سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 15 آبان 1403
    4 جمادى الأولى 1446
      Tuesday 5 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        سه شنبه ۱۵ آبان

        وطن

        شعری از

        مهرداد مانا

        از دفتر شعر مانا نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۹ ۰۶:۲۶ شماره ثبت ۹۰۴۴۱
          بازدید : ۳۱۲۶   |    نظرات : ۹۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهرداد مانا

        چیست وطن؟
        این نام بزرگ عشق برانگیز ؟؟
        این نشان شیرین شور آفرین؟؟
        وطن ،
        سرخی خونی ست کز سر دشنه ی ضحاک فرو می چکد..
        و شبنم شرمی ست
        بر گونه ی سیاوش از سودای سودابه !!
        و آن سرودی ست در بن چاه
        که بیژن از مهر منیژه اش می سراید..
        تا مگر پور دستانش مدد فرماید
        وطن،
        خود پوردستان است :
        "رستم زابلی"
        که بی هراس از همهمه ی هاماوران
        بر رخش پرخاشجو می نشیند.
        یا پیاده به پابوس مرگ میرود.
        تا بارگی از اشکبوس بیدادگر بستاند..
        وطن،
        شربتی است که آرش مینوشد
        تا از چله ی سرنوشت تیری برهاند..
         

        وطن
        گرز گاوسر گودرز است
        بر گرانی مغز خصم!!
        شمشیر شسته به خونابه ی سیاه جامه ایست؛
        که مدهوش از شراب شعوبیه
        بر کرانه ی دمشق می تازد..
        دشنه ایست، کز کمرگاه فیروز می خرامد
        تا وضو از خون خلیفه سازد..
        و نیزه ای ست که به پاس پرچم پارسیان
        بر تارک توران فرو می آید..
         

        وطن
        قوت لایموتی است،
        در بقچه ی آرزوهای یک تنگسیر
        تا نخلستان دلوار را از اجساد اجنبیان
        گورستانی سازد بی صلیب!
        و فانوسی ست
        فراراه جنگلیان مرتدی کز قانون شب گریخته اند..
        وطن درفش کاویانی ست
        تا فرودش فاجعه ی ضحاک باشد
        و فرازش، بشارت فریدون.
         

        اگر از آرمان افراسیاب کینه
        وز چکمه ی چنگیز
        نفرت اندر سینه دارم؛
        همه از کرامات یاد وطن است!!
        وطن یعنی: دشنه بردار و قتال مغول را قرائت کن
        وطن یعنی شمشیر بگیر
        و کینه ی کراسوس را کتابت کن!
        وطن یعنی:
        پیراهن پرهیز پاره کن
        و زنانت را که زیور تو اَند
        و کودکانت را که میوه تواَند
        جملگی در آب "سند" انداز
        و خود به جولانگاه اندر شو و شعری بخوان 
        که تو شیر خورده ی
        این مام شاعرانی!!
        وطن
        یعنی کرکره های دفترت راپایین بکش
        و سرودهای سادگی ات را بگذار سالها پس از معراجت
        در سنگرهای سوسنگرد
        سینه به سینه بگردانند
        که خود سروده ی این مسیح مهربانی!!
         

        وطن
        یعنی نگذار خانه ی مشروطه
        پامال اسبان قجر باشد..
        نگذار نهال هق هق مادران هویزه
        کنون درختی بی ثمر باشد..
         

        اگر
        بر چفیه ی هر بلوچ
        چکامه ی بی چرای دادشاه را
        با خون نوشته اند،
        اگر پیراهن هر پیشمرگ کورد
        کفن بی پیرایه ی اوست،
        اگر بر تارک هر ترک، تاجی از ترانه ستارخان است،
        وگر زیر گام گیله مردان ، روسیان
        ضجه ی احتضار خوانده اند؛
        همه از
        معجزات نام وطن است!!!
         

        وطن
        یعنی عبایت را به خاصه تراشت بده
        کلاهت را به تاریخ..
        و بگذار کز خون تو گرمابه گلستان لاله گردد..
        وطن
        یعنی پوستین صفاری پاره کن
        و جامه ی عیاری بپوش
        و بگو : " من از پندار نیک می آیم؛
        به پارسی ام بسرائید " 
         

        وطن
        چکامه ی بلند "چالدران" است
        مثنوی هفتاد من "مهماندوست"
        قصیده های شب " طریق القدس"
        وطن
        آن غزلواره ی غمگین است
        که تو آنرا مومنانه میرقصی
        تا دیوان "دشت آزادگان" را سروده باشی
        وطن
        واپسین
        راز و نیاز یک رزمنده است
        زیر آسمان " بازی دراز " !!
         

        وطن
        یعنی چشم بگشا و
        قدحی از جام غم "قادسیه" برگیر
        وطن یعنی گوش بده
        به نوای محزون " نهاوند"...
        وطن یعنی پوریا باش
        پای پیل از گل بدر آر
        و خود
        خاک دعای مادری گمنام باش
        در کارزار فردا....
         

        اگر از ترانه ی "ترکمانچای"
        مرا شرم فرا میگیرد
        وگر از شاهنامه ی "باشتین" ، مرا شور
        همه
        از
        الهامات یاد وطن است!!
         

