ
رسول علی محمدی
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۰۴
شیخ مزامیر سلام
این روزها دراوج گرفتاریهایم و تلخی های بیشمارم لختی فرصت شد به شعرامدم و بروم و دیدم شعر زیبایت را مبارک مهربانترین گلاله عالم باشد ودوستانی که هرکدامشان نسبتی با خورشید دارند و پیوندی با آب و آیینه
و بودن درکنارشان صحیفه پرمعرفتی بود برای این کمترین
چه خوب که هستی و دارمت ،،،هر وقت می آیی با سبدی پرمهر می آیی
همچون آفتابی همیشه روشن و گرم و می تابی به سرمازدگی و اندوه
چه اندازه بودنت خوب است رفیق در میان قحط سال عاطفه ها
وجود خودت و گلاله مهربان و خوبان مهراندیش مصون ازگزند تلخی روزگار
یاحق خندانک


پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۱۰
🌹به صفحه ی استادم خوش آمدید🌹

با معرفت ترین برادر

انشالله حالتان خوب باشد از تلخی ها و بلا ها بدور باشی🌹
ارسال پاسخ
طاهره حسین زاده (کوهواره)
طاهره حسین زاده (کوهواره)
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۴۸
🌷🌸🌹🌷🌸🌷🌹🌸🌷
ارسال پاسخ
مهرداد مانا
مهرداد مانا
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۳۸
سلام
تو هم رفیق مهربانی بودی که گاه تسلابخشم بودی و گاه ترمز خشم و قهرم را میکشیدی . باورکن آنچه از تو در من به ودیعه مانده فقط مهربانی ست خندانک
ارسال پاسخ
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۴:۵۳
خندانک
ارسال پاسخ
مهرداد مانا
مهرداد مانا
پنجشنبه ۴ دی ۱۳۹۹ ۱۹:۴۱
رسول چرا هیچ خبری ازت نیس
ارسال پاسخ
سحر غزانی
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۵۳
سلام🌻

دلنوشته ی خیلی زیبا و دلنشینی بود

مبارک گلاله ی مهربانم و دوستان عزیز و ارزشمندم که هرکدومشونو خاص و

خیلی دوست دارم ...♡

پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۲۱:۲۷
🌹به صفحه ی استادم خوش آمدید🌹


سحر نازنینم _________ خندانک

بهترین خواهر دنیا خندانک
ارسال پاسخ
مهرداد مانا
مهرداد مانا
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۳۹
سلام
و تکلیف شب وروجک مانا فقط تیک نقد است . حالا فرقی هم نمیکند که این سروده را بکاوی یا سرودی دیگر را . من توقعم از حواریون بالاتر است خندانک
ارسال پاسخ
طاهره حسین زاده (کوهواره)
طاهره حسین زاده (کوهواره)
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۰۱:۳۹
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
ارسال پاسخ
مهرداد مانا
مهرداد مانا
پنجشنبه ۴ دی ۱۳۹۹ ۱۹:۴۲
چه فایده گلاله هنوز دلخوره از سایت
ارسال پاسخ
مریم کاسیانی
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۲۰:۰۴
درود بر شما خندانک

خدای مهربانم حافظ شما و خونواده ی محترم شما و همچنین شاعران نامبرده باشد خندانک خندانک خندانک
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۲۱:۲۶
🌹به صفحه ی استادم خوش آمدید🌹


مریم نازنینم خندانک
ارسال پاسخ
مهرداد مانا
مهرداد مانا
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۴۰
سلام
و این دعای مشفقانه شما و عزیزانتان را هم شامل شود خندانک
ارسال پاسخ
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۴:۵۳
خندانک
ارسال پاسخ
طاهره حسین زاده (کوهواره)
طاهره حسین زاده (کوهواره)
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۰۱:۳۹
🌷🌸🌹🌷🌸🌷🌹🌸🌷
ارسال پاسخ
آرزو عباسی ( پاییزه)
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۳:۴۸
درود و عرض ادب خدمت شما استاد بزرگوار و برادر مهربانم خندانک خندانک
عاشقانه‌ها و دوستی‌هاتون مستدام باشه مهربان خندانک خندانک

خوش به سعادت آن‌هایی که افتخار رفاقت ناب رو با شما دارند و اسم عزیزشان هم در پی‌نوشت‌‌تون ذکر شده.

