شرح احوال دلم را که چه دیدم ای عشق
یاد کن گر چه شکایات جدیدم ای عشق
دردها بر سر عهد من و تو مستور است
غیر تو کیست بداند چه کشیدم ای عشق؟!
خاطر از بازی این دهکده خالی کردم
مجلس زُهد تو را یکسره چیدم ای عشق
در جوانی چو به سربازی ایمان رفتم
سوختم سرد شدم تا که بریدم ای عشق
غافل از عهد قدیم و هدف خویش شدم
در چنین مرحله ای خیر ندیدم ای عشق
دوره ای بر منِ انکار گرِ یاس آمد
تا که از میوه ی ممنوعه چشیدم ای عشق
فاتح از کوچه و بازار خلایق گشتم
تا ز بن بست زمین باز رمیدم ای عشق
آمد از دور صدایی که مرا یاری هست؟
حیرت از عالم انفس که شنیدم ای عشق
آشنایی ز درونم ره آفاق گرفت
این حضوریست که ارزنده خریدم ای عشق
آشنا تر که شدم با نفس یوسف دل
تحت روح القُدُسَش خانه گزیدم ای عشق
آب در کوزه و ما گرد جهان می گشتیم*
یار در خانه ی دل کرده شهیدم ای عشق
مژده و بیم دهد آنکه به دل داده پیام
هادی مقصد جان خود طلبیدم ای عشق
تا چنین فرصت احیای هویت باقی ست
عارف کامل دین داده نویدم ای عشق
باغبان میرسد و لاله ی دل میچیند
دست تکوین جهان رفت امیدم ای عشق
صبح روزی که در میکده را باز کنند
هاتفی سر دهد آواز سعیدم ای عشق
* قدیما باید از تغییر در بیت مولانای عرفان
همینجا از دوستان پوزش بطلبم
درودبرشما
زیبا بود
قلم توانمندی دارید والبته مطمانا جابرای بهتروبهترشدن هست
موفق باشید