سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 14 بهمن 1403
    4 شعبان 1446
    • ولادت حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام، 26 هـ ق، روز جانباز
    Sunday 2 Feb 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      هر آشنایی تازه، اندوهی تازه است... مگذارید که نام شما را بدانند و به نام بخوانندتان. هر سلام، سرآغاز دردناک یک خداحافظی است . نادر ابراهیمی

      يکشنبه ۱۴ بهمن

      مسحور

      شعری از

      نوید خوشنام

      از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۵ فروردين ۱۳۹۹ ۰۴:۰۳ شماره ثبت ۸۳۰۶۶
        بازدید : ۵۳۳   |    نظرات : ۶

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر نوید خوشنام

      هرکه زیـباتر بود بدتر است
      پشتِ تمام پیچیدگی‌هایش چنین اسـتدلالِ ساده‌ای
      عمق و انتهای همهٔ زخم‌ها و تجربیات قلـمِ شکسته‌ام شده
      که‌ هرچه زیباتر باشد، پرچم سفیدت را بالاتر میبری
      و قسم به صداش
      اگر چاقـُوانه بشـکافد
      تار و‌ پـودِ عقـل و دل و دین و ایمانت را
      و قسم به آن لحظه که به مَـثَل یک زندانیِ پیـرِ خسته
      از نشسـتن در آن اتاقـک نم‌نـاک و انتظارِ پایانِ عمر را کشیدن
      دستهایت را بالا میبری و
      با لباسی سپـید میدَوی به سمتِ اویی که
      منتظر است با سلاحِ چشم‌هاش سوراخ‌سـوراخت کند
      میـدوی و میدانی که با گلوله‌ی نخست به زمیـن خواهی‌خورد
      اما باز قـدم ‌تند میکنی و لبخـند میزنی به آینده‌ای
      که دوستش داری و میدانی که نیست و نمی‌شود
      نازنین! گلوله که نه!
      اما پدر میگفت رسمِ زیبارویانِ زمانه است
      می آیند
      نگاه میکنند
      میخندند
      دستت را میفشرند
      عادتت میدهند
      و میروند
      تو میمانی و صندلی‌ات در اتاقکی نم‌ناک!
      رسمِ تو چیست؟
      که من شناخته‌ام تورا؛
      میدانم که می‌خـوری، می‌نوشی، راه میروی
      مطمئنم هرشب میخوابی، و هر صبـح بیدار میشوی،
      به سمتِ من می‌آیی
      از سایه ام عبور میکنی و با خودت میگویی
      چشم‌هام‌ جادو دارند! حالا سربه‌زیری پیشه‌کن!
      هی ماه و ستاره و تابلوها و بندِ کفش را بهانه کن و خیره به آسمان شو و زمین
      هِـی سَرت را به راست و چپ بگردان و بگو دنبال کسی میگردی
      چشم‌هام ‌جادو دارند! بیچاره‌ات کرده‌اند
      نگاه‌هایی که پیـش‌تر میخریدی‌شان بندِ اسارتت شده اند
      فرار کن! اما کار از کار گذشته است جانم!
      مسحوری و باطل السحری نیست
      من
      از طرزِ نگاهت میشنوم این جملات را
      و نمیدانم چرا
      کسی باورم نمیکند وقتی فریاد میزنم تو ظالمی
      و ابزارِ ظلمت نه شلاق، نگاه‌های توست.
      همه تورا معصومی می بینند که جرمش
       زیبایی است و کم صحبتی!
      ...
      نمیفهمم جهان
      بر سر چه ‌میجنگد
      من اما
      برای تو مینویسم
      از روی صورتت.
       
      نوید خوشنام سه شنبه 13 مرداد 94
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      چهارشنبه ۶ فروردين ۱۳۹۹ ۱۰:۱۷
      دلنوشته زیبایی است خندانک خندانک
      ابوالحسن انصاری (الف رها)
      چهارشنبه ۶ فروردين ۱۳۹۹ ۱۳:۲۲
      درود بر شما خندانک خندانک خندانک خندانک
      محمد باقر انصاری دزفولی
      چهارشنبه ۶ فروردين ۱۳۹۹ ۱۵:۵۳
      سلام
      درودبرشماادیب بزرگوار
      خندانک خندانک خندانک
      مهدی نساجی
      چهارشنبه ۶ فروردين ۱۳۹۹ ۲۲:۰۸
      سلام گرامی شاعر
      ودرودتان باد
      با آرزوی سالی خوش.... خندانک
      ایمان اسماعیلی (راجی)
      چهارشنبه ۶ فروردين ۱۳۹۹ ۲۳:۴۵
      درود به شما
      زیبا بود
      کیمیاطولابی
      جمعه ۸ فروردين ۱۳۹۹ ۰۱:۴۶
      خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      6