بمانید در کنار هم تا همیشه تا بی‌نهایت به مهر و مهربانی و الهی که چشم بد از این رفاقت‌های ناب دور باشه خندانک خندانک خندانک خندانک
مهرداد مانا
مهرداد مانا
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۴:۱۰
سلام بر خواهر عزیز و غریبم
و البته من برای دوستانم غیر از دردسر رهآوردی نداشتم . امیدوارم مرا بخشیده باشند خندانک
ارسال پاسخ
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۷:۴۳
🌹به صفحه ی استادم خوش آمدید🌹

آروزی نازنینم خندانک
ارسال پاسخ
طاهره حسین زاده (کوهواره)
طاهره حسین زاده (کوهواره)
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۰۱:۳۸
🌷🌸🌹🌷🌸🌷🌹🌸🌷
ارسال پاسخ
محمد قنبرپور(مازیار)
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۳:۵۸
سلام دوباره به مانا
امروز جوری جواب کامنت هارو دادی که نگران شدم
انگار بوی رفتن میدهد بوی نیامدن
نکند بروی اینجا بدون تو هیچ است
مهرداد مانا
مهرداد مانا
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۴:۱۲
سلام مجدد
نترسید دوست عزیز . مانا فقط ممکنست تغییر مکان بدهد ولی درب خانه اش هرجا که باشد به روی دوستانش باز است . ضمنا اینجا اینقدر قلم بدست و استاد و حکیم داریم که مانا پیش شان پر مگسی هم نیست . من نه شاعرم نه منتقد ، فقط شلوغم ... همین خندانک
ارسال پاسخ
آرزو عباسی ( پاییزه)
آرزو عباسی ( پاییزه)
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۴:۲۲
سلام و عرض ادب

اتفاقا من هم همین حس رو داشتم 😕

حس غریبی تو اثر و کامنت‌هاشون هست، نگرانم کرد 😕

ان‌شاءالله که هر چی خیره براشون پیش بیاد و مسأله مهمی نباشه خندانک
ارسال پاسخ
آرزو عباسی ( پاییزه)
آرزو عباسی ( پاییزه)
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۴:۲۶
با توام
ای لنگر تسکین !
ای تکانهای دل !
ای آرامش ساحل !
با توام
ای نور !
ای منشور !
ای تمام طیفهای آفتابی !
ای کبود ِ ارغوانی !
ای بنفشابی !
با توام ای شور ، ای دلشوره ی شیرین !
با توام
ای شادی غمگین !
با توام
ای غم !
غم مبهم !
ای نمی دانم !
هر چه هستی باش !
اما کاش...
نه ، جز اینم آرزویی نیست :
هر چه هستی باش !
اما باش!

هر چه هستید، فقط باشید برادر خوبم خندانک خندانک
مهرداد مانا
مهرداد مانا
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۴:۴۶
سلام دوباره
نگران نباشید ، من تا زنده ام به همین شکل و شمایل شلوغ پلوغ خواهم ماند . حالا اینجا و اونجاش توفیر نداره خواهرم خندانک
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۴:۵۳
خندانک
محمد قنبرپور(مازیار)
محمد قنبرپور(مازیار)
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۷:۰۶
میترسیم خندانک خندانک خندانک خندانک
عباسعلی استکی(چشمه)
عباسعلی استکی(چشمه)
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۱۷
درود جناب مانا
اینکه دم از رفتن می زنی قصه ی غصه داری است
هیچکدام از دوستانت جویای علت نمیشوند؟
یا اظهار نظری نمیکنند؟
چرا به همین راحتی به رفتنت راضی اند؟
رفتن مشکلی را حل نمیکند
تنها دوستانت و آشنایان جدید را دلسرد مینماید
از رفتنت خشنود نمیشوم خندانک
طاهره حسین زاده (کوهواره)
طاهره حسین زاده (کوهواره)
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۰۱:۳۸
🌷🌸🌹🌷🌸🌷🌹🌸🌷
ارسال پاسخ
مهرداد مانا
مهرداد مانا
پنجشنبه ۴ دی ۱۳۹۹ ۱۹:۴۳
خیر در نگاه اوست خندانک
منیژه قشقایی
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۴:۴۴
دلم گرفت که
غمت رو نبینم حضرت دوست خندانک خندانک
الهی اون که آرام دلت هست
دلارام ت هست همیشه حوالی احساست ونفس
کشیدنهات باشه ۔ آرام باشی ولبریز ازآرامش ۔
(دلارامش با شما هستم که ...)

بهترینها سهم دل مهربونت
استاد۔برادر و دوست عزیزم
البته پیام دادم اما هنوز قهرم والا خندانک
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۴:۵۳
خندانک
ارسال پاسخ
مهرداد مانا
مهرداد مانا
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۵:۲۰
نبینم قهرتو ایشالا ... خندانک
بهرحال توی این چهارصدسالی که زندگی کردم و شایدم بیشتر از چهارصد سال ، یه چیزی رو یاد گرفتم اینکه انسان قادرست بر هر قانونی غلبه کند الا قانون جدایی خندانک
ارسال پاسخ
منیژه قشقایی
منیژه قشقایی
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۶:۳۵
خندانک
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۰۴
منیژه نازنینم خندانک
ارسال پاسخ
طاهره حسین زاده (کوهواره)
طاهره حسین زاده (کوهواره)
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۰۱:۳۸
🌷🌸🌹🌷🌸🌷🌹🌸🌷
ارسال پاسخ
پژمان بدری
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۲۲:۰۰
مرگ بر ضد ولایت شیخ الهمیشه مفید
گفتم انقلابی وارد شم خندانک
سلام..
چرا این شعر و دلنوشته خوندی ؟؟؟
شعرواره به این قداست
مگه داریم مگه میشه؟؟؟

ما بریم خودمون و تو رود عافیت غرق کنیم
شیرجه
مهرداد مانا
مهرداد مانا
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۰۱:۰۰
سلام
و دوست دارم پژمان نقدش کنه ایراداتشو بکوبه توی سرم
ارسال پاسخ
طاهره حسین زاده (کوهواره)
طاهره حسین زاده (کوهواره)
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۰۱:۳۸
🌷🌸🌹🌷🌸🌷🌹🌸🌷
ارسال پاسخ
گیتی صالح
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۰۰:۵۷
درود بیکران بر شما
و بر عاشقانه پر محتوا و دلنشین شما
از خداوند میخواهم که تا انتهای زمان به مهر و عشق در کنار یار دلبندتان روزگار بگذرانید
الهی همیشه عاشق ، سربلند و برقرار باشید خندانک خندانک خندانک
مهرداد مانا
مهرداد مانا
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۰۱:۳۵
سلام خانم صالح
حضورتان را ارج نهاده و قدر میدانم
خندانک
ارسال پاسخ
طاهره حسین زاده (کوهواره)
طاهره حسین زاده (کوهواره)
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۰۱:۳۸
🌷🌸🌹🌷🌸🌷🌹🌸🌷
ارسال پاسخ
آذر مهتدی
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۰۱:۰۹
درود بر شما که انقدر زیبا گردن بندی از جواهر کلام برای همسر نازنینتان می سازید. مبارکش باشد چرا مرگ و زتدگی فرقی نکند که تازه با گردنبند زیبایش برایتان جلوه ی شعرهایتان است. سعادتتان همیشگی باد
اشعارتان مانا
مهرداد مانا
مهرداد مانا
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۰۱:۳۵
درود فراوان بر شما
خوشحالم کردی خانم مهتدی عزیز
گل نثار قدمتان خندانک
ارسال پاسخ
طاهره حسین زاده (کوهواره)
طاهره حسین زاده (کوهواره)
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۰۱:۳۷
🌷🌸🌹🌷🌸🌷🌹🌸🌷
ارسال پاسخ
مهرداد مانا
مهرداد مانا
پنجشنبه ۴ دی ۱۳۹۹ ۱۹:۴۴
راستی با پیشنهاد شما برای ایجاد تقویم موافقم
ارسال پاسخ
امید کیانی (امید)
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۰۵:۴۳
درود بی‌کران و عرض ادب و احترام 🍁🌹🍀

بی مقدمه عرض کنم

تعدادی از کامنت‌ها را خوندم
متاسفانه نبودم و بدین سبب علت تکدر خاطرتان را نمی‌دانم...
درحالی که باور دارم؛ دیوار سترگ خاطرتان چنان بلند است که کسی نتواند آن را بیازارد...

جناب مانا، استاد فرهیخته، عطر حضورتان، عطر همه‌ی خوبیهاست، پس لطفا این عطر دل‌انگیز را دریغ ننمایید؛
گرچه خاطرتان در هرجایی که آرام گیرد، خانه دوست همانجاست...