        چیست وطن؟
        آیا وطن من آن خاکی ست
        که حدودش را با تیر آرش تخمین زدند؟
        یا خود سرزمینی ست میان وسوسه ی افراسیاب
        و طمع تازیان
        که پدرانم پادشاهی پیشدادها را در آن
        به پایکوبی برخواستند؟؟؟
        و سوگ سهراب را
        زیر آسمان ساده ی آن گریستند؟

        آری
        اینست وطن :
        نامی نکو که نبرد افزار من و توست
        به روز لاله خیزان !!
        و نوایی در خور نژاد ما
        که به پاسداشتش چه دشنه ها که بر گلوی شب ننهادیم!
        و به پابوسش چه سروده ها
        که بر مناره ی احساس سر ندادیم؟
        آری
        این ست وطن :
        زادبوم من!!
        زی سرای تو !!.......

        هفتم مهرماه 1388 عسلویه
         
         

        اینرا شعر نمیدانم . نوشته ایست که شاید اگر به زبان امروز مانا سروده میشد میتوانست به شعر برسد . دلنوشته ایست در پاسخ به سوال دختر دوساله ام که نامش را وطن گذاشتم و پرسید وطن چیه ؟؟ روی ارتفاع کار میکردم در نیروگاه گازی بیدخون رو به خلیج فارس بودم آمدم پایین و این خطها را در جوابش نوشتم که روزی قد بکشد و بخواند . اما حرف مهمترم اینست که حب الوطن من الایمان ..  منظور اینه هیچوقت هیچوقت هیچوقت هیچوقققتتتتت  وطنتان را تنها نگذارید وگرنه وطنتان می میرد . 
        راستی ، دست خدا همراه همه دوستان ، ببخشید اگر دلی را رنجاندم یا جای کسی را تنگ کردم 🌷🌷🌷
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        محمد حسین اخباری
        پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ ۰۸:۳۴
        باسلام
        بسیار زیباست
        وطن تان مانا و سر فراز وسایه تان بر سر وطن مستدام باد
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ ۱۶:۵۴
        درود جناب اخباری عزیز
        برقرار باشید و سلامت خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۱۴
        سپاسگذارم بزرگوار .. محبت شما را شاکر و قدردانم خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۲۱:۲۸
        وطن
        چکامه ی بلند "چالدران" است
        مثنوی هفتاد من "مهماندوست"
        قصیده های شب " طریق القدس"
        وطن
        آن غزلواره ی غمگین است
        که تو آنرا مومنانه میرقصی
        تا دیوان "دشت آزادگان" را سروده باشی
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        درودبرشما
        بسیارزیبابود خندانک خندانک خندانک خندانک
        وطن یعنی عشق خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۲۳:۱۲
        ممنون و متشکر از شما خواهر خوب و پرانرژی و همیشه فعال خندانک
        ارسال پاسخ
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        شنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۹ ۰۶:۲۶
        درود بر مانای مهربان خندانک


        تمام بندها زیباست و ارزشمند خندانک


        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک


        خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۹ ۰۳:۱۲
        سلام خاله . حضورت همیشه سبز و نیلوفری ست خندانک
        ارسال پاسخ
        مهدی محمدی
        پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ ۱۵:۱۱
        سلام و درود مانای عزیز
        نوشتی حب الوطن من الایمان. من وطن را در انا لله و انا الیه راجعون می بینم. این دنیا در هر کجایش که باشی سجن المؤمن است. با این همه جای شک و تردید نیست شیخ فضل الله نوری ها که سربدار می دهند اما ننگ پناه بردن به بیگانه را نمی پذیرند.
        دیدم پرچم باشین بلند است گفتم بیایم و خطی بنویسم. در آن زمان که قیام سربداران در گوش جهان طنین انداز شد کسی از قوم و قبیله ایران را توان ایستادگی نبود مگر بواسطه الگو گرفتن از هیهات من ذله که حماسه حسینی به ما آموخت کل یوم عاشورا و کل عرض کربلا
        پس برای اولین بار در جهان اسلام حکومت شیعی توسط محبان امامان معصوم شکل گرفت. آن زمان سبزوار با گرگان ارتباطات بسیار داشت و پندار مغول، گفتار مغول و کردار مغول کاملا بیگانه بود. بدیهی است کشور چین برای رهایی از قوم مغول درصدد چاره جویی بوده و محمدخوارزمشاه نیز لباس رفاه طلبی پوشیده و فرزندش جلال الدین محمد است که دلاوری هاش گوش جهان را کر می کند.
        پیراهن پرهیز پاره کن
        و زنانت را که زیور تو اَند
        و کودکانت را که میوه تواَند
        جملگی در آب "سند" انداز
        پیداست قوم مغول به زن و بچه تو رحم نمی کند و برای این که بتوانی با تمام قوا ایستادگی کنی باید ابتدا فکرت از زن و بچه آسوده کنی تا بتوانی به پاسداری از زن و بچه و خاک وطن جانانه شمشیر بکشی.

