سربازی رفتن دخترها
✍🏼کیانوش عبداله پور
شنیدم داده اند طرحی به دولت
که دخترها برن باید به خدمت
بنازم من به این فکر اساسی
عجب دستور شیک و باکلاسی
نمیدانم چطوری و چگونه
بدون ریمل و سرخاب گونه
میخوان تو پادگان دووم بیارن
چگونه روی دست ناخن نکارن
تصور کن که توی پادگانی
نشسته دسته دسته دخترانی
تفنگ صورتی در دست نازی
گرفته کل ارتش را به بازی
پریسا پاسِ یک، در برجکِ چار
زده با یک گلوله در شب تار
به سوسکی که پریده روی پایش
و در آورده هی شکلک برایش
منیژه ریمل و رژ با نمکدان
به دور از چشمِ فاطی های دژبان
به همراه دوتا خطّ مدادی
گذاشته توی کولِ انفرادی
پری جوجو نشسته قهر کرده
دل فرمانده را او زهر کرده
که پوتین سکینه رنگ زرده
ولی پوتین او کوفتی و درده
ثریا کرده از مریم شکایت
سمیرا گفته به نرگس کثافت
سحر یک گوشه گریون و کلافه
میگه من خدمتم عشقم معافه
برای خوشگلی یک شب بهاره
زده بالای دوش هشتا ستاره
زدن تو گوش هم یاس و شکوفه
سر دوتا لواشک توی بوفه
حدود ساعت یک یا دویِ شب
نشستن گوشه ای مرجان و کوکب
میرن خدمت تا "زن" شن بربگردن
ولی اونجا فقط غیبت میکردن
ولی خب پادگان میشه گلستان
شبیه باغ رویایی و بستان
به هرجا دخترا که پا بزارن
صفا و مهربونی رو میارن
پسرها هم شنیدن این خبر رو
به همت بسته اند گویا کمر رو
که بار دیگری بی ناز و منت
همه باهم بشن اعزام خدمت
معافانِ پر از دردِ فراوون
همه میرن به سربازی چه آسون
همه میرن به سربازی خدایی
چه دریایی،زمینی چه هوایی
میگن رفته دوسال خدمت سپیده
علی رو تو صفای رژه دیده
همونجا روی برجک عقد کردن
نفر رفتن، گروهان برمیگردن
اگر داری به مغزت اندکی هوش
برو بازم به سربازی کیانوش ...
#کیانوش_عبداله_پور