يکشنبه ۲۷ آبان
|
دفاتر شعر عنایت الله ایرانمنش ( م تکخال )
آخرین اشعار ناب عنایت الله ایرانمنش ( م تکخال )
|
به که گویم زحدیث دل خویش
ز آن که دارم
سخنی درد آلود
کـی توانـد کـه شعف را کند از نـو بیدار
آن زمـانـی کـه بـه خلوتکـده ام تنهـایم
آسمـان آبـی نیست
با نسیم خنک باد نمی آسایم
بی تو ای مونس جان
همدم من فاصله است
درد پنهانی و تسکین مرا میدانی
بـه شود حال من آنگه که دمی
سر به دامان تو مدهوش شوم
خفته ای بی نفس و مُرده ی آغوش شوم
وضع وتکلیف چنین بوده وهست
آیتی نیست در آن دیده شود درمانی
من بتو محتاجم
در همین لحظه و دم
ودر این فرصت کم می دانم
شوق دیدار مـرا از نگـه ام می خوانی
شاهد پرورش روحم باش
تا فراموش شود این سفر طولانی
عنایت م - تکخال
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
به شعر ناب خوش برگشتید
سروده زیبایی را هدیه آوردید