سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 10 فروردين 1403
  • همه پرسي تغيير نظام شاهنشاهي به نظام جمهوري اسلامي ايران، 1358 هـ‌.ش
20 رمضان 1445
  • شب قدر
Friday 29 Mar 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    جمعه ۱۰ فروردين

    کشتار جمعی

    شعری از

    امیررضا بهمنی

    از دفتر شعرناب نوع شعر چهار پاره

    ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۹ ۱۵:۱۴ شماره ثبت ۹۳۰۸۸
      بازدید : ۲۵۷   |    نظرات : ۳

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر امیررضا بهمنی
    آخرین اشعار ناب امیررضا بهمنی

    یک کوچه ، یک مهتاب ، صد ها چشم بیکار
    کشتار جمعی ! یاد داری ماجرا را ؟
    یک واژه گفتم تا فقط یادت بیاید
    هم کوچه و هم شهر و هم آن چشم ها را

    در کوچه میگشتم به دنبالت که مردم
    گفتند : او چندیست اینجا خانه دارد
    رفتی ملاقاتش مراقب باش حتما
    آن خانه صاحب خانه ای دیوانه دارد

    درمانده ماندم ، پشت هم در میزدم من
    غیر از صدا از در ، صدایی در نیامد
    تا دیدمت ، بی وقفه دستت را گرفتم
    کاری دگر از دست هایم بر نیامد

    جا خورده بودی پشت آن دیوار ، آری !
    من هم کمی از دیدنت جا خورده بودم
    یادت نمی آید چه ها کردم برایت
    یادت نمی آید دلت را برده بودم

    تا گریه کردم گونه ام را پاک کردم
    تا گریه کردی گونه ات را پاک کردم
    خلقی به صورت چنگ میزد از خجالت
    انگار من یک کار وحشتناک کردم

    از بس که زیبا بودی و از بس حسودم
    بر چشم بستن ، خلق را مجبور کردم
    گفتی که دندان بر جگر بگذار گفتم
    دیر است دیگر ، یک به یک را کور کردم

    گردن زدن در شهر ما پاداش دارد
    با ما فقط نه ، عاقلان با خود شکارند
    برعکس آنهایی که میترسند از عشق
    [ دیوانه ها دیوانه ها را دوست دارند ]

    یعنی بگو آری ! مگو الله اعلم
    یعنی پریشان تر مکن این بی زبان را
    صدبار من این حرف ها را دوره کردم
    یکبار هم باور نکردم داستان را

    این داستان از بیخ و بن اشکال دارد
    آهو اگر دلداده صیاد باشد
    زیرا که در منشور کیخسرو نوشته ست :
    شیرین نباید عاشق فرهاد باشد

    گفتی که استدلال هایم منطقی نیست
    گفتم مگر دیوانه منطق میشناسد؟
    گفتی نه اما منطق دیوانه ها را
    هر کس شود یک روز عاشق میشناسد

    با حرف هایت حرف من را نقض کردی
    از داستان خوانی به لالایی رسیدم
    هنگام ( سر بر شانه بودن ) خواب رفتی
    بیکار ننشستم برایت نقشه چیدم

    آن شب به خود گفتم کتابی مینویسم
    چون او نباید این چنین گمنام باشد
    پس نام آن را (فاعلاتن ) میگذارم
    منظومه باید با شما همنام باشد

    باور نکردی نقشه ای دارم برایت
    باور نکردم قبل اجرایش تو مُردی
    گفتی که مردم هم به شعرم چشم دارند
    آن قدر از چشمت سرودم ، چشم خوردی

    یک کوچه ، یک مهتاب ، صد ها چشم بیکار
    کشتار جمعی ! یاد داری ماجرا را ؟
    یک واژه گفتم تا فقط یادت بیاید
    هم کوچه و هم شهر و هم آن چشم ها را  
    ۳
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    عباسعلی استکی(چشمه)
    سه شنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۹ ۰۸:۳۸
    درود بزرگوار
    عاشقانه و زیبا بود
    دستمریزاد خندانک
    محمد باقر انصاری دزفولی
    سه شنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۱:۱۸
    شاعر گرامی
    شعرزیبایی بود
    همیشه سرافراز باشید
    درود بیکران
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    مجتبی شهنی
    دوشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۹ ۱۹:۰۳
    درود فراوان
    بر شما
    بسیار بسیار
    عاااااالی

    قلمتان توانا
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0