        درود مانا. درود خندانک
        پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ ۱۶:۵۱
        درود جناب محمدی بزرگوار
        آسودگی فکر و ذهن برای هر نبردی شرط اول است و چه اشاره ی به جا و حکیمانه ای بود، سپاس خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۱۲
        سلام مهدی جان ... زحمت کشیدی عزیزم
        مرسی از تو خندانک
        ارسال پاسخ
        سحر غزانی
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۲۳:۳۵
        سلام🌻💛
        شعر وطنو که خوندم و به این قسمت رسیدم :

        وطن
        یعنی پوستین صفاری پاره کن
        و جامه ی عیاری بپوش
        و بگو : " من از پندار نیک می آیم؛
        به پارسی ام بسرائید "

        باتوجه به اینکه شاید برای مخاطبان شعر مانا این قسمت کمی مبهم باشه
        با اجازه ی شما و همگی به بررسی این قسمت میپردازم...🌸💐🌷🌻

        یعقوب لیث اولین سرداری بود که بعد از فروپاشی شاهنشاهی ساسانیان به فکر استقلال ایران از خلافت اسلامی افتاد . چنین روایت کرده اند که زمانی از فتحی برمیگشت ، شاعری بنا بر رسم زمان قصیده‌ای به عربی در مدح یعقوب لیث سرود، اما اون گفت که چرا به زبانی که نمی‌فهمد براش شعر سروده‌که «چیزی که من اندر نیابم چرا باید گفت» ؟
         محمد بن وصیف وقتی اینو شنید قصیده‌ای به فارسی در مدحش سرود و این قصیده (براساس روایت مؤلف ناشناس تاریخ سیستان که قصیده را نقل نموده) آغاز سرودن شعر فارسی دری بود البته توی پرانتز بگم که من جای دیگه ای خوندم اولین شعر فارسی در زمان طاهریان سروده شده بود
        اما درکل یعقوب لیث تنها شاه بعد از دوره ساسانیان بود که صحبت کردن به زبان عربی را ننگ می‌دانست و صحبت کردن به زبان عربی را در دربار خودش ممنوع اعلام کرد
        واین قسمت از شعر مانا روایت از این جریان بود . و اضافه کنم که یعقوب لیث صفار بود یعنی رویگر و بعدا جزو دسته عیاران سیستان شد . مانا با عبارات استعاره ای " پندار نیک " ضمن اشاره به دین زرتشتی و فارسی بودن این باور ، آنرا محصولی وطنی معرفی کرده که من زرتشتی و ایرانی ام پس مرا به فارسی بسرایید

        به همین خاطر مانا گفته من از پندار نیک می آیم به پارسی ام بسرایید
        دلسروده ی دلچسپی بود لذت بردم خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹ ۰۱:۰۲
        سلام
        مرسی وروجک
        فقط این شعر نبود . و مانا این اثر رو شعر نمیدونه
        ممنونم عزیزم بابت آنچه که نوشتی
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ ۰۵:۵۶
        سلام رفیق
        عالی مثل همیشه کمی از اشعار امروزی خودت نداره
        زنده باد وطن
        وطنت زنده باشه
        و تنت سالم
        یا حق خندانک خندانک
        پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ ۱۶:۵۲
        درود بر شما دوست عزیز
        بله زنده باد وطن، همان که پاره ی تن است....
        سپاس بزرگوار خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۱۳
        سلام مازیار نازنین
        لطف کردی نزنین خندانک
        ارسال پاسخ
        بهرام معینی (داریان)
        پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ ۰۷:۲۷
        درود فراوان ادیب اندیشمند جناب مانا ی فرازانه ودوست داشتنی 🌷
        کماکان زیبا ودلنشین است همیشه سروده هایتان 🌷
        دلنوشته خط خطی و،،،،،بزیبایی سروده اید 🌷
        قلمتان ماندگار 🌷
        سربلند وسر افراز وطن عزیز🌷
        وسلامت وطن زیبا ونازنین شما 🌷
        ایام بکام در پناه خدا🌷
        پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ ۱۶:۵۴
        درود استاد گرانقدر
        حضورتان را سپاس و سلامت باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۱۴
        شاد باشید دایی عزیزم
        سپاس که به مهر نواختید خندانک
        ارسال پاسخ
        مسعود میناآباد  مسعود م
        پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ ۱۱:۲۲
        درود
        ----------
        ---------------- خندانک خندانک خندانک
        پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ ۱۶:۵۵
        درود بزرگوار خوش آمدید خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۱۵
        مسعود عزیز خوش آمدید خندانک
        ارسال پاسخ
        بهروز ابراهیمیان
        پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ ۱۷:۲۶
        درودها شاعرگرانمهربسیارزیباوشیواسرودید خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۱۶
        درود جناب ابراهیمیان . ممنونم و سپاسگذار : خندانک
        ارسال پاسخ
        رضااشرفی فشی
        پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ ۱۷:۲۸
        حب الوطن من الایمان
        جناب مانا چقدر زیبا سرودید، انصافا لذت بردم.شما در حوزه تاریخ و ادبیات بسیار با سواد هستید و در محیط شعر، هدفمند از اندوخته های علمی استفاده و مانند یک نویسنده چیره دست فضا سازی می کنید.هر شعر شما سرشار از عناصر زیبایی و آرایه های ادبی ست.قلمتان را باید بوسید. خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۱۷
        مرسی رضاجان
        مهرتان همیشه شامل مانا بوده . منتظر ادامه شعر حماسی تان هستم خندانک
        ارسال پاسخ
        رسول علی محمدی
        پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ ۱۸:۳۴
        سلام مانای وطن دار و وطن دوست
        هیچ چیز در دنیا زیباتر و شورانگیزتر ز عشق به وطن نیست.و این نام چه جاذبه دل انگیزی داردحتی انکس که جبر روزگار یا قدرت اختیار باعث جلای وطن گردیده بازهم دردلش عشق به وطن موج میزند و این خاصیت وطن هست.
        شعرت زیبا بود و تمام اقوام این مرزو بوم وقهرمانانش را به تفسیر کشیدی
        دستمریزاد رفیق
        مانا باشی به شعر و شور عشق خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۱۸
        داش رسول بامعرفت
        خوشحالم کردی با کامنت مهربانت خندانک
        ارسال پاسخ
        معصومه خدابنده
        پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ ۱۸:۵۰
        سلام وارادت درود بر شما و افکار نیکتان
        همیشه درس جدیدی باید از این صفحه آموخت
        درود بر همه ی وطن دوستان واقعی
        🌷🌹🌷🌹
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۱۸
        خوش آمدی معصومه خانم عزیز
        سپاس که قابل دانستید خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۰۹
        سلام شیخ
        خوشحالم که این کار و به عنوان دلنوشته منتشر کردی
        به ظن من این شعر نیست بلکه دل گویه ای تاریخی ست که باز هم از دلنوشته فاصله گرفته و وقتی به پی نوشت میرسیم میفهمیم برای توضیح به دخترت این چنین نوشتی...

