نازنینا
اسب زینم
روزهای خرد و ریزم
بُود همایل،نرگسی در کوی ایلم(ایلام)
عدسه میکرد بوی عاشق
در میان دشت عیشم(عیشام)
لالهها رویید از فردای کیشم(کیشام)
من همان هاهای تیشم(تیشهام)
سوی بیستون میروم با پای خویشم(خویشام)
بوی عاشق بوی معشوق
من شبی در کوی پیوار حشیشم(حشیشام)
در درون شعلهای هر شب کیشکم(کیشکام)
وه از این دلهای بیدار
در شبی خنگوش خواب
من به روی ریش کاه
آه چه مغموم لای نیشم(نیشام)
هیچ آتش از دلی برنمیآید چه گرم
در شبی در پای نم
کنج این خروای چم
میکنم دردای جم
ای که دارید توشه بر پشتی غمین
پس بترسید از چه کردید بر شبی در یک کمین
آن خم دردَان، ستون پاک ایل
وه چه محزون میشود از دست این حرفای شیک
بر جبین کوهها
یک نگاه میکرد نگاه
با صدای اسب آه
میدود تا روی ماه
یک دلی بیدل خدا
میکند او را جدا
بر شمیم جویها
میزند هر روز صدا
چون دلی دارد خدا
لالهها روید نوا
تا بگوید بادها
هر که میکارد صفا
در شبی در پیش ماه
سبزه میروید نگاه
سبزه میروید نگاه
آروین اسفند ۹۸