چهارشنبه ۱۳ اسفند
اشعار دفتر شعرِ اشعار سپید شاعر سعید صادقی (بیدل)
|
|
ما هیچ گاه
درخت را
نخورده ایم
|
|
|
|
|
حیف از
صنعت ترانس ژنیک واژگانم
که انگار
نیازمندِ تکنولوژی دیگریست...
|
|
|
|
|
آنقدر متوجه هستم
که بی توجهی کنم
چه کنم، خام فروشی میکنی برابر این همه پخته
|
|
|
|
|
دو خط کنار هم قرارمان سر تقاطع
|
|
|
|
|
کشاندند به قتلگاهِ شماتت های خون آلود لشکریانِ ابن حسود
|
|
|
|
|
حکم را بلد بودم اما حیله اش را نه
زود باختم به شاه مغرورم
وقتی عاصِ دل اش را قمار کرد
|
|
|
|
|
انگشتانم
منظم
در صبحگاهِ نت های ناهمگون
فرمانده میدان پای منظم کردن صف
پرچم اقتدار بالا
|
|
|
|
|
پرستوهای آبادی
باز
لانه را گم کردند
خبرش رسید
|
|
|
|
|
دیگر خودش نبود
اما
با تک تک نوشته هایش
جمعیتی را اسیر میکرد
|
|
|
|
|
کوچک شدم ...
نمیدانم
کنارِ بلندای غرورم
یا
بالا بلند حضورش
هرچ
|
|
|
|
|
آنقدر بالا رفت که عشق شد
و از آنجا عاقلان را میدید
که سخت مشغول خدا هستند
|
|
|