        انگار تمام اتفاقات تاریخی با لولای وطن یعنی به هم متصل شدند که اگر این قسمت فاکتور بگیریم کاملا کار پاره پاره میشه

        و میدانی که دوستت دارم
        برم خودمو به دست اره برقی بسپارم که ایراد گرفتم خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۲۰
        مرسی پژمان جان
        خود نیز با شما هم عقیده بودم و این اثر را فاقد پارامترهای لازم بر شعر سپید دانستم خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ ۲۳:۰۶
        .

        درودبرشما خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۲۰
        درود بر شما و محبت و نوازش و زحمتتان بزرگوار خندانک
        ارسال پاسخ
        بهروز عسکرزاده
        پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ ۲۳:۳۱
        سلام

        قلمتان همیشه نویسا.
        و تندرست و سربلند باشید تا "وطن" عزیزتان در سایۀ مهرتان ببالد و خورشیدی شود...
        خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۲۱
        سلام جناب عسگرزاده ی عزیز
        خوشحالم از زیارتتان و مسرورم از محبتتان خندانک
        ارسال پاسخ
        بهمن چرخ باز
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۰۰:۵۷
        درود بر شما استاد 👏👏👏👏
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۲۳
        ممنونم بزرگوار
        سلام ما هم بر شما خندانک
        ارسال پاسخ
        سینا خواجه زاده
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۰۲:۳۲
        درود فراوان بر شما جناب مانای بزرگوار
        شاخک های حقیر، به این واژه ی "وطن" بسیار حساس اند. (البته خوشحالم که بسیاری اینگونه اند.)
        بسیار لذت بردم از این سروده ی زیبا. سپاسگزارتان ام.
        چند خط اول را با اینکه چندان درست و حساب شده اند، حقیر دوست داشتم اینطور بخوانم:
        ** چیست وطن؟
        ...
        سرخی خونی ست کز سر دشنه ی ضحاکی فرو می چکد..
        و شبنم شرمی ست
        بر گونه ی سیاوشی از سودای سودابه اش !!
        و آن سرودی ست جاودانه گرفتارْ در بن چاهْ
        که شبی بیژن از مهر منیژه اش سرود..
        **
        این قسمت بسیار زیبا و تأثیرگذار است:
        **
        تا نخلستان دلوار را از اجساد اجنبیان
        گورستانی سازد بی صلیب!
        **
        در این عبارت، به گمان حقیر، بجای واژه ی "اَسبان"، در کنار "قاجار" می توانستید از واژه های تحقری آمیز مثلا "اَستران" بهره ببرید، و این برای بنده سوال است...
        در این بخش:
        **
        وطن
        یعنی چشم بگشا و
        قدحی از جام غم "قادسیه" برگیر
        وطن یعنی گوش بده
        به نوای محزون " نهاوند"...
        **
        چون درباره عواقب پس از قادسیه است، دوست میداشتم، چنین عبارتی نیز در کنار عبارتهای زیبا که نوشته اید بخوانم:
        **
        وطن یعنی
        خاک قادسیه
        که چشم مدائن را کور کرد،
        اسطخر را بلعید
        و نهاوند با آن یکسان شد.
        **
        و بهترین بخش این سروده(که همه جایش حقیر را شادمان ساخت)
        از دید بنده اینجاست:
        **
        و نوایی در خور نژاد ما
        **
        جایی که می تواند سوی کوته بینان و برچسب بدستان را وسوسه کند تا شاعر را متهم به نژادپرستی کنند. اما حرفی ست از دیدِ شاعر(و حقیر)، حق که اینجا جایش است و باید نگاشته شود.
        سپاس بسیار
        (گل هم می دانم عطر و بویی ندارد، در پیامهای حقیر تنها بخاطر آرایش و رنگ آمیزی و زیبا سازی ست، و جلب توجه!)
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۲۵
        ممنونم عزیزم
        زحمت را بر خود هموار نمودید و از دقت نظرتان سپاسگذارم خندانک
        ارسال پاسخ
        ابراهیم هداوند
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۱۱:۴۳
        مانای عزیز سلام
        با آرزوی سلامتی برای تو و خانواده ات

