یلدای زینبی

اول دی عجب شبی داریم
جامِ از مِی لبالبی داریم
نقشه‌ی کفر نقش بر آب است
چون جوانان مذهبی داریم 
مکتب اقتدار ثابت کرد
ما شهیدان مکتبی داریم 
وقت پیکار ها پدافندِ
قاطعِ ضدِ اجنبی داریم
بین اعیادِ باستانیِمان
شب یلدای "زینبی" داریم
.
باز پِیکی ز عشق می‌آید
بوی خاکِ دمشق می‌آید
.
زینب آمد که"خواهری"بکند
با برادر برابری بکند
کربلا را نظاره‌گر باشد 
تا به وقتش پیمبری بکند
بین کاخ یزیدیان برود
خطبه خوانیِ حیدری بکند
به ستون های کفر ، مثل پدر
حمله های سراسری بکند
ماه یلدای عاشقان باشد
تا به خورشید برتری بکند
.
اول دی شبی‌ست طولانی
با کمی بوی خاکِ بارانی
.
عدّه‌ای"درد"می‌خرند به جان
بهرِ آرامِ جانِ پیر و جوان. 
غُصه دارند و قِصه می‌سازند
قصّه از جنس همّت و ایمان
بینِ هر شهر "کربلا" داریم
خیسِ خون است پرچمِ ایران
ارتشی هایمان حسینیّ و
زینبی هایمان پرستاران
باز این خاک ، سبز خواهد شد
كه به سر آمده‌ست فصلِ خزان
.
باز پاییزِ دیگری طی شد
شب یلدا و اولِ دی شد...
.