در آخر
سعادتی شد که لایک بیستم از آن امید باشد تا بگوید کارتون بیسته خندانک خندانک
تندرست و شاد باشید در کنار خانواده محترم
مهرداد مانا
مهرداد مانا
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۱۳:۰۰
مهرداد مانا
۳ ساعت پیش
سلام بر جوان خوب سایت
عزیز دلم قدمتان گل باران ، خندانک
و یقین کنید از کسی دلگیر نیستم ، چون اصولا آنکه پشت سر همنوعانش به کار تخریب مشغولست کلا حیف است کسی به حساب آید . منتها دلگیری من از عزیزانی بود که تحت تاثیر قرار گرفته بودند و حق دفاع و شکایت آزاد را ازم گرفتند . خندانک
ارسال پاسخ
طاهره حسین زاده (کوهواره)
طاهره حسین زاده (کوهواره)
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۲۱:۱۱
🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃
ارسال پاسخ
مهرداد مانا
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۰۹:۴۵
سلام بر جوان خوب سایت
عزیز دلم قدمتان گل باران ، خندانک
و یقین کنید از کسی دلگیر نیستم ، چون اصولا آنکه پشت سر همنوعانش به کار تخریب مشغولست کلا حیف است کسی به حساب آید . منتها دلگیری من از عزیزانی بود که تحت تاثیر قرار گرفته بودند و حق دفاع و شکایت آزاد را ازم گرفتند .
علی ناصری(عین)
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۰۹:۴۶
باسلام وادب خندانک خندانک
سپید ،زیبایی را خواندم بافت واژه گان پویایی که براستواری گفتار افزوده بودو استفاه از تشبیه های دور وصنعت ایماژ وپیرنگ پویا ولایه ی خاموش عین جریان چشمه ی زلال ،که لطفت در لایه پیشین واستوار ی وحرکت در لایه زیرین درودها برشما بهره بردم خندانک خندانک خندانک
طاهره حسین زاده (کوهواره)
طاهره حسین زاده (کوهواره)
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۲۱:۱۰
🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃
ارسال پاسخ
سیدحسن خزایی
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۱۰:۱۶
سلام و درود جناب مانای عزیز قبل هر چیز تا الان نمیدانستم بچه خوب کرمانشاهانی همزبان بنده ای عرض ارادت به شماوهمه کرمانشاهیای خوش لهجه. شعر زیبا و پراحساست هر خواننده ای را وادار با تحسین میکند هرچند ابتدایش برای فهم من کمی سنگین بود‌.و خوش بحال شما که چنین همراهی داری و خوشتر به حال همسر شما که چنین عاشقی دارد زندگیتان لبریز از صفایی ناتمام.یلدابرشما و همه عزیزان پیشاپیش مبارک خندانک خندانک خندانک
مهرداد مانا
مهرداد مانا
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۱۳:۰۳
سلام بر سید بزرگوار
خوشحالم که از یک تباریم و با یک گویش تکلم میکنیم . بله بنده ساکن پردیس کرمانشاهم و بزرگ شده ی جعفراباد و جمخانه ، و اصالتا لک جلالوند ، و خوشحالم از آشنایی با شما خندانک
ارسال پاسخ
طاهره حسین زاده (کوهواره)
طاهره حسین زاده (کوهواره)
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۲۱:۱۰
🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃
ارسال پاسخ
سیدحسن خزایی
سیدحسن خزایی
دوشنبه ۱ دی ۱۳۹۹ ۲۳:۵۷
خندانک خندانک خندانک
سیدحسن خزایی
سیدحسن خزایی
پنجشنبه ۴ دی ۱۳۹۹ ۰۰:۴۸
عاشق بچه های جم خانه گِشت و گَرد یَک
لکم برا لکم... خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
قربانعلی فتحی  (تختی)
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۲۰
سلام وعرض ادب استاد ارجمند مانا خندانک
بسیار عالی
خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
مهرداد مانا
مهرداد مانا
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۴۵
سلام و درود به شما . خوش آمدید خندانک خندانک
ارسال پاسخ
طاهره حسین زاده (کوهواره)
طاهره حسین زاده (کوهواره)
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۲۱:۱۰
🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃
ارسال پاسخ
محمد قنبرپور(مازیار)
محمد قنبرپور(مازیار)
پنجشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۹ ۱۸:۳۲
خندانک خندانک خندانک
ارسال پاسخ
محمدجلال ژاله(پری افسرده)
يکشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۹ ۲۲:۴۹
خندانک خندانک بسیار عالی خندانک خندانک
مهرداد مانا
مهرداد مانا
دوشنبه ۱ دی ۱۳۹۹ ۰۰:۱۹
ممنونم عزیز ... خندانک
ارسال پاسخ
محمد قنبرپور(مازیار)
محمد قنبرپور(مازیار)
پنجشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۹ ۱۸:۳۲
خندانک خندانک خندانک
ارسال پاسخ
محمد باقر انصاری دزفولی
چهارشنبه ۳ دی ۱۳۹۹ ۰۹:۰۱
سلام وارادت
به استاد وشاعر وهنرمند بزرگوار
همیشه قلمتان وزین نویساباد
دلچسب و زیبا شعری بود
هزاران درود
خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
مهرداد مانا
مهرداد مانا
چهارشنبه ۳ دی ۱۳۹۹ ۱۴:۲۳
بر بودن لطیف و حضور شریفتان درود خندانک
ارسال پاسخ
محمد قنبرپور(مازیار)
محمد قنبرپور(مازیار)
پنجشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۹ ۱۸:۳۲
خندانک خندانک خندانک
ارسال پاسخ
سهیل خواجوند مانی
پنجشنبه ۴ دی ۱۳۹۹ ۰۲:۲۰
درود
بسیار زیبا سرودی
لذت بردم
دستمریزاد
خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
مهرداد مانا
مهرداد مانا
پنجشنبه ۴ دی ۱۳۹۹ ۰۸:۵۷
سپاس بی حد و فراوان از حضورتان خندانک
ارسال پاسخ
محمد قنبرپور(مازیار)
محمد قنبرپور(مازیار)
پنجشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۹ ۱۸:۳۲
خندانک خندانک خندانک
ارسال پاسخ
مجید آریانژاد
شنبه ۶ دی ۱۳۹۹ ۱۷:۴۳
درود. قلمتان نویسا خندانک
مهرداد مانا
مهرداد مانا
شنبه ۶ دی ۱۳۹۹ ۲۱:۳۲
عرض ادب و خوشآمد
سپاسگذارم خندانک
ارسال پاسخ
محمد قنبرپور(مازیار)
محمد قنبرپور(مازیار)
پنجشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۹ ۱۸:۳۲
خندانک خندانک خندانک
ارسال پاسخ
بهروز عسکرزاده
شنبه ۶ دی ۱۳۹۹ ۲۰:۵۶
سلام