        با توجه به تاریخ سرایش اثر؛ همین روزهاست که یازدهمین سال را هم سپری کند و وارد دوازدهمین سالِ تولد خود بشود. اثری که به تعبیر کمین سرود و به زعم مانا "دلسروده" است. من هم به مانا و به انتخابش احترام میگزارم و البته خوب میدانم چرا مانا نام دلسروده بر این اثر نهاده است.
        نه فقط من که هر عزیز هموطنی با خواندن این اثر؛ مسحورِ تامل و تعقل می شود تا لحظاتی هر چند محدود همراز و همدل مانا و هم کلامِ قلمِ مانا بشود تا گاهی به تامل آهی از دل برآرد و گاهی به خود ببالد احساس غرور کند و گاهی هم گِرهی در ابروان بیاندازد و مع الوصف حسی تازه کند.
        مانا در تعریفِ "وطن" و بسط مفهومِ این واژه ی دوست داشتنی در هر بند بدرستی به هدف می زند.
        در دلسروده ی مانا شاهد تعاریف و معانی متعدد و مختلفی از "وطن" هستیم.
        گاه وطن معنی بیداد می دهد.
        گاهی معنی فریب و نیرنگ و گاه معنی خیانت،
        گاه معنی عشق و غرور
        گاه معنی شجاعت
        و....گاه هم معنای خِرد.
        با توجه به شواهد و قرائن؛ تخمین من این است که "وطن خانم گرامی" که خدایش حفظ کناد و به پدر و مادرش ببخشاید، امروز باید سیزده یا چهارده ساله باشد. این کنجکاوی از این جهت حائز اهمیت است که درک تعاریفِ جهان شمولِ مانا - از وطن - امروز برای دختری با این سن و سال نباید کار سختی باشد، خاصه آنکه در سایه ی پدری چون مانا بالیده باشد.

        با احترام خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۳۶
        سلام
        سپاس استاد مهربانم
        بله وطن خانم دستبوس شماست و متولد هشتم آبان هشتاد و شش است . و تمنا دختر بعدی ام چهارسال کوچکتر است .
        دخترخوانده هم دوتا دارم که با گلاله در مجموع بهشت مانا را تشکیل میدهند ، و تمام سعی ام این بوده که با قرآن و شاهنامه و مثنوی و قابوسنامه و کلیله دمنه و ... پدستال دانش و بینش شان را تقویت کنم و با کوه و آب و فوتبال و ...فیزیک شان را ... اینست که فرمایش شما کاملا متین است و از هرکدام از بچه های مانا بپرسید مثلا سیاوش کی بود ، در پاسخ لنگ نخواهند بود .
        به هر روی همیشه از آمدنتان مسرورم رفیق فهیمم . و خوشحالم از داشتنتان خندانک
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۲۱:۲۳
        وطن پرنده ي پر در خون
        وطن شكفته گلي در خون
        وطن قصيده ويراني ...
        ستاره ها اعدام ميان ظلمت
        به خاك اگر چه ميريزند
        سحر دوباره بر ميخيزند

        به نظر من وطن يعني تو و من يعني ما شدن
        مام وطن اين نام مقدس از ديروز تا امروز تاريخش در تلاطم
        اين وطن...وطن نشود اگر من و تو ما نشويم اگر ديو فرديت و جمالِ خودم را عشقه
        دست از سرمان بردارد

        درود ياور مانا افرين دوستدارم وقتي از وطن ميگي بيشتر و بيشتر عزيز ميشي
        خودت ميدوني دغدغه وطن دارم شديد خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۲۳:۱۵
        مرسی امیرحسین
        سپاس از تو خندانک
        ارسال پاسخ
        فاضل فخرالدینی تخلص (مالک)
        شنبه ۵ مهر ۱۳۹۹ ۰۷:۲۲
        سلام و عرض ادب
        درود بر شما استاد بزرگوار
        من این دلسروده را پسندیدم خندانک
        برقرار باشید
        🌼🌼🌼
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹ ۰۱:۰۳
        سلام و عرض خوشامد
        مسرورم از انتخابتان جناب مالک بزرگوار
        ارسال پاسخ
        امید کیانی (امید)
        شنبه ۵ مهر ۱۳۹۹ ۱۴:۳۵
        ســلام ودرودهـااا
        جناب مانای گرامی🌹 💚
        زندگی‌تان رســـــا به ناقوس عشق وطن 🌹🦋
        قلم و حضورتون در این محفل ادب
        ارزنده و دل افروز چون شمع بر سرای خوبی هـااا

