از الف تا یای عشق
الف قامت تو چشم مرا زار نمود
به غم خال لب دوست گرفتار نمود
باي بسم الله یارست مدد فرماید
در شادی به رخ عاشق خود بگشاید
پر پرواز ندارم كه زنم بال و پري
به كجا يابم از آن يار خدايا اثري
تاي تب کشت مرا گو که طبیبم برسد
بهترین کار زمانیست ،حبیبم برسد
ثقلین گفته رسول تکیه گه دین من است
دلبر غایب من، آیت آیین من است
جاي آن است مرا باز پناهی برسد
شرم وافسوس، ز انجام گناهی برسد
چو چراغي شده است ،نور گرفته کلمات
دم به دم بر رخ او ،عشق فرستد صلوات
حضرت يار رسد ،در چمن وبيشة من
سبز وپرگل شده است ،وادی اندیشه ی من
خانه ام پرشده از ،عطر گل یارشده
منتظر برقدم و، صحبت دلدار شده
دلبر آمد به قلم، حکم نوشتن داده
شرح خود گوید وخامه، به کف من داده
ذره های تن من، پرشده از یادنگار
یوسف آل علی (ع)،برده زمن صبر وقرار
راه من گم شده است، یاد زراهم بدهید
بردر خانه معشوق، پناهم بدهید
زود تر جلوه نما ،عمر به پایان برسد
ای طبیب دل من ،موسم درمان برسد
ژرف بیند دل من یار کنارش باشد
موسم دلبری و،صبر وقرارش باشد
سبد انباشته از،لاله وسنبل گیرید
شاخه شاخه ز براي قدمش گل ریزید
شهر غوغاشده است، وقت حضور آمده است
دلبر غایب من، وقت ظهور آمده است
صبر را پیشه کنیم وقت رهایی شده است
دلبرم میرسد وحال و هوایی شده است
ضارب غم برسد با دل خوش سور دهید
قلب ها تیره شدند از نفسش نور دهید
طاقتم رفت و نديدم رخ همچون مه او
بهترین کا رهمین است، روم درگه او
ظفر و فتح در آن است رسم بر كويش
صبح وشب در نظرم باد رخ نیکویش
عشق او برد مرا هرگذری کویش بود
دل بشکسته ما جلوه گه رویش بود
غم او بر دل من شعله زند صبح وسحر
غیر آن دلبر غایب نروم کوی دگر
فارغ از خود شده ام عشق به امداد رسد
به قلم جوهری از حسن خدادادرسد
قلبها تیره شدند روشنی راه رسد
یوسف از بهر هدایت زدل چاه رسد
كاش بر لوح دلم جز رخ آن يار نبود
فکرتی در دل من جز غم دیدار نبود
گاه آن آمده تا باز دعائی بکنیم
پیر وبیمار شدیم فکر دوائی بکنیم
لايق عشق شدم يار مرا شیدا كن
مدتی گم شده ام یار مرا پیدا کن
من به ديدار رخ يار چنان خوشبينم
سر هر کوی نشینم رخ اورابینم
نمك ديده در اين هجر جگرسوز نماند
از غمش در دل ما ناله جانسوز نماند
ولي افسوس كه اين نفس بد انديشة من
همچو جلاد زده تیشه براین ریشه من
هر مسافر برسد ،روز وصالش برسد
خانه ام خالی نور است ،جمالش برسد
یار نادیده هوای سر این گلشن کرد
ماهتاب رخ او طبع مرا روشن كرد
عباس ترکاشوند عارف
«و هر از گاه در گذر زمان در گذر بی صدای ثانیه های دنیای فانی،جرس کاروان از رحیل مسافری خبر می دهد که در سکونی، آغازی بی پایان را می سراید»
باخبرشدیم که هنرمندوشاعربزرگوارجناب عباس ترکاشونددرارفانی راوداع گفتند.
درگذشت این شاعروادیب گرانقدروبااخلاق که عضوسایت شعرناب بودند رابه خانواده محترمشان تسلیت عرض می کنیم
روحشان شادوقرین رحمت الهی
ت پیش
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الْحَمْدُ للّهِ رَبّ الْعَالَمِينَ . الرَّحْمـنِ الرَّحِيمِ .
مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ . إِيَّاكَ نَعْبُدُ و إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ .
اهدِنَــــا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ .
صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ
غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَ لاَ الضَّالِّينَ .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ . اللَّهُ الصَّمَدُ .
لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ . وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ .
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد