*** کشتی نوح ***
ای مدعیان الوهیت .
ای بازماندگان و میراث خواران فراعنه ی کهن
اکنون یک بار دیگر گوی بازیِ آدم و حوّا
به آنطرف دیوار انکار افتاده است .
ای مدعیان پیغمبرپرور و ستاره آفرین
اینک کشتی تایتانیکِ نُوحِتان به کوه
یخهای قطب شمال نشسته است
و آبِ رویتان را عمق جوی انجمادِ
کویرهای تگری برده است .
امیدهای واهی تان به چیست ؟؟
ما که از حق طبیعتمان میگذریم
ولی از جامه دان حکمت مادربزرگمان
نفتالینهای چادرنمازگلدار را
بر میداریم و در مزرعه ی ملیّت
به تکثیر آن میپردازیم
و معتقدیم که حتی یک موریانه نباید
به صندوقچه ی خرقه و ردای جمعیت بیفتد .
ما وافورهای ناصرالدین شاهی افیون را
قبل از به لب رسیدن جان
از دیزاین دکوراسیون ها برمیداریم
و با سرزانویِ عدالت خواهیم شکست
و نخواهیم گذاشت که سلسله ی ندیده هایمان
به دشت بی برکت آسیب
و بادهای یکصد و بیست روزه ی سیستان
گرفتار آیند .
ما سوگند خورده ایم که به زخم زحمتکشان
مرفین تزریق نکنیم
و طعم تلخ لبهای افیونی ناکامِ شیرین را
چشیده ایم و صدها بار
چون فرهاد مُردیم و زنده شُدیم .
ما از آسمانی شدگانی هستیم
که به دهلیزهای سرسبز زمین راه یافته ایم
و اتوبان برزخ را چندین بار
بر روی بلانکارد کوهستانهای عزلت
طی کرده ایم .
زیبا آفرینا : ما را به صفای آلاله ها پیوند ده
و جسم بلورین و شکننده ی ما را
از گزند سنگ جهل مردمان رنگاورنگ
محافظت فرما .
آمین
باقر رمزی باصر
یک کهکشان سپاس برای آموزه های خوب اشعارتون
بروزگاران مانا باشید
سرودههایتان لایک