        شعرتون خواندم اولین ساعت روز انتشار و تا متوجه تک تک کلمات آن نشدم نظر ندادم گرچه لایکتم همیشه🌺
        حال گویمتان احسنت
        کوبنده، بسیار زیبا خندانک خندانک ....
        کیف کردم 🌹
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹ ۰۱:۰۳
        ممنونم امید جان
        خوشحالم کردی رفیق خندانک
        ارسال پاسخ
        ویهان قسمت پور
        شنبه ۵ مهر ۱۳۹۹ ۱۵:۴۰
        زیبا نوشتین جناب مانا
        محکم و با صلابت
        برای حال و هوای امروز چقدر مناسبه خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹ ۰۱:۰۳
        سلام و درود متقابل ... خوش آمدید خندانک
        ارسال پاسخ
        حسین راستگو
        شنبه ۵ مهر ۱۳۹۹ ۱۸:۴۷
        سلام و درود
        بسیار زیبا می سرایید بزرگوار
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹ ۰۱:۰۴
        ممنونم از شما صدیق عزیز خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        فرهاد شریف
        شنبه ۵ مهر ۱۳۹۹ ۲۲:۵۲
        عرض ادب جناب جمشیدی عزیز
        بسیار لذت بردم از خواندن شعرزیبایتان
        پاینده و تندرست باشید خندانک :
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹ ۰۱:۰۵
        همچنین شما هم تندرست بمانید انشالله خندانک
        ارسال پاسخ
        امیررضا خانلاری (وکیل الشعرا)
        يکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹ ۱۶:۱۴
        زیبا بود
        قلم شما بسیار دلنشین است مانای عزیز
        در تکنیک های زبانی توانمند هستید
        شعر طولانی بود با این حال خسته کننده نشد و تا آخر با لذت خواندم
        سلامت باشید مانای عزیز خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۹ ۰۳:۳۲
        سلام عزیز دلم
        نمیدانم چطور شده که پاسخ کامنت شما را یا ندادم یا نیستش .. بهرحال خوش آمدی خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹ ۲۱:۵۹
        سپاس از شما جوان نازنیین
        مدتی ست در خرمشهر مشغول کار شبانه روزی ام و انشالله وقتم کمی آزاد بشه از خجالت دوستان در میام خندانک
        احسان کریمیان علی آبادی
        دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹ ۱۴:۲۰
        درود بر نگاه با وجدان و دلسوز و متفکرانه شما استاد بزرگوار
        بسیار لذت بردم
        خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹ ۲۱:۲۹
        و درود بر قلم خطاپوش و مهربان شما ... خوش آمدید خندانک
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        جمعه ۱۸ مهر ۱۳۹۹ ۱۷:۲۱
        سلام ودرود فراوان
        بینهایت عالی و
        زیبا بود
        موفق یاشید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۹ ۰۷:۲۷
        بی نهایت بنده نیز از لطف شما سپاسگذارم خندانک
        ارسال پاسخ
        ندا عبدحق
        سه شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۹ ۱۴:۱۳
        درود بر شما خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۰۸
        سلام .خوش آمدید خندانک
        ارسال پاسخ
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۹ ۱۹:۳۹
        عزیز دلی مانا
        ........
        قولنج مرزها را
        سرباز صفری گرفت
        که پتو داشت و نه تانکی
        که زیرش ارام گیرد..................شعر قولنج از شاهرخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۹ ۰۳:۳۶
        عزیز دلمی شاهرخ .. و از بهانه های ماندنم در این محیط وجود نازنین دوستانی چون خودت بود خندانک
        ارسال پاسخ
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۹ ۱۹:۴۰
        ببخش
        نه پتو داشت و نه تانکی
        رحیم نیکوفر   ( آیمان )
        جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۹ ۱۹:۵۹
        سلام ودرود بزرگوار خندانک
        عشق ، شکوه ، غرور ، وحدت ، شجاعت ، پاکی
        خلاصه جمعشون جمع بود در این نگارش با ارزش
        وبسیار زیبای شما
        بسیار دستمریزاد
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۹ ۰۳:۳۸
        سلام
        معرفت ، محبت ، ارفاق و خطاپوشی هم در کامنت شما موج میزد .. سپاسگذارم خندانک
        ارسال پاسخ
        درویش حسین ندری
        جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۹ ۲۲:۳۶
        عالی بود احسنت

        🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۹ ۰۳:۳۹
        حضور شما هم عالی و مهرانگیز بود خندانک
        ارسال پاسخ
        مریم کاسیانی
        شنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۹ ۰۳:۱۵
        درود بر شما جناب مانا🌺
        بسیار عالی وطن رو تشریح کردید👏👏
        بداهه ایی به طبعم اومد در پی خواندن دلنوشته ی شما

        وطن یعنی در آغوش اَمن یار
        بُود سرد سوختن های بسیار

        موفق باشید،برای فرزند تون آرزوی دانایی میکنم🌺
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۹ ۰۳:۴۰
        سلام خانم کاسیانی عزیز
        محبت کردید و قدم و قلم رنجه فرمودید خندانک
        ارسال پاسخ
        مجید فکری
        شنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۹ ۰۵:۵۷
        درود بر شما صد امتیاز زنده با وطن خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۹ ۰۳:۴۱
        صد و ده امتیاز هم به جمال و کمال قلم و قلب مهربانت دوست خوبم خندانک
        ارسال پاسخ
        علی مزینانی عسکری
        شنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۰۸
        سلام و عرض ادب
        زنده باد
        چه تاریخ نگاری زیبا و دلنشینی قلمتان همیشه مانا
        خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۹ ۰۳:۴۲
        سلام . مزینان همیشه برایم تداعی خاطره دکتر است که خود از شاگردانش بودم . مسرورم از حضورتان خندانک
        ارسال پاسخ
        سعید صادقی (بینا)
        شنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۹ ۲۲:۲۴
        بسم الله الرحمن الرحیم

        وطن چیست؟
        مرز دارد؟
        وسعت آن کجاست؟
        زادگاه است آیا؟
        راستی من در بلندای کدامین نور یا ظلمتی متولد شدم؟
        برای اولین بار؟
        برای شروع یک سفر اجباری تا رسیدن
        به محدوده ی اختیاری کوتاه؟
        واویلا که چقدر سوال مهم را باید ابتدا پاسخ گفت
        تا
        سر سرشت خلقت خویش را شناخت
        تا نیک پرداخت به محدوده های آشنایی با نور و ظلمت
        با جای جای این پایین ترین فرستنده
        تا محدوده را درست مشخص کرد!!!

        وطن از مبدا مشخص میشود.
        و هیچ چیز اتفاقی نیست

        و آدمی به وسعت معرفت خویش
        در سیر انفسی خویش پروازی وسیع تر
        به مناطقی ناشناخته تر میکند که
        هم از محسوس جدا میشود و هم تا معقول
        راهی دراز دارد و شاید برسد به معشوق.

        وطن را آدمی وسعت میدهد.
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۹ ۰۳:۴۳
        سلام و صد سلام و شادباش خدمت شما
        مسرورم کردید با نگاه نافذ و قلم استوارتان خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        يکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۹ ۱۴:۲۳
        سلام و عرض ادب
        خدمت جناب مانا گرامی

        فقط استفاده کردیم
        قدری هم بی ادبی کردیم
        ببخشید خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۵۸
        سپاس از حضورتان خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        درویش حسین ندری
        يکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۹ ۲۱:۴۰
        عالی بود احسنت
        بزرگوار
        مانا باشید به مهر

        🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۵۷
        ممنونم از حضورتان خندانک
        ارسال پاسخ
        مجتبی جهانیان
        يکشنبه ۴ آبان ۱۳۹۹ ۱۷:۲۷
        عالی بود
        امیدوارم وطن و وطنتان از هر بلایی محفوظ و سرفراز باشد
        خندانک خندانک خندانک
        علی ناصری(عین)
        دوشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۹ ۱۵:۴۱
        باسلام وادب
        شعر زیبای تا را خواندم خیلی هم خوب خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        وطن یعنی شقایق ها وآتش
        تن زخمی حقایق ها وآتش
        وطن یعنی سرودی زیر پرچم
        وطن یعنی شکست کینه ورزان
        سرودن زیر پتک ورفتن راه
        وطن یعنی ستبر سینه مرد
        به بد آشفته درخون ،روزپیچک.........
        پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ ۱۶:۵۰
        سلام
        اما "وطن" برای مولانا معنایی باطنی یا قدسی دارد؛ او وطن را جایگاه و مکانی خارجی نمی داند بلکه "لامکانی که در او نور خداست".
        از این دیدگاه، وطن منزل ازلی یا خاستگاه لاهوتی نوع بشر است که آدمی از آن جدا افتاده است؛ همان نیستانی است که "نی" از دوری آن ناله سر می دهد و همان هندوستانی که "طوطی" از دوری آن به سوز و گداز می افتد و ...
        با این رویکرد عرفانی است که مولانا مهر و دلبستگی به این دنیای ناپایدار یا عالم فانی را نکوهش می کند.
        در "منطق ایمانی" او تنها "عالم باقی" یا آن "وطن" جاوید است که شایسته ستایش و پرستش است؛ تنها با دوری از این وطن ظاهری (عالم فانی) و پیوستن به آن وطن حقیقی (وطنگاه بقا) است که انسان به ذات حق نزدیک می شود.
        مولانا در غزلی تمایز این دو "وطن" را بروشنی توضیح داده است:
        سر ز کفن بر زن و ما را بگو
        کز وطن خویش چرا می‌ روی؟
        نی غلطم، عاریه بود این وطن
        سوی وطنگاه بقا می‌ روی

        این برداشت عارفانه از "وطن" برای حافظ نیز شناخته بوده، چنانکه در غزل زیر به همین نکته نظر دارد و رسیدن به آن را آخرین منزل در سیر و سلوک عرفانی می داند:
        زین سفر گر به سلامت به "وطن" باز رسم
        نذر کردم که هم از راه به میخانه روم
        تا بگویم که چه کشفم شد ازین سیر و سلوک
        به در صومعه با بربط و پیمانه روم

        و اما از نظر ابن عربی، آدم همان است که حوا از آن بوجود آمده است، پس عشق حوا به آدم، عشق به وطن است و عشق آدم به حوا، عشق به خود.

        پس برای زنی که وطن خود را یافته و به آن ایمان آورده، بلکه وجودش از آن است، تنها گذاشتن و رها کردن وطن چه معنایی خواهد داشت؟ رها کردن آنچه اصل و شرط موجود بودن کسی ست، امکان پذیر نخواهد بود.
        همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
        که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
        تو نه همچو آفتابی که حضور و غیبت افتد
        دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی





        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۱۳
        سلام عزیزم
        زیباست آنچه که نوشتی . بصیرت تو مایه ی مباهات ماناست خندانک
        ارسال پاسخ
        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        شنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۹ ۲۲:۰۷
        بسیار عالی زنده باشین

        هرکسی کو دور ماند از اصل خویش
        باز جوید روزگار وصل خویش

        رهرو منزل عشقیم و ز سرحد عدم
        تا به اقلیم وجود اینهمه راه آمده ایم

        سرم را سر سری متراش ای استاد سلمانی
        که ماهم در دیار خود سری داریم و سامانی

        از متن بسیار زیبای شما لذت بردم خندانک

        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۹ ۰۳:۱۳
        جناب صادقی خوش آمدید خندانک
        شنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۹ ۰۲:۵۲
        با عرض سلام به استاد عزیز
        اهمیت شعر 《وطن》 مانا
        چشم انداز وسیع و تصاویر اشعار برای وطن ندای دلتنگی می دهد
        ترکیبی از احساس عمیق ناشی از نوستالژی و اندیشه اجتماعی به همراه تاسف بر سرنوشت تلخ و شکوه و بیداد بخش اصلی شعر های مانا رو دربرگرفته است
        اسلوب و شیوه ی شعر وطن مانا اساطیری زبان است و محور را تقویت میکند
        واژگان و ترکیب سازی فوق العاده ست
        نماد کهن الگویی و لحن حماسی شعر چشم گیر است
        و اما تلمیح به نام ها و وقایع اسطوره ای‌ آرایه ی پر‌کاربرد شعر های ماناست

        بگذریم
        و اما شراب شعوبیه اضافه ترکیبی زبیا و اشاره به جریان فکری ست و بزرگترین نهضت ایرانیان که به انقراض دولت و سیادت عرب‌ها انجامید همین نهضت بود

        بهزادان پور ونداد هرمزد ملقب به اَبومُسْلِمِ خُراسانی فرمانده نظامی ایرانی  و رهبر جنبش سیاه جامگان بود که توانست با براندازی حکومت بنی امیه، حکومت بنی عباس را پایه‌گذاری کند.
        و زمینه شکل گیری قیام ابومسلم خراسانی، تحقیر و فشار امویان نسبت به موالی (غیرعرب) بود. در مقابل تحقیر غیر عرب به وسیله اعراب و امویان، ایرانیان پرچمدار نهضت شعوبیه شدند. شعوبیه کسانی بودند که منکر توفق فطری اعراب بر سایر اقوام بودند؛ آنگونه که اعراب ادعا می کردند. شعوبیه همه اقوام عالم را مساوی می شمردند و تفاخر و تعصب عرب را مخالف اسلام و قرآن می دانستند و رد می‌کردند
        و سرانجام ابومسلم خراسانی که مردی بسیار خون ریز بود و افکار شعوبیه داشت با دستور و توطئه منصور عباسی کشته شد
        مانا ابومسلم را همانند شراب مست میداند....

        وطن
        قوت لایموتی است،
        در بقچه ی آرزوهای یک تنگسیر
        تا نخلستان دلوار را از اجساد اجنبیان
        گورستانی سازد بی صلیب!

        اما دلوار رئیس علی دلواری کی بود؟!

        مبارز مشروطه‌خواه و رهبر قیام جنوب در تنگستان و بوشهر علیه نیروهای بریتانیا در دورهٔ جنگ جهانی اول بود.
        محافظت از مرزهای جنوب ایران در بوشهر به فرماندهی رئیسعلی از جمله افتخارات تاریخ ناب ایران است. از جمله اقدامات طلایی دلواری، رهبری جنوب در تنگستان و بوشهر علیه نیروهای انگلیسی در جنگ جهانی اول بود

        تا ابد به عنوان نمادی از شجاعت و مردانگی در حافظه ایران باقی خواهد ماند

        مردم حق دارند در هرکجای دنیا که باشند در برابر حکومتی که نمی‌خواهند، بپا خیزند و آنرا به زیر کشند تا حاکمیتی که خود را لایق آن می‌دانند برپا کنند. این «حق» تنها نیرویی است که می‌تواند همه جهان را آزاد کند.
        (آبرهام لینکلن)


        شعر بی نهایت زیبایی بود

        قلمتون سبز

        مانای دو جهان خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۹ ۰۳:۱۸
        سلام حدیثم ... داشتن تو هم یکی از عنایات پروردگار به مانا بود ، همچنانکه داشتن بسیاری از نعمتهای خفی و آشکار .. بله همانطور که اشاره کردید ، نهضت پان ایرانی شعوبیه از علتهای سقوط حکومت دمشق و جایگزینی پادشاهی در بغداد بود . و من سواران سیاه جامه را مست از شراب این فکر دانستم و بخشی از هویت وطن معرفی کردم .. بهرحال از زحمت و ممارست و لطفی که مبذول داشتی سپاسگذارم و این گل تقدیم وجود نازنینت : خندانک
        ارسال پاسخ
        پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ ۰۸:۵۱
        وطن ، وطنت برقرار و پرشکوه ، درود خندانک خندانک خندانک
        پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ ۱۶:۵۵
        درود منیژه ی مهربان
        برقرار باشی و عشق به وطن روشنی راهت خندانک
        ارسال پاسخ
        پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ ۱۸:۰۸
        درود متقابل گلاله عزیزم خندانک خندانک

        ما در هیچ سرزمینی زندگی نمی‌کنیم؛ ما حتی بر کُره‌ی زمین هم زندگی نمی‌کنیم. منزل حقیقی ما، قلب کسانی است که دوستشان داریم.
        کریستین - بوبن
        رسول علی محمدی
        رسول علی محمدی
        پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ ۱۸:۳۴
        سلام خواهر مهربانم خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۱۵
        ممنون منیژه خانم . گل نثار قدمتان خندانک
        ارسال پاسخ
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۰۰:۱۵
        درود استاد
        عالی خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        هر چند که تاریخی بود و من با تاریخ سر سازگاری ندارم
        ولی این تعاریف جالب بود
        وطن حقیقتا همان انا لله و انا الیه راجعون می باشد
        اما در حوزه ی ایران خودمون زمانی که اهورامزدا زرتشت فرمانروایی میکرد و آتش پرستی نمادی از پرستش شده بود
        دین مردودی نبود چون آتش یکی از چهار عناصر چهارگانه ی عشق است آب ، باد ، خاک ، آتش که در شمع نیز به عنوان نمادی از آتش عشق نام برده میشود که در راستی و کردار و گفتار و پندار نیک پرتو نمایی میکرد خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۲۲
        ممنون سارا خانم
        همیشه فکر میکنم هرچی ساراست در دنیا خواهر مانا حساب میشه
        خوشحال شدم از بودنتان خندانک
        ارسال پاسخ
        پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۹ ۰۰:۴۲
        درود به شما استاد عزیزم
        دل نوشته ایی قشنگ و زیبا بود
        احسنت زنده باشید
        قلمتون سبز خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۹ ۲۳:۱۹
        سلام حدیث
        مرسی که هستی خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1