چامه 21
فردا
و من به فردا می اندیشم
به ستارگانی که هنوز در خواب اند
به افق که پنهان است
به گل های افتابگردان
که سر در گریبان
بی صدا خفته اند
1401/11/19
چامه 22
اهتزاز
ای معشوق ازلی
اگرچه آشیانت
در بلندای بی نهایت ست
سرانجام پرنده ی خیال من
بر قله ی قافت خواهد نشست
و پرچم عشق را با اقتدار
به اهتزاز درخواهد آورد
1401/11/22
23 چامه
زن
از دنده ی شکسته ی آدم بود
صدای زن برخاست میان شهوت ها
زن بود و زن بود و زن شد
میوه ای چربید بر میل و هوس
مرد از خواب شیرین بگسست
کان آه طاووس گریبانش درید و
درد بر چاردیوار بهشت لرزید
1401/11/22
چامه 24
زخمی
جویبار دلم
از چشمه ی خون جاری ست
کدامین دریا خواهد شست
تن زخمی ام را
1401/12/23
چامه 25
ویرانگی
زمستانی ست هوای دلم
غم سنگینی می کند بر آسمانم
کمی برف ببار ای ابر شیون زا
زمین دل تنگ توست
تهی کن مرا از هرچه هست
تا بود شوم از ویرانگی
1401/12/23
دکتر نادر مسلمی (ن . م قطره )
کوتاه و زیبا بودند