و مبارک همسر گرامی‌تان و دیگر عزیزان.
تندرست باشید و شادکام با زندگی درازِ شیرین و شاعرانه.
خندانک

مهرداد مانا
مهرداد مانا
يکشنبه ۷ دی ۱۳۹۹ ۱۰:۱۰
سلام بزرگوار
خوشحال شدم از زیارتتان
برقرار و شادکام باشید خندانک
ارسال پاسخ
محمد قنبرپور(مازیار)
محمد قنبرپور(مازیار)
پنجشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۹ ۱۸:۳۲
خندانک خندانک خندانک
ارسال پاسخ
مجتبی شهنی
دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۹ ۰۰:۳۵
درود
بسیار
زیبا
مهرداد مانا
مهرداد مانا
دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۹ ۱۸:۲۶
سلام .. گل تقدیم شما خندانک
ارسال پاسخ
محمد قنبرپور(مازیار)
محمد قنبرپور(مازیار)
پنجشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۹ ۱۸:۳۲
خندانک خندانک خندانک
ارسال پاسخ
سعید صادقی (بینا)
سه شنبه ۹ دی ۱۳۹۹ ۱۹:۵۲
آیا این پیام من دیده میشود؟

خوشا به سعادت و مهرورزی مابین تان
مرحبا به عشق ماندنی مانا و گلاله
درود بر ۶۳ گلواره های دفتر مانا که ماند و پژمرده نشد برای همسرش
درود مانای عزیز و پر محبتی که خانواده ای صاف و صمیمی تشکیل داده است ان شاء الله نور این صمیمیت کمی مارا التیام بخشد و به قدری در خور از مانا یاد بگیرم خندانک
مهرداد مانا
مهرداد مانا
چهارشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۹ ۱۳:۱۲
و همچنین درود بر شما و مهر بی کرانتان خندانک خندانک
ارسال پاسخ
محمد قنبرپور(مازیار)
محمد قنبرپور(مازیار)
پنجشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۹ ۱۸:۳۱
خندانک خندانک خندانک
ارسال پاسخ
ملیحه ارجمند ( م الف باران)
پنجشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۹ ۱۷:۳۴
سلام خوش به حال همسرتون که چنین مرد عاشق داره
محمد قنبرپور(مازیار)
محمد قنبرپور(مازیار)
پنجشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۹ ۱۸:۳۱
خندانک خندانک خندانک
ارسال پاسخ
مهرداد مانا
مهرداد مانا
جمعه ۱۹ دی ۱۳۹۹ ۰۰:۳۳
سلام و درود بی حد
نظر لطف شماست بر من و همسرم خندانک
ارسال پاسخ
محمد قنبرپور(مازیار)
پنجشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۹ ۱۸:۳۳
مانای دوست داشتنی سلام
منتظر شعرای جدیدتم رفیق: خندانک
مهرداد مانا
مهرداد مانا
جمعه ۱۹ دی ۱۳۹۹ ۰۰:۳۴
سلام
والا گفتم مدتی سکوت کنم . ولی چشم بزودی به سراغ چهارده دفترم میرم و یکیشونو انتخاب میکنم
ضمنا واتساپ باهات کاری داشتم نمیدانم کجا رفتی خندانک
ارسال پاسخ
پریسا مصلح
جمعه ۱۹ دی ۱۳۹۹ ۱۳:۳۰
درودها برشما خندانک
مهرداد مانا
مهرداد مانا
جمعه ۱۹ دی ۱۳۹۹ ۱۳:۳۹
سلام و عرض خوش آمد خندانک
ارسال پاسخ
مجتبی شفیعی (شاهرخ)
جمعه ۱۹ دی ۱۳۹۹ ۱۴:۰۹
سلام مانای عزیز
من این شعر را خوانده بودم ولی احتمالت یادم رفته نظر بنویسم
مانا ی عزیز همیشه صفحه ات پر انرژی و شفر هایت زیباست
....تقدیم به تو
در بازار
کودک فهمید بهترین بابای دنیا را دارد
وقتی یه گاز به شکلات میزد و
یه لیس به خدا....
مهرداد مانا
مهرداد مانا
جمعه ۱۹ دی ۱۳۹۹ ۲۲:۵۹
سلام شاهرخ جان ... سپاس بی کران از آمدنت خندانک
ارسال پاسخ
طوبی آهنگران
جمعه ۱۹ دی ۱۳۹۹ ۱۶:۰۹
خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
مهرداد مانا
مهرداد مانا
جمعه ۱۹ دی ۱۳۹۹ ۲۲:۵۹
خندانک خندانک مهرتان روز افزون خندانک
ارسال پاسخ
آرزو نامداری
شنبه ۲۰ دی ۱۳۹۹ ۱۵:۴۱
سلام جناب مانای مهربان
بسیار زیبا خداوند گلاله خانم را برایتان نگه داردو عمری با خوشی و سلامت داشته باشید خندانک خندانک خندانک قدم رنجه کردید و دل نوشته ام را خواندید ممنونم خواستید چیری بنویسید ننوشتید، من نقدرا فعال نکردم چون می دانم اصولی را که باید رعایت نکرده ام چون اصلا بلد نیستم اصول شعر گویی را، فقط دل نوشته ای روی کاغذ می آورم و احساسم را با شما دوستان به اشتراک می گذارم برای همین نخواستم وقت اساتید محترم گرفته شود اما اگر دلتان خواست بگویید من هم خوشحال می شوم ایرادش را بدانم منتظر حرفهای پرمحبتتان هستم سرافراز باشید بزرگوار خندانک خندانک خندانک
مهرداد مانا
مهرداد مانا
يکشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۹ ۱۷:۵۹
سلام ، و اتفاقا یکی از خواهران مانا همنام شماست و در همین سایت هم فعالیت دارد ( آرزو عباسی ) ... از بذل توجهتان سپاسگذارم
و انشالله فرصتی دست دهد و با سر خدمت برسم خندانک
ارسال پاسخ
آرزو نامداری
آرزو نامداری
دوشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۹ ۲۲:۴۲
سلام بزرگوار
نمی دانستم خداوندحفظ کند خواهر گرامیتان را شعرهایشان را بی نهایت دوست می دارم پاینده باشید خندانک خندانک خندانک
مجتبی شهنی
شنبه ۲۰ دی ۱۳۹۹ ۱۹:۲۶
خندانک
مهرداد مانا
مهرداد مانا
يکشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۹ ۱۷:۵۹
خندانک
ارسال پاسخ
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۲۰:۴۶
درود
در نقد شعر استاد مهرداد مانا:

