سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        شب ارامی بود....

        شعری از

        دانیال فریادی

        از دفتر نرگس های سوخته نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۹ ۱۳:۲۸ شماره ثبت ۸۸۷۱۷
          بازدید : ۳۹۲   |    نظرات : ۱۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر دانیال فریادی

        شب آرامی بود
        وچراغی روش
        کلبه ای را از دور نشانم می داد
         
        رهسپار بودم
        به آرامی موجی خاموش
        تو شه ای پر ز افکار. مشوش
        بر دوش
         
        به گمانم آن شب
        انتظار ملاقات کسی را داشتم
        سر راهم
        شبانی دیدم
        گوسفند انش را
        مژده فصل چرا می داد
         
        مردی را دیدم
        يک ريز در گوشم
        یاسین می خواند
        آیه هایی که هم صوت باران بودند
        گاه بشارت می دادند
        گاه نگاهش
        همه استخوان های تنم می لرزید
         
        و چراغی روشن
        جاده ای را از دور نشانم می داد
        جاده ای سبز
        چمنزار ی وسیعی
        که صدای ساز از چمن هایش به گوش می آمد
        و کسی روی دیوار باغ ش نوشته بود
        ایستگاه صلواتی نداریم اینجا
        و کسی پای برهنه
        سبد گیلاس را به طواف خانه کلبه می برد
         
        و جوانی ديدم
        خیره به دروازه شهر
        پی پنجه ی آفتاب می گشت
        پی شادی
        پی عشقی دیگر
         
        من ز تردید. غریبی عرق حیرت بودم
        عرق پژواک صدای بادبانی
        که مرا سمت اذان مغرب می برد
        عرق احساس پریدن در باد
         
        و چراغی روشن
        افقی را از دور نشانم می داد
        که خدا با لبخندش
        کائنات را به چرخش در میاورد
        و نگاهش متبرک می کرد
        همه سلول ها را
         
        و جلال عیسی روی دوش ابر ها پیدا بود
        و عصای موسی 
        طی قانونی مصور
        به شفاخانه نابینایان
        عطا شده بود
        و عبای محمد
        جان پناه ی همه گل ها
        در فصل یخبندان بود
         
         
        با تشکر
        دانیال فریادی
        لطفا این شعر نقد و بررسی شود
        ضمنا اگر ممکن است همچنین نقد عرفانی شود
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۹ ۰۶:۴۱
        که نگاهش متبرک می کرد
        همه
        سلول ها را خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        سلام عالی و ارزشمند

        عید غدیر برشما شاعر اندیشمندمبارک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۹ ۱۴:۱۶
        سلام بانوی فریخته ممنون از نطر لطف شما خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک





        سلامت باشید و شاد خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۳۹
        سروده زیبایی است
        عرفان نشانه نمی خواهد؟
        نام بردن از انبیا و اولیا نشان عرفان است؟
        نور،چراغ،کلبه ای از دور،رهشپار بودن
        به تنهایی فاقد بار عرفانی نیستند؟
        سلوک سخت و مشقت بار نیست؟
        "افراغ اندیشه"
        نسیمی از ملودی
        که اندیشه شاعر را
        با زبان قلم می نوازد
        عیدتان مبارک خندانک خندانک
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۹ ۱۴:۱۷
        سلام استاد مهربان من ممنون از نطر لطف شما خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک




        در پناه حق سلامت بمانید خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۹ ۱۱:۲۷
        عارفانه ای از بانو اکرمی:

        روزی به مدد خواهی قلبم
        دل در طلب عشق نهادم
        بیرون شدم و گشتم و رفتم
        تا پرتو رخسار دل انگیز ببینم
        بعد از گذر از جان و جهانم
        دیدم رخ یار است درونم
        من زاده شدم بار دگر بار
        بیدار شدم با کمک یار
        خندانک
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۹ ۱۴:۱۸
        :2با تشکری دیگر: خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالفضل زندیه شاهین
        شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۹ ۱۳:۴۱
        درود دوست من
        زیبا و پر محتوی بود
        پایدار باشید خندانک خندانک خندانک
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۹ ۱۴:۲۲
        سلام دوست من ممنون از لطف شما خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک




        سلامت بمانید و شاد
        ارسال پاسخ
        فریبا غضنفری  (آرام)
        شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۹ ۱۳:۵۶
        زیبای زیباست
        درودتان 🌹🌹🌹
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۹ ۱۴:۲۲
        سلام بانوی محترم با تشکر از شما خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک





        شاد باشید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        دانیال فریادی
        شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۹ ۱۴:۲۰
        سلام با نوی محترم ممنون از لطف شما خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک


        سلامت باشید و شاد خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۹ ۱۵:۴۷
        اثر زیبایی از شما خوندم
        قلمتان توانا وهمیشه برقرار باشد
        هزاران درودتان باد
        خندانک خندانک عید برشما مبارک خندانک خندانک خندانک
        دانیال فریادی
        شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۹ ۱۷:۱۴
        سلام استاد عزیز ممنون از شما خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک




        سلامت باشید خندانک خندانک خندانک خندانک
        دانیال شریفی ( دادار تکست )
        شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۹ ۱۷:۵۳
        خندانک خندانک زیبا و پر از تصویر خندانک خندانک
        لایک شد شعرتون👍🌹
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۱۱:۱۹
        سلام ممنون از شما خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک





        سلامت باشید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        فاضل فخرالدینی تخلص (مالک)
        دوشنبه ۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۴۹
        درود بر شما بزرگوار
        بسیار زیبا سرودید
        زنده باشید به مهر
        🌼🌼🌼
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        سه شنبه ۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۱۷
        سلام استاد عزیز ممنون از شمات
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک





        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        رقیه یاوری زاده(ازل)
        دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۵۸
        سلام و درود برشما خندانک

        مردی را دیدم
        يک ريز در گوشم
        یاسین می خواند

        وقتی کسی در گوش کسی چیزی بخواند
        یعنی لحظه هایی است که اورا ملاقات کرده
        مثلا اول صدایش را میشنود که اوراصدا میزند بعد
        اورا میبیند و در اخر درگوشش چیزی نجوا میکند
        اما در این ابیات معنای واژگان بلعکس شده
        زیرا نمیشود که کسی را ببینی که دارد در گوش تو نجوا میکند
        تو میتوانی کسی را ببینی که در گوش دیگری نجوا میکند
        زیرا کسی که در گوش شما نجوا میکند در کنار شما ایستاده و شما سخت قادر به دیدنش هستید
        با ارزوی بهترین ها خندانک
        اصغر ناظمی
        سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۵۲
        سلام
        ودرود برشما
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7