عشق را تفسیر بی معنا مکن
مُدّعی را زین بیان دَعوا مکن
این مُقدّس واژه را ارزش بدان
لا اُبالی کی بداند فهم از آن
عشق را در پای نامحرم مَریز
تا نیابی زین پشیمانی گریز
هم چو کالایش مَبین در مُشت خود
هم میفکن چون مَتاعی پُشت خود
با هوس دارد تفاوت ها شگرف
عشق را هرگز نگنجد هیچ ظرف
هر هوس بازی ندارد نام عشق
تا که نوشد جُرعتی از جام عشق
هفت خط دارد به دورش جام جم
هر قَدَح گیرد ز هر خط بیش و کم
گه تو را هجران دهد گاهی وصال
گه به رویا می برد گاهی خیال
عشق را سوداگری نتوان شمرد
گرچه عاشق دل به سوداها سپرد
عشق بی لاف است و لافش می زنند
صد گره بر بند نافش می زنند
در زبان لَق لَق به دل حاشا کنند
چون لَه لِه بر طفل خود لالا کنند
عشق سیرت را شکوفا می کند
در تو صورت را هویدا می کند
آدمیّت مُرده خوانم بی تو عشق
زندگان را خفته دانم بی تو عشق
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
بسیار زیبا و دلنشین بود
در وصف حضرت عشق