نکته ی اول آرایه ها:
چشمان کور من یوسفش میپنداشت(تلمیح داستان یوسف و یعقوب ع)
جمال بی نقطه(کنایه)
سوز سرودی را حس کنی(واژ آرایی)
دامن دل (اضافه ی تشبیهی)
نگاه آمرانه ی لوسترها(تشخیص)
جمهور جنبندگان(واژ آرایی)
کله ی کوه(تشخیص،واژ آرایی)
گله گزار گلها(واژ آرایی)
صحرای دل،رود عافیت(اضافات تشبیهی)
ساحلیان سکون،جزیره ی بی جنم(واژ آرایی و کنایه)
منجمد،قندیل،غار،آب،(مراعات نظیر)
غار اعتکاف(اضافه تشبیهی)
قندیل بسته در غار اعتکاف(کنایه از انزوا)
همسر مهجور هزار بادیه ی بلا(واژ آرایی،تلمیح داستان هاجر)
خروار خاطرات(ترکیب تشبیهی که به کمیت اشاره کرده)
قرون بی چراغ، مشک اشک،نهال واژه،هروله ی هراس،زمزمه ی شعر مانا(اضافه ی تشبیهی هستند که در این شعر همه با واژه آرایی مزین شده اند)
زمزم از زمزمه ی شعر مانا (واژ آرایی و تلمیح داستان اسمائیل و هاجر)


نکته ی دوم: لحن شعر روایی هست که شاعر خیلی آرام با همسرش از سختی هایی سخن میگوید تا به او برسد و چیدمان عمودی بدون فالش چینی و بی قوارگی پیش رفته است...
البته به شخص این حقیر از دیدگاه هایی که تغیر نمیکردن در خانواده ای که در شعر به تمثیل گرفته شد و انزوای اونها در غار و قندیل و ...به یاد کتاب طاعون از کامو افتادم که فکر میکنم در ذهن شاعر این فضای اگزیستانسیالیسم از همان عقاید تشکل داشته است....

نکته ی سوم:

در شعر سپید هرگز جایز نیست که بندی بلاتکیف و و نیمه تمام داشته باشیم مگر آنکه پیش زمینه ای باشد برای بند بعد یا به تکمیل بندی دیگر در جایی دیگر از شعر مجبورا بی آرایه یا شعریت آمده باشد که بتوان مسئولیتی بر دوشش نهاد.
عده ای ایراد میگیرند بر من که آخر نمیشود هر بند را آرایه سرایی کرد و من همیشه پاسخ دادم پس دست از سپید سرایی بکشید چون برخلاف آنچه فکر میکنید شعر سپید سرودن بسیار دشوار و بسیار با ارزش است.

نکته ی چهارم:
عده ای را میشناسم که از این زبان شعری مانا بسیار تاثیر گرفتند و سپس به این زبان کافر شدند
اینطور فکر میکنم که بهتر است منکر نشویم در یک دوران و قسمت تاریخی از هنر ممکن است از یکدیگر تاثیر بپذیریم و انکار آن چیزی را عوض نمیکند...

نکته ی پنجم:
انتخاب نام شعر، انتخاب شعر،انتخاب نام شعر،
نکته ای که همیشه بر آن تاکید دارم.
واقعا این خاطره را جز به رنگ خاکستری ندیدم و نمیتوان دید

در نهایت یک پکیج کامل از نام تا محتوا و ارتباط ها و پایان بندی دیدم و جالب که با تقدیم شدن به اخلاق هم ختم شد
دستمریزاد و به دوستان مانا هم تبریک عرض میکنم
خندانک
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۲۱:۳۰
درود بر شما استاد قلیچ خانی نازنینم خندانک

💫🌸💫🌸💫
💫🌸💫🌸
💫🌸💫
💫🌸
💫
ارسال پاسخ
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۰۹:۲۸
درود متقابل یارا جان خندانک خندانک
مهرداد مانا
مهرداد مانا
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۲۶
سلام
و از تو چه میتوانم پنهان کنم ؟ که خود به زیر و زبر این شاعر غریب آشناتری . برای همینم بود گاهی ترش و تلخت را هم به سلامتی عشق سرمیکشیدم . چرا که مانا آن مایه بی معرفت نبود که پس از عمری که شیرینی از دست دوست چشید به تلخی اش اعتراض کند خندانک
ارسال پاسخ
طاهره حسین زاده (کوهواره)
طاهره حسین زاده (کوهواره)
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۰۱:۳۷
🌷🌸🌹🌷🌸🌷🌹🌸🌷
ارسال پاسخ
اميرحسين علاميان(اعتراض)
اميرحسين علاميان(اعتراض)
چهارشنبه ۳ دی ۱۳۹۹ ۱۵:۳۷
نقد خوبي ست مجيد جان افرين
و حتي لحن و سبك موازي با زمانه(فرزند زمان) بودن
و تغيرات و چرخش سبك و عقايد مانعي ندارد
در مورد شعر سپيد اره موافقم به شدت، نگرش سبكهاي ديگر بماند قابل بحث است،
شايد وقتي ديگر نقدي نوشتم، ولي گفتني ها را به خوبي گفتي دمت گرم خندانک
ارسال پاسخ
مهرداد مانا
مهرداد مانا
پنجشنبه ۴ دی ۱۳۹۹ ۱۹:۳۷
خوب راه افتادی امیرحسین خندانک
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۷:۳۹
سلام و درود ها به مانای نازنین

با اجازه شما به واکاوی دل نوشته ی سپیدتان بپردازم

مانای ما به دنیای خود توجه و تمرکز دارد
و تلاش میکند با ارتباط آفرینی
میان درون و برون تراوشات ذهنی
خود را به نمایش بگذارد

این شعر را میتوان از ابعاد گوناگون

بررسی کرد چون از هر نگاهی برجسته است

هنر در هنر آمیختن هنر ماناست
وبه خوبی از پسش بر آمده است

و این شعر ارتباط عمودی خود را حفظ کرده است
و درون‌ مایه ی اجتماعی دارد در کنار عاشقانه ها...

شعر باید خود زندگی باشد که با تخیل
ترکیب و الهام مخلوط شود
فرق بین شعری که روح داره و شعری که
صنعتی ست همین می‌باشد

‌و شعر مانا بازخورد و تکرار قسمتی از زندگیش است که برای گلاله اش این مشتی از خروار خاطرات را تعریف میکند
و این رخ داد ها در جامعه ی ما
پیش می آید و آن را لمس میکنیم

ارتباط این خانواده با کتاب طاعون

اثری از آلبر کامو ستودنی ست ...

و تحسین میکنم مانای دو جهان را


\"و در صحرای دلش دادگاهی یکطرفه برپا

که رویای ناتمام همسرش را حکم تیرباران صادر میکرد\"


همدیگر را قضاوت نکنیم
نه پنجره مقصر است
و نه حنجره
عامل این مشکلات سرد شدن ها
دور شدن ها همین
شتاب قضاوت هاست
همان طور که مانا گفت حکم تیر باران دارد ...


\"و دو برادرش _ شناگران رود عافیت _

به خواهرزاده ی نجیبشان که به پاکی سیب بود ،

میگفتند : به این رمه ی مرموز نگاه نکن

دندان هار هرکدامشان برای جویدن عصمت تو کافی ست\"

اما این بند ؛

اما این بند

ما را اشتباه آموزش دادند

که دختران طعمه و پسران گرگ می باشند
با این آموزش غلط سیستم ما
هم دختران هم پسران قربانی شدند
و زیر سایه همین سیستم
آسیب دیدند...
هیچ دختری طعمه نیست و هیچ پسری
گرگ نیست ...
نجابت و عصمت هم
مختص دختر نیست ...



\"گلاله ام .. همسر مهجور هزار بادیه ی بلا ..

این فقط مشتی از خروار خاطرات منست

درین قرون بی چراغ ،

که ردپای ترا _ زنی که از مشک اشکش ، نهال واژه ام به شکوفه بنشیند  _ در شعرهایم میجستم

زنهار از این هروله ی هراس و کنارم بنشین

به خدا زمزم از زمزمه ی شعر مانا میجوشد ...\"

این تلمیحی از داستان هاجر است

همسر مهجور هزار بادیه بلا
زمزم

همان طور که قبلا هم اشاره کردم

زبان تاریخی و نمادین باعث برجستگی شعر ‌ماندگاری و غنای آن می‌شود و به اثر هنری ابعادی مضاعف میدهد و فرصتی برای شاعر ایجاد میکند
که دل مشغولی ها و خواسته های خود را
به جامعه انتقال دهد
بیشتر اشعار مانا برگرفته از ‌زبان تاریخی ست...

بند پایانی زیبایی ست...

و به راستی شعر
خاطره ای خاکستری ست
آن هم از نوع تیره اش


و سپاس گزارم و قدردان شما
که برای من استادی صبور دلسوز
و مهربان بودید و هستید
و ما همگی‌تورا دوست می داریم

و قول من هم چنان پابرجاست
من
آخرین شاگردت
روزی از روزگار
از‌گلاله و شوهرش که تباری از باران است
خواهم نوشت ...

\"\"میدانم بر می گردی
بنفشه ها رفتن ما را باور نمیکنند
برمیگردی و قندیل هراس
از هرم بوسه هایمان آب خواهد شد ...\"\"

سایه تا مستدام 🌹 خندانک
مهرداد مانا
مهرداد مانا
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۸:۲۶
سلام بر یارای نازنین
که در نوسان و یکسان ، همره این سروده هاست . و دست مهربانش ، نوازشگر تن این ترانه ها
سپاس بی حد و حصرم را بپذیر
برای زحمتی که بر خود هموار نمودی .. و آن شعر مانا که در پایان نوشتی در واقع همه ی دار و ندار ماناست برای التیام و تسلای نبودنش
چرا که :

پالتویم پوست پلنگی ست که هنوز
بوی خون غزال رمیده میدهد
و در یقه ی آخوندی پیراهنم ،
پرستویی بی جفت
به لذت لقاح پیش از کوچ میاندیشد
و کفشهایم ، که باردار جاده های جهانند ....
دلم اما هنوز بندی بانویی ست
که خالش را خدا سرود و خیالش را مانا
و نمیدانم حفره ی خالی نبودنش را
به کدام سروده پر کنم



خندانک
ارسال پاسخ
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۸:۵۵
خندانک خندانک
ارسال پاسخ
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۱۷:۱۴
گلاله ام .. همسر مهجور هزار بادیه ی بلا ..
این فقط مشتی از خروار خاطرات منست
درین قرون بی چراغ ،
که ردپای ترا _ زنی که از مشک اشکش ، نهال واژه ام به شکوفه بنشیند _ در شعرهایم میجستم
زنهار از این هروله ی هراس و کنارم بنشین
به خدا زمزم از زمزمه ی شعر مانا میجوشد ....

سلام به مانای مهربان و اشعار زیبایش

عاشقانه بسیار زیبایی بود

در های شعر شهر را به صدا در می آوری

با آهنگ گام‌ هایت

و بی اغراق دل نوشته ات واژه به واژه بر دلم می نشیند

بمانی همیشه با شاعرانگی‌های بسیار

و تقدیمی ارزشمندتان مبارک گلاله نازنینم که خیلی دوستش دارم و دوستان گل باشد خندانک خندانک


تنت تان سالم و سعادت مند باشی

و هم چون نامت مانا الهی _______🌹________🌹💫




طاهره حسین زاده (کوهواره)
طاهره حسین زاده (کوهواره)
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۴۸
🌷🌸🌹🌷🌸🌷🌹🌸🌷
ارسال پاسخ
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۲۱:۰۰
خندانک
ارسال پاسخ
مهرداد مانا
مهرداد مانا
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۳۳
سلام
و اگر واپسین شاگرد مانا ، تیک سبز را نفشارد ، انگار رسالت به انجام نرسیده و برگی از درخت کم است .
ارسال پاسخ
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۰۹
🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


(متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
ارسال پیام خصوصی

نقد و آموزش

نظرات

مشاعره

کاربران اشتراک دار

محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
4