سریال صد سال تنهایی)(آنچه گذشت )
تهیه کننده .. آقای استکی
کارگردان .. استاد سید فکری
با بازی اعضا سایت .......
کاری از سینما ناب
تق تق
م. هی بیداری
...شما
م..من مسیحام همسایه بغلی شما
...امروز
م..دلم گرفت از تنهایی و تاریکی تو چی
..راستش تو این قبر تنگ و تاریک با بوی چندش آور و جای نم دل همه میگیره حالا چی کار داری
م... میخوام کمکم کنی
... چیکار کنیم
م.. میخوام از قبر بزنیم بیرون و رو سنگ بخونیم میخوام بدونم چند وقت مردیم
....چه فرقی میکنه حوصله داری من که استخونام خشک شده از بس یک طرفه خوابیدم
م...خواهش میکنم یه تکانی به اسکلت خودت بده میتونی
...نزدیک بود از هم بپاشم هاچ یه
م .. دستت را به من بده بریم بیرون
...آگه گیر افتادیم یک ساعت دیگه مامورین سوال جواب برزخ میان
م...یک ساعت طول نمیکشه یه چرخ کوتاهی میزنیم بر میگردیم
...از این دیوار سیمانی چطور خارج بشم
م....برا ما دیگه مانع معنا ندار از وسط آن رد میشیم
..باشه دستم را بگیر آروم اسکلت بدون بازو تابلو میشم
م....چشم یک دو سه گفتم میریم بیرون
.......وای چشمام داره کور میشه جایی را نمبینم نکنه دیده بشین
م....اولا امروز پنجشنبه نیست خلوت قبرستان بعد هم کسی دیگه ما را نمیبینم ما تو ا بعآد برزخیم
....سرده هوا حتما پاییزه دارم یخ میزنم
م.. اون پارچه سیاه بندازین رو دوشت مثل این ه تازه مرده جون بوده لابد
....میتونی تاریخ رو سنگ قبرم و بخونی
م....انگار خیلی وقته مردیم مشکل دیده میشه فرسوده ...هزار و چارصد هشتاد...
.الان چنده تاریخ
م....صبر کن تاریخ اون قبر تازه را بخونم دیروز آوردن صداشون میومد .....هزار و پانصد و یک و یک
...خدای من نزدیک صد سال است مردیم
م....آره تقریبا
...یه جور ایی پیشکسوتی
م.....بریم شهر زودتر
...من که اسکلت ام خشک شده راه نمیره
م....سوار موج ذرات معلق میشم
..یعنی طی العرض
م..آره ما دیگه ماده نیستیم ...بریم یه کافی نت پیدا کنیم
...چی ?
م....اطلاعات ا ون جا راحت
.....بریم . خدای من آدمها قد یه وجب شدن وای ماشینها به شکل نورند دارن رو هوا میرن چرا هیچ گل و گیاهی نیست
م....مصنوعی اند نمیبنی همه نانو هستند
من میترسم یه وقت گیر میکنیم صد رحمت به قبر خودمون
م...نترس راستی خونه ها را از شیشه ساختن اندازه قوطی کبریت
...یعنی متری چنده الان
م...بیا بابا .....اونجا باید کافی نت باشه ببین بچه ها مثل ملخ وول میخورند .دارن تو کف دستشون انگشت میزنن
....خدای من انگار یه نوری وسط کف دستشون همون کامپیوتر زمان ماست خیلی ریزه تازه مگه بلدی این تکنو نوسولو
ژی را
م ....چی گفتی
....اون دختر بچه را داره قرص میخوره
م....به نظرم اون قرص وعده نهاروشن باشه
.....یا ایزد منان همه چی شده سرعت و کوچیک وای غذا و میوه ای نیست فقط قرص را میخورند
م....قرن سرعت یادم است فیلمی تخیلی اون موقع دیدم اینطور بود آدما
....زود باش
م.... اونا ما را نمیبین .یه گوشی رو نوک اون انگشتره آروم باز میکنم.....
(صد سال بعد )فلاش بک
م .....باز شد آره چه سرعتی داره لا مذهب
....ایرانسل
م .....نه گیج تکنولوژی جدیده امواج و از مغناطیس موهایشان میگیرند
....خوش به حالشون پول بسته نمیدن عجب زمونه مزخرفی دنیا اومده بودیم
م....میشه ساکت بشی گیج شدم
آهن باز شد ..مینویسم سایت ناب بذار ببینیم کی مونده کی نمونده چه خبره
.......آورد وای چرا طراحی سایت اینطور شده
م...تازه شعرها نهایت چند تا رمز مثل حروف ابجد هستند فقط نقطه
....ببین اسمی از مدیر سایت هست
م ....آره فکر کنم آرم سایت برا تقدیر اسم استاد فکری
...ببین مدیر سایت کیه گمانم اون دختر مو فرفری باشه اخم را ببین
م...یعنی این نتیجه یا نبیره یا .....یعنی این چندمین نسل استاده
...من از کجا بدونم ببین اسمی از اعضا هست
م....صبر کن _ از اعضا این سایت که شاعران بزرگی بودند و سالهاست میهمان خاک شدن به نیکی یاد میکنیم ..این سایت یکی از اجدادم بنا کرده بود .....
...بزن مسیحا ببین چی میاره
م ... وای خدا عکس من مونده مثل دیو هستم کنار اینا شعرام و انگار تار عنکبوت نشسته روشون
......فکر میکردم همه مردیم
م ..تو را خدا میبینی زمانی هر کسی واسه خودش برو بیایی داشت .وای چقدر برای دوست داشتن هم معطل میکردم
...چقدر با بقیه جدال و حسادت و زخم
م......کاش میدونستیم زمان را نمیشه خرید
...کاش میدونستیم آخرش توی چنگال طبیعت تموم میشم
م.....چقدر بزرگ نوشتیم
...ولی کوچک بودیم
م.....چقدر ادعای عشق کردیم
....ولی عاشق نبودیم
...حالا بچه ها کجا
م.....معلومه هر کدوم مثل ما توی قبری منتظر پاسخ
آخرش از خاک ما چی میسازند
....من شاید خرمگس شدم یا توپ فوتبال تیم بارسلونا
تو چی مسیحا
م.....منم آخرش خاکم ....شاید یه تار بشه شاید هم قللک سفالی یه بچه یتیم
راستی شما فکر میکنین صد سال دو صد سال وووو از خاکتون چی میسازند%
.... یه ساعت شد تو را خدا بیا برگردیم به قبرمون اینجا هوا ش سنگینه
م ....ول کن هوا چیه ما مردیم انگار خیالاتی شدی
....برگردیم دارم از همه چی میترسم همون نکیر و منکر باز بهتر ند
م...باشه سوار اون نسیم میشیم وقتی گفتم بر
.....رسیدیم زود باش بر تو قبرت
م......باز میبینمت
........تا بعد
بسیار زیبا و امید بخش بود
شکر خدا که شعر ناب ابدی شد
و باقیات و صالحاتی برای بنیان گذار و مدیر مدبر آن استاد احمدی زاده عزیز و گرامی
خرم و خوش باشی