دوشنبه ۵ آذر
تسلیم شعری از امیررضا بهمنی
از دفتر شعرناب نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۳۱ تير ۱۳۹۹ ۲۰:۳۵ شماره ثبت ۸۸۰۶۹
بازدید : ۴۳۶ | نظرات : ۷
|
آخرین اشعار ناب امیررضا بهمنی
|
باید غمِ تسلیم شدن را بپذیرم
از چشم تو تحریم شدن را بپذیرم
من منتظرم تا ز تو دستور بگیرم
من آمده ام تا که غریبانه بمیرم
سربازم و در حسرت فرمان تو هستم
عمریست که دیوانه و خواهان تو هستم
دل را به تو دادم چه بخواهی چه نخواهی
محکوم شدم باز چرا با چه گناهی
برپا شدن غائله تدبیر خودت بود
رخ دادن این زلزله تقصیر خودت بود
خندیدی و در جا دل نادان منم رفت
رفتی و همانند تو ایمان منم رفت
انگار که بازیچه دستت شده دینم
با ناز تو من قافیه پرداز ترینم
با ناز تو تردید نکن طعمه مرگم
در آخر این غائله بازنده جنگم
با من تو چه کردی که حریفت نشدم من
زندانی آغوش نحیفت نشدم من
چشمان تو را دیدم و انگار ندیدم
فریاد زدم باز صدایی نشنیدم
فریاد زدم باز ز اعماق وجودم
ای کاش کمی لایق چشمان تو بودم
مهتاب شو پایان بده اندوه شبم را
سیراب کن این چشمه بی آبِ لبم را
بارانی و من خشک ترین خاک کویرم
آزادی و من بی تو در این شهر اسیرم
با اینکه تو بردی همه دار و ندارم
من باز نگفتم که تو را دوست ندارم
آن قدر در این خانه بمانم که بیایی
درباره تو شعر بخوانم که بیایی
از غمزه چشمان تو فهمیده جهانی
[ با من به زبانی و به دل با دگرانی ]
بیمارم از این درد که افتاده به جانم
پس دست خودم نیست برایت نگرانم
پس دست خودم که همبازی خونم
هم قاتل و هم جانی و هم غرق جنونم
کارم شده حاشا کنم و اشک بریزم
از دور تماشا کنم و اشک بریزم
آن صحنه که دستت شده زنجیر به دستش
ناراحتم و موی تو هم گیر به دستش
حق دارم اگر پاره کنم پیرهنش را
آماده کنم دار خودم را کفنش را
در لحظه اعدام برایت چه بگویم
از تلخیِ فرجام برایت چه بگویم
از سرخیِ لب های تو تا بند وجودت
افسوس نمایان شده بازوی کبودت
در مکتب من نیست که از مرگ بترسم
مشتاق شدم پیش تو با مرگ برقصم
کافیست که تقدیر خودم را بپذیرم
باید بپذیرم که غریبانه بمیرم
با مرگ نه با قهر تو ناکام شدم من
با حالت چشمان شما رام شدم من
آن لحظه تو را سخت به آغوش کشیدم
از بوسه آخر که خجالت نکشیدم
چون عامل زیبایی عشق است جسارت
شاید که رسیدیم به هم روز قیامت
از خلق خدا نیست مرا بیم و امیدی
شاید که رسیدیم خدا را تو چه دیدی
روزی که دگر صحبت آرایش تن نیست
روز که دگر عشق وجودش به سخن نیست
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
عاشقانه